سه شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 14 May 2024
 
۰

شیوه برخورد آیت‌الله با افسر زمان طاغوت

شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۳:۴۹
کد مطلب: 257827
حجت‌الاسلام محمّد شاه‌آبادی می‌گفت: از ابوی پرسیدم: آقا! شما چطور با آن افسری که جلوی مسجد آمده بود، حرف زدید که او هیچ نگفت، با اینکه خیلی هم با تندی حرف زدید، گفته بودند: وقتی سخن برای خدا بیرون آمد، تمام است.
به گزارش جهان به نقل از فارس، آیت‌الله روح‌الله قرهی، مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه در تازه‌ترین جلسه درس اخلاق به موضوع «خدا برای چه کسانی اراده خیر می‌کند؟» پرداخت که گزیده‌ای از سخنان وی در ادامه می‌آید:
 
*بهشت و جهنّم را خدا نساخته!!!
 
بعضی از بزرگان یک تعبیر عالی‌‌تری را بیان می‌فرمایند و آن این است: کل جهنّم و بهشت فردای قیامت به دست خود انسان ساخته می‌شود.
 
اینکه بیان فرمود: «تَبَّتْ یَدا أَبی‏ لَهَبٍ وَ تَبَّ ما أَغْنى‏ عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ سَیَصْلى‏ ناراً ذاتَ لَهَبٍ وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ»، یعنی همین، یعنی جهنّم به واسطه خود انسان و بهشت به واسطه خود انسان ساخته می‌شود. صورت حقیقی‌ بهشت متعلّق به خداست، امّا عندالاولیاء بیان می‌شود: بهشت را خدا نساخت، بهشت را اعمال ما ساخت! جهنّم را خدا درست نکرد، جهنّم را اعمال ما درست کرد!
 
*کارگرانی که بهشت و جهنّم را می‌سازند!
 
ملّا حسینقلی همدانی، آن عارف عظیم‌الشّأن یک تعبیر عالی را برای بعضی از خصّیصین‌ خود، مثل آیت‌الله قاضی بیان می‌فرمایند، می‌فرمایند: درعالم رؤیا دیدم که فردای قیامت برپاست، امّا همان‌طور که بیان کردند، یک صحرای بسیار وسیع است. دیدم اسرافیل مجدّد بر صورش دمید و تقسیم انسان‌ها را اعلام کرد، با تقسیم انسان‌ها همه به حالت کارگر در آمدند، در حالی‌که بعضی برهنه و بعضی با کفن بودند، امّا خوب و بد همه کارگر شدند! در همین حال دیدم یک عدّه رفتند جهنّم را درست کردند و یک عدّه هم رفتند جنّت را درست کردند، وقتی از عالم رؤیا بلند شدم معنای این که انسان خود جهنّم و بهشتش را می‌سازد، فهمیدم.
 
*دو عامل مهم شرارت!
 
عومل خیر و شرّ چیست؟ چه چیزی سبب می‌شود انسان خیر را جدّی نگیرد؟ امیرالمؤمنین(ع) نکته بسیار مهمّی را در این زمینه می‌فرمایند: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً أَعَفَّ بَطْنَهُ وَ فَرْجَهُ»، اگر خدا خیر بنده‌ای را بخواهد او را در شکم و شهوت عفیف می‌کند؛ یعنی او از عفیف‌ترین انسان‌هاست! لذا دو عامل عمده شرّ، همین دو مطلب، شکم و شهوت است.
 
*تشخیص شبهه‌ناک با نگاه!
 
 آیت‌الله میرزا رضای کرمانی که یکی از اساتید آیت‌الله میرزا حسینقلی خان همدانی است، یک نکته عالی را بیان می‌فرمایند: اوج عفّت شکم(بطن) این است که انسان از لحاظ تقوا به جایی برسد که دیگر بفهمد این لقمه شبهه‌ناک است؛ یعنی با نگاهش بفهمد، این لقمه شبهه‌ناک است و دیگر نخورد!
 
سلطان‌العارفین، سلطان‌آبادی بزرگ، این مرد الهی و عظیم‌الشّأن فرموده بودند: من در عمرم یک لقمه شبه شبهه‌ناک هم نخوردم!
 
*اوّلین قدم برای تشخیص شبهه‌ناک
 
پلّه‌پلّه باید جلو رفت اوّل همه انسان نباید به حرام نزدیک شود؛ چون حرام را دیگر خود انسان، موقعی که هنوز طهارت نسبی دارد، می‌فهمد، البته مع‌الأسف انسان به یک جایی می‌رسد که دیگر حتّی حرام را نسبت به حلال تشخیص نمی‌دهد و این هم دردی است!
 
عجب دردی هم هست که عمده مطلب آخرالزّمان این است که توجیهاتی نسبت به دیگران بیان میکنند تا از حرام استفاده کنند؛ یعنی این که انسان میگوید: آقا من وضع مادی‌ام خراب است و چاره‌ای ندارم!
 
یک نمونه‌اش این است که برای وام‌هایی که ربوی است، توجیه بیاوریم - که هم خود امام‌المسلمین و هم مراجع نگرانند و بارها هم بیان کردند - وقتی عنوان وام، ربوی شد، این لقمه، لقمه حرام است. حالا انسان توجیه می‌کند که گرفتارم!!!
 
*ماجرای 2 هفته مریضی آیت‌الله سادات گوشه چه بود؟
 
معمولاً هم این آقایان غذایشان کم است. در مجلسی مرحوم آیت‌الله سادات گوشه وقتی یک مقدار لب به غذا زده بودند، تلخی احساس کرده بودند. البته خود ایشان آن موقع نگفته بودند؛ چون خیلی هم ستّارالعیوب بودند، لذا با این عنوان که عذر می‌خواهم وضعم خراب شده و می‌خواهم به بیت الخلاء بروم؛ از سر سفره بلند می‌شوند. رفتن ایشان خیلی طول می‌کشد و بعد هم عذر‌خواهی می‌کنند و می‌گویند: حال مزاجی‌ام خوب نیست و نمی‌توانم دیگر غذا بخورم.
 
امّا خود ایشان دو هفته تمام مریض بودند. مرحوم آیت‌الله دزفولی گفته بودند: آقا! شما دو هفته مریضید، چه شده؟ فرموده بودند: بعداً برایتان می‌گویم، گذاشتند دیگر از خاطره‌ها گذشت که کجا بودند و دیگر کسی یادش نبود که کدام خانه بوده تا ستر عیوب شود و آبروی آن شخص از بین نرود؛ فرمودند: لقمه‌ای که آن‌جا خوردم، تلخ بود و آن تلخی دو هفته من را بیچاره کرد! ببینید این‌ها در آن عفّت کامله بطن قرار دارند.
 
آیت‌الله دزفولی فرمودند: بعد من به آقا گفتم: خوب آقا شما چطور در خانه‌ای رفتید که می‌بینید حرام در آن هست؟! یک‌دفعه به من تشر زدند و گفتند: آقا نور‌الدّین! چه می‌گویید؟ من می‌دانم در زندگی آن کسی که نمی‌گویم هم چه کسی بود، یک لقمه حرام هم وارد نشده است.
 
آیت الله دزفولی فرمودند: ایشان با این حرف، تعجّب من را افزون کردند. گفتم: پس حضرتعالی چرا می‌فرمایید که لقمه او دهان من را تلخ کرد و 2 هفته من را گرفتار کرد، امّا از آن طرف هم می‌گویید می‌دانم که یک لقمه حرام هم در زندگی او نیامده بود!
 
فرمودند: بله امّا این رفیق رعایت نکرده بود، شبهه‌ناک وارد دخل او شده بود!
 
*آیت‌الله شاه‌آبادی چگونه از بسته شدن درب مسجدشان در زمان طاغوت جلوگیری کردند؟!

 
آقازاده آیت‌الله العظمی شاه آبادی، آشیخ محمّد شاه‌آبادی می‌گفت: از ابوی پرسیدم: آقا! شما چطور با آن افسری که جلوی مسجد آمده بود، حرف زدید که او هیچ نگفت، با اینکه خیلی هم با تندی حرف زدید - چون مساجد را می‌خواستند ببندند، ایشان در درب مسجدشان ایستادند و نگذاشتند - گفته بودند: وقتی سخن برای خدا بیرون آمد، تمام است و دیگران مجبورند همه حرف‌ها را بپذیرند. یعنی زبانش به حقّ گویا می‌شود. زبان لسان الله می‌شود و لسان الله اثر دارد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *