شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 27 Apr 2024
 
۰

حلقه‌ مفقوده‌ تحلیل اصول‌گرایان چیست؟

يکشنبه ۲۳ تير ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۳۱
کد مطلب: 299091
اغلب گروه‌ها و تشکیلات سیاسی اصول‌گرا، جامعه را بر اساس مشاهدات پیرامونی خود فهم می‌کنند؛ یعنی برداشت برآمده از افراد پیرامون خود، که اغلب هم‌فکر آن‌ها هستند، وضعیت جامعه را برای آن‌ها تعریف می‌کند.
به گزارش جهان به نقل از برهان، با توجه به نتیجه‌ انتخابات ۹۲ و ناکامی جبهه‌ اصول‌گرایی، یکی از مهم‌ترین موضوعات مطرح‌شده‌ تا امروز، آسیب‌شناسی سبک تحلیل سیاسی اصول‌گرایان نسبت به جامعه‌ی ایران است. بررسی این موضوع را در یادداشت زیر پی می‌گیریم. نتیجه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۲، به عنوان رخدادی پیش‌بینی‌ناپذیر، نقطه‌ی عطفی برای جریان‌های مختلف جهت تحلیل این اتفاق و مهم‌تر از آن، بررسی موشکافانه‌ی قوت‌ها و ضعف‌ها و آسیب‌شناسی درونی جریان‌های ناکام به شمار می‌رود.در میان قاطبه‌ی تحلیل‌گران سیاسی این موضوع پذیرفته‌شده است که رأی افراد در دوره‌ی مختلف انتخابات، به سوی فردی سرازیر خواهد شد که بتواند علاوه بر فهم نیاز فراگیر جامعه، به عنوان نماینده‌ی مطالبه‌ی آن نیاز در رقابت سیاسی معرفی شود.

قطعاً در انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۲، آقای روحانی توانست نمایندگی خواست عمومی را در جامعه عهده‌دار شود. به نظر می‌رسد مهم‌ترین جهت‌گیری ذهنی عمومی، که البته با رویکردی سلبی همراه بود، پایان یافتن وضع موجود بود؛ وضعی که هر تحلیل‌گر بر اساس نوع نگاه خود، آن را وصف می‌کند و البته برای تعدادی از تحلیل‌گران، فهم وضع موجود نیز محلی از اعراب نداشت.

موضوعی که باید در دستور کار مشاوران نامزدهای انتخابات قرار می‌گرفت استخراج پارامترهای منفی ایجاد‌کننده‌ی این فضا در بین جامعه بود. تدبیر امید و اعتدال در مقابل بی‌تدبیری و سوءمدیریت و همچنین اختلافات و هرج‌ومرج سیاسی قوا و همچنین افراط‌نمایی ایجادشده در فضای جامعه، توانست پازل تصمیم‌گیری جامعه را تکمیل کند.تمام تحلیل‌های بالا، جدا از درستی یا نادرستی آن، ناظر به یک موضوع است و آن فهم واقعیت جامعه است. تحلیل‌های فوق، امروز و بعد از شکست جریان‌های مختلف، از جمله اصول‌گرایان، سودی جز فهم نقص روش تحلیل سیاسی آنان نخواهد داشت.

با تأکید بر نوع تحلیل سیاسی اصول‌گرایان، باید اذعان داشت جای داده‌های کاملاً واقعی از فضای جامعه، در روش تحلیل آنان به شدت خالی است.به طور مثال، با توجه به اظهارات همه‌ی تحلیل‌گران در رابطه با عدم تقلب در انتخابات سال ۸۸ ، شاید بتوان وجود نوعی ظرفیت پنهان و احساس‌محور جهت واکنش به فضای متأثر از فتنه‌ی ‌۸۸ را در جامعه‌ی ایران یافت نمود. موضوعی که توسط اکثر تحلیل‌گران تأثیرگذار اصول‌گرا، به هر دلیل دیده نشد یا حداقل بازگو نشد و در تحلیل‌ها به آن نپرداختند و نتیجتاً راهبردهایی برای مطلوب‌سازی این فضا به نفع اصول‌گرایی در این مدت صورت نگرفت.

شاید یکی از مصداق‌هایی که در دوران انتخابات در رابطه با نقص واقع‌گرایی در تصمیم‌گیری اصول‌گرایان بارز است، بحث نظرسنجی‌ها باشد. از طرفی رد اعتبار نظرسنجی‌ها به عنوان راهکار فهم وضعیت جامعه و زیر سؤال بردن آن به عنوان یک مکانیسم غیرشرعی و از سویی دیگر، تک‌بُعدی‌نگری به نظرسنجی‌ها و تأکید غیرمنطقی بر آن، بدون استفاده‌ی حداکثری از ظرفیت نظرسنجی در رابطه با کشف اقتضائات جامعه و خواسته‌های عمومی، آسیب‌های طیف اصول‌گرایی بود.

حال با توجه به بحث‌های مطرح‌شده، سؤالات اساسی که تحلیل‌گران اصول‌گرا باید به آن پاسخ دهند می‌تواند به شرح زیر باشد:

۱. جایگاه فهم واقعیت جامعه در مکانیسم تحلیل کجاست؟

۲. از چه طریقی باید واقعیت جامعه را استخراج نمود؟

۳. آسیب‌هایی که در نوع برداشت ما از واقعیات جامعه وجود دارد چیست؟

به نظر می‌رسد ما در نوع برداشت خود از واقعیت جامعه و فهم خواسته‌ها و نگرانی‌های جامعه، دچار نوعی پیرامون‌زدگی هستیم. به این ترتیب که اغلب گروه‌ها و تشکیلات سیاسی اصول‌گرا، جامعه را بر اساس مشاهدات پیرامونی خود فهم می‌کنند؛ یعنی برداشت برآمده از افراد پیرامون خود، که اغلب هم‌فکر آن‌ها هستند، وضعیت جامعه را برای آن‌ها تعریف می‌کند.

به طور مثال، چگونه می‌توان پیروز شدن فردی را که نزدیکی وی با سیاست‌مداری که ما آن را ساکت بزرگ فتنه‌ی ۸۸ می‌دانیم، توجیه کرد؟ این اقبال مردم حاکی از این موضوع است که ما به دلیل عدم فهم واقعیت جامعه، نتوانستیم ایهام موجود در وجهه‌ی سیاسی افرادی چون هاشمی رفسنجانی را به خوبی شفاف نماییم.

البته در کنار نظرسنجی‌ها، به عنوان ابتدایی‌ترین و ساده‌ترین نوع ابزار فهم قسمتی از واقعیت، ارتباط مستمر با لایه‌های متفاوت جامعه، متضمن جامعیت تحلیل سیاسی ما خواهد بود. موضوعی که در بحث رهبر انقلاب در مورد کانال‌کشی فکری جامعه، به عنوان هدف اصلی تشکیلات‌های تراز انقلاب اسلامی، مورد بحث قرار گرفت و البته خلأ آن تا به امروز پُر نشده است؛ تشکیلاتی که در صورت شکل‌گیری و فعالیت، خودبه‌خود می‌تواند قدرت سیاسی را به دست گیرد.در پایان باید گفت تا وقتی اصول‌گرایی و حتی طیف آرمان‌خواه و متعهدتر آن، نتواند نقص‌های حاکم بر روش تحلیل خود را حل نماید، نخواهد توانست به اهداف خود دست یابد.

بیانات رهبر معظم انقلاب به عنوان حسن ختام این یادداشت می‌تواند مبین این موضوع باشد:«بایستى دو خصوصیت آرمان‌گرایى و واقع‌بینى را در نظر داشت. نگاهتان نگاه آرمان‌گرا باشد. از آرمان‌ها پایین نیایید، کوتاه نیایید. نگاه باید نگاه آرمانى باشد، منتها با توجه به واقعیت. سقفى را معین می‌کنیم؛ منتها تکلیفى را که براى خودمان یا دولت یا مسئولین معین خواهیم کرد، بایستى با توجه به واقعیت‌هاى موجود باشد، منتها به طرف آن آرمان تا این توانایى‌ها روزبه‌روز بیشتر شود. واقع‌گرایى به معنایى که در مقابل آرمان‌گرایى است، مطلوب نیست.

ملاک این است که ما می‌خواهیم به آن آرمان‌ها برسیم؛ منتها در کنار این، واقع‌بینى لازم است؛ نباید دچار توهم شد. گاهى ممکن است انسان در تصمیم‌گیرى، در آنچه که باید انجام بگیرد، دچار توهم باشد؛ خوب، این هم غلط است. آرمان‌ها را باید در نظر داشت. پله‌ها را باید مطابق با واقعیت‌هایى که وجود دارد، یکى پس از دیگرى چید و به سمت آن آرمان‌ها پیش رفت. این یک نکته است.» (۱۸ خرداد ۱۳۸۹)
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *