جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 17 May 2024
 
۰

چرا درمان‌ سنتی به خرافات آلوده می شود؟

دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۵۱
کد مطلب: 259416
با اکتشافات پزشکی در دو قرن اخیر طب سنتی به حاشیه رفت. طبی که با تکیه بر تعادل طبایع چهارگانه اصول خود را محافظه‌کارانه حفظ می‌کرد، در همه زمینه‌ها بخصوص جراحی از پزشکی مدرن عقب افتاد. گرچه همچنان از بسیاری جهات چون شناسایی گیاهان دارویی و بیماری‌های روان‌تنی شایسته پژوهش است.
به گزارش جهان به نقل از ایسنا،‌ در کتاب تاریخ پزشکی بیرجند آمده است که مقداری از طب سنتی به خرافات آلوده است. خرافاتی که با تکرار، ملکه ذهن شده و در این میان زنان نقش اصلی را بازی می‌کنند.
 
منشأ خرافه در حقیقت بی‌اطلاعی، خامی، ترس از موهوم و غیرتخصصی شدن اندیشه است. لذا با وهم و تخیل سعی دارند کمبودها و فضاهای خالی ذهن خویش را پر کنند.
 
دکتر حافظی در این کتاب زن جامعه سنتی را طوری معرفی می‌کند که در فضای بسته‌ای زندگی می‌کرده و سخت‌گیری‌ها و تعصبات قومی و ملی کمتر به او اجازه حضور در اجتماع و امور اجتماعی می‌داده است.
 
او که مجبور به تحمل فشارهای دوره سنت بوده به استیصال می‌رسید و اعتماد به نفسش کاهش می‌یافت و برای جبران آن راه‌های ساده و میان‌بر انتخاب می‌کرد، به بهانه‌ای برای سِحر، جادو، جَنبل، جن‌گیری، دعا، طلسم و ...، به فالگیر، رمال، شانه‌بین و دعانویس روی می‌آورد. در واقع خود را از اضطراب‌های درون و ترس از ناشناخته‌ها رهایی می‌بخشید، لذا این صنف از درمانگران به وجود آمدند.
 
در ادامه این فصل از کتاب تاریخ پزشکی بیرجند از وجود دعانویس‌هایی چون حاجی درویش، گاریچی شهرداری اهل گناباد و شاجی هندوستانی در بیرجند یاده شده و نوشته شده شاجی هندوستانی تسبیحی بلند داشت، تخم مرغ می‌شکست و دعا می‌نوشت، همچنین دکتر حافظی نوشته که مراجعه به آخوند بجدی رئیس جامعه اهل سنت حنفی در زمان قدیم شایع بوده به طوری که رنج سفر را متحمل می‌شدند تا این آخوند روی کتاب باز کند، استخاره نماید و دعا بنویسد.
 
دکتر حافظی در کتاب تاریخ پزشکی بیرجند می‌گوید: درخواست از شانه‌ بین‌های روستایی یا عرب‌های دعانویس عرب خانه و استمداد از ملنگ بلوچی به نام جان بادُر "جُنگ بهادر» که گاهی در شهر ظاهر می‌شد امری شناخته شده بود. مردم از آنها می‌خواستند "تعویذ" یا "حرز" بنویسند که بر بدن آویزند یا بر بازو بندند. فال نخود بگیرند. مهره‌های رنگی و دعای مِهر و محبّت بدهند. زالواندازی، خون‌ گیری، داغ کردن، خال کوبی، فتیله ‌گذاری، مکیدن آب از گوش، در آوردن پارچه یا مهره از بینی و گوش، بیرون آوردن کِرم از دندان، خروج استخوان از زخم، اتمام حجّت با اَجنّه، شکستن تخم‌ مرغ و ... اموری که به چشم‌بندی بیشتر شباهت داشت تا درمان، در آن دوره معمول بود. زنان کولی و خونگیر (قرشمال) نیز از میدان داران این عرصه بودند.
 
هرچه خرافات گسترده تر، اعتقاد به پزشک کمتر
 
بنا به آنچه در تاریخ پزشکی بیرجند آمده همه این موارد نه تنها قبحی به حساب نمی‌آمد بلکه برایش تبلیغ هم می‌کردند. زنان، بیماری را نوعی «چشم زخم» می ‌شناختند که به آنها و خانواده ‌شان وارد شده. زمه یا زاج سفید را دور سر افراد چرخانده بر آتش می ‌گذاشتند تا به شکل چشم درآید و به دیگران ثابت کنند عامل گرفتاری و بیماری یک «چِشو» بوده. اسفند دود می‌کنند تا چشم ناپاک را رفع کند و زمزمه می ‌کردند، دل پاک، روح پاک، به کوری چشم هر ناپاک...
 
آنها باور داشتند که با انتقال بیماری به دیگران هم می‌توان بلا را از خانواده و نزدیکان خود دور کرد. لذا گندم یا جو آلوده به خون زگیل (گالیک) زخم زده را در پارچه‌ای پیچیده در کوچه می‌گذاشتند. گمان می ‌بردند هر کس آن را بردارد بیماری به او منتقل خواهد شد. تصور می‌کردند با «ورد خواندن» و «دعاکردن» بصورت فردی یا جمعی (ختم)، ابتدا ارتباط خود را با خالق برقرار کنند سپس با «نذر»، «صدقه»، «انداختن سفره‌های رنگین»، «عقیقه»، «روشن کردن شمع»، پرداخت نقدی و جنسی باج می‌دادند تا درصدد تحبیب ماوراء برآیند. باور داشتند مشکلاتشان حل می‌شود. هرچه خرافات گسترده‌تر، ترس، بدگمانی به شر و خوش خیالی به درمان بیشتر و اعتقاد به پزشک کمتر بود.
 
اساسا طب سنتی سینه به سینه انتقال یافته است
 
حافظی در قسمتی دیگر از کتاب خود نوشته که هیل انگلیسی در بازدیدی که از غار و روستای چنشت بیرجند داشته می‌نویسد: "درویشان محل، کاغذی به شکل دست بریده، روی شانه خود چسبانده در آفتاب می‌نشینند تا پوستشان تیره شود. بعد کاغذ را برداشته جای آن سفید می‌ماند. مدعی می‌شوند پیغمبر دست خود را روی شانه آنها گذاشته، قداست دارند و از این راه ارتزاق می‌کنند."
 
حافظی معتقد است، جامعه سنتی امنیت فکری خود را داشتن «دعای باطل السحر» می ‌شناخت و آن را کلید «مشکل گشا» می‌دانست. از پزشکی دوره باستان ریشه‌های این اندیشه‌ها وجود داشته است.
 
در کتاب تاریخ پزشکی بیرجند از «کربلایی اصغر کرمانی» به عنوان آخرین نمونه برخی عطاران در بیرجند سنتی یاد شده که پیشوند نامش تدیّن او را تداعی می‌کند و پسوندش ریشه او را از کرمان می‌نمایاند. شهری که یک کویر با بیرجند فاصله دارد و در طب سنتی بسیار قوی است.
 
اساسا طب سنتی سینه به سینه انتقال یافته، راه مبادله اطلاعات و مهارت انتقال معلومات از پدر به فرزند یا استاد به شاگرد بود. خانواده‌های عطاری، عطارزاده، عطارپور و دلاکی، دلاک‌زاده، دلاک‌پور از این گروهند.
 
حافظی در بیان خلاصه دست نوشته دکتر نصرت لطفی استاد بازنشسته اطفال دانشگاه علوم پزشکی مشهد آورده است که در قدیم مردم بیرجند برای کنترل خونریزی از پنبه داغ، خاک توأم با ادرار و خاکشیر روی زخم استفاده می‌کردند. همچنین روی تُشک برگ بید ریخته کودک تب دار را لای آن می‌پیچیدند تا عرق کند. برای خودم این اتفاق در سه سالگی افتاد.
 
به عنوان پزشک اطفال، برای کودکان تب دار عرق بید تجویز می‌کنم. چون سالسیلات دارد، ملین و دیورتیک است. برای کنترل خون دماغ از یونجه استفاده می‌کردند. برای خودم در 5 سالگی پیش آمد. یونجه را در تغارچه با سنگ کوبیده آب آن را خوردم و یونجه له شده را روی دماغم گذاشتند. خونریزی فوری بند آمد. چکاندن آب لیمو هم معمول بود. برای درمان تراخم که اکثر افراد مبتلا بودند از سنگ جهنم (نیترات دارژان) استفاده می‌کردند. بیرجندی‌های قدیم اسهال و استفراغ را ته‌ریز بالاریز می‌گفتند. با جوشانده درمنه‌ ترکی یا با گل بومادران آن را درمان می‌کردند.
 
درمان درد گوش با دود سیگار و تریاک در گوش و مالیدن انزروت در پشت گوش معمول بود که سبب جذب کدئین شده درد ساکت می‌شد. تیغ زدن فرق سر برای درمان تب در بچه‌ها رواج داشت. درمان اگزمای سر با بند انداختن روی پوست سر و کندن موها انجام می‌شد که با خونریزی همراه بود. در عفونت‌های ناف، دور آن را داغ می‌کردند. اعتقاد داشتند فرزندشان جن گرفته است.
 
درمان آسکاریس، قارچ سماروق بود که با آرد نخود و نبات به صورت سفوف (قاووت) تهیه می‌شد. برای درمان درد مفاصل زالو می‌انداختند تا خون کثیف را بخورد.
 
در طب قدیم بیرجندی‌ها عدس، نخود و لوبیا برای بهبود رشد دندان در کودکان مصرف می‌شد.
 
همچنین دکتر حافظی با اشاره به خلاصه‌ای از خاطرات آقای دکتر غلامعلی سرمد دکترای علوم تربیتی، گوشه‌ای از طب سنتی روستای «هریوند» را بیان کرده است: بنا به گفته دکتر سرمد اهالی هریوند برای درمان سرماخوردگی:‌ بخور کاه، شلغم، کمپرس گاورس(ارزن) استفاده می‌کردند.
 
درمان خونریزی بعد از کشیدن دندان نیز با نگاه داشتن و غرغره چای در دهان تا زمانی که لثه سفت نشده انجام می‌گرفت. برای عفونت چشم نیز از چای استفاده می‌کردند. برای درمان شب ادراری خون بره سیاه را که پس از گرم کردن لخته می‌شد می‌خوردند. برای بهبود رشد دندان در کودکان عدس، نخود، لوبیا مصرف می‌شد و آنها را دندان رویه می‌شناختند. در درمان کهیر، مصرف سیر، آب تخم گشنیز، آب آلو بخارا، زرشک و آب عناب موثر بود.
 
برای درمان سردی مزاج ، شوید، بادیان، زیره کوبیده و آویشن بود که آنها را گیاهان گرم می‌شناختند. در درمان لکنت زبان، استفاده از تخم کبوتر شایع بود برای درمان کمر درد ، قرص‌های مخصوص بود که مسافران مکه و سوریه می‌آوردند. عرق خارشتر، مصرف ترب سیاه و سفید، سنگدان مرغ در درمان سنگ کلیه مورد استفاده قرار می‌گرفت.
 
برای درمان زالو خورده کوبیده توتون و تنباکو را در حلق بیمار تف می‌کردند تا زالو جدا شود. در درمان شکستگی و دررفتگی مخلوط آرد، زردچوبه، سفیده تخم‌مرغ و خاکشیر که به عنوان مرهم استفاده می‌شد. در درمان نفخ، از خاکشیر، نبات داغ، عرق نعناع، کلپوره، پونه و خار انگبین به خصوص در نوزادان استفاده می‌شد. برای درمان نیش حشرات عقرب و زنبورکشته حیوان را روی محل نیش‌زدگی می‌گذاشتند.
 
گرفتاری معده را با شوید، بادیان و کلپوره درمان می‌کردند. برای خروج خار اگر با سوزن ممکن نبود بار داخل گوش را در محل می‌گذاشتند تا عفونت کند و بدن خار را خارج نماید.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *