سه شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 30 Apr 2024
 
۰

جانبازی که اعضای بدنش را اهدا کرد

سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۰۴:۴۷
کد مطلب: 247595
همسر این جانباز به شرايط مالي شوهرش اشاره مي کند و مي گويد: شوهرم توان و بضاعت مالي خوبي نداشت اما هر زماني که براي آشنايان گرفتاري و يا مشکلي پيش مي آمد حداکثر تلاش خود را براي گره گشايي از کار آن ها انجام مي داد.
به گزارش جهان به نقل از باشگاه خبرنگاران، چندي قبل سيصد و سي و نهمين عمل پيوند در بيمارستان منتصريه مشهد انجام شد و طي آن با اهداي رايگان کبد، کليه، قرنيه و پوست حسين عزيزي مقدم ۴۸ ساله، ساکن روستاي «فدافن» از توابع بخش مرکزي کاشمر که در يک سانحه رانندگي دچار مرگ مغزي شده بود، به ۴ بيمار نيازمند زندگي دوباره بخشيد.

کليه هاي اين مرحوم به يک مرد ۴۲ ساله اهل نيشابور و يک زن ۴۴ ساله از شيروان که سال ها از نارسايي کليه رنج مي بردند و با دياليز تحت درمان بودند به صورت رايگان اهدا و پيوند شد.

قرنيه نام برده نيز براي اهدا به بيماران نيازمند به بيمارستان خاتم الانبياء(ص) مشهد ارسال شد و قسمتي از پوست او نيز براي اهدا به بيماران دچار سوختگي به بيمارستان امام  رضا(ع) فرستاده شد همچنين کبد اين مرحوم به بيمارستان نمازي شيراز انتقال يافت تا به بيماران نيازمند اهدا شود.

خانواده مرحوم عزيزي که با داشتن سطح درآمدي پايين و تا قبل از دست دادن پدر فقط با فعاليت پدر در بخش کشاورزي و قاليبافي امرار معاش مي کردند تصميم گرفتند در اقدامي خداپسندانه و خيرخواهانه اعضاي بدن پدرشان را بدون دريافت هيچ وجهي و به صورت کاملاً رايگان به بيماران نيازمند اهدا کنند تا ترويج کننده فرهنگ اهداي عضو در استان باشند. اين خانواده فداکار که در روستاي فدافن از توابع بخش مرکزي کاشمر ساکن هستند معتقدند اگرچه به لحاظ مالي در تنگ دستي قرار دارند اما از اين که توانسته اند با اهداي اعضاي پدرشان شرايط زندگي را براي افراد ديگري فراهم کنند بسيار خوشحال و خرسندند.

با عبور از خيابان «شهيد ايام» وارد کوچه «شهيد فغاني» مي شويم چند قدمي جلوتر پارچه هاي سياه رنگ بر ديوار خانه اي قديمي به نشانه عزادار بودن صاحبان خانه خودنمايي مي کند با عبور از راهرويي باريک به طول ۱۵ متر وارد حياط خانه مي شويم. خانه اي قديمي که از حياط کوچک اش مي توان به قناعت و مناعت طبع اهالي خانه پي برد...

اعضاي خانواده دور تادور اتاق نشسته اند، هر کدام از آن ها خاطره اي از آن مرحوم تعريف مي کند و اگرچه همسر مرحوم سکوت کرده اما از قطره هاي اشکي که هر از چند گاهي بر صورت اش سرازير مي شود مي توان غم فراق همسر را ديد.يکي از فرزندان مرحوم پس از شرح سانحه رانندگي پدر مي گويد: پدرم هنگام بازگشت از محل کار دچار سانحه اي شد و پس از اين که پزشکان از ادامه حيات او قطع اميد کردند تصميم گرفته شد که اعضاي او پيوند داده شود.

مجتبي، برادر مرحوم عزيزي که هنگام اعزام برادرش از کاشمر به بيمارستان تربت حيدريه وي را همراهي کرده است نيز مي گويد: در شرايطي که اميدي به بازگشت برادرم نبود، براي اين که بتوانيم حداقل به افراد نيازمند عضو کمک کنيم، براي اهداي رايگان اعضاي برادرم اعلام آمادگي کرديم.



او که هنوز هم از درگذشت برادر ناراحت است اما از اين اقدام خيرخواهانه ابراز خرسندي مي کند و مي گويد: برادرم آرزو داشت به سفر کربلا و حج برود اما توان مالي نداشت، اميدوارم با اين اقدام در محضر ائمه معصومين(ع) سربلند باشد.

وي تأکيد مي کند: اميدوارم اهداي عضو در جامعه اسلامي ما به يک فرهنگ تبديل شود و زماني که پزشکان از فردي قطع اميد مي کنند خانواده ها با اعلام آمادگي براي اهداي عضو به ادامه زندگي افراد نيازمند کمک کنند.

همسر مرحوم حسين عزيزي هم با چشماني اشک آلود مي گويد: در مدت حدود ۳۰ سالي که با آن مرحوم زندگي کردم کمبودي احساس نکرده ام اما اکنون جاي خالي او را در خانه احساس مي کنم.

«معصومه نيازيان» يادآور مي شود: اما از اين که جان چند نفر نجات پيدا مي کند و مشکلات خانواده آن ها برطرف مي شود خوشحالم.

او به شرايط مالي شوهرش اشاره مي کند و مي  گويد: شوهرم توان و بضاعت مالي خوبي نداشت اما هر زماني که براي آشنايان گرفتاري و يا مشکلي پيش مي آمد حداکثر تلاش خود را براي گره گشايي از کار آن ها انجام مي داد.

«جواد» فرزند کوچک مرحوم نيز در حالي که بغض گلويش را گرفته است، مي گويد: اميدوارم اين اهداي عضو موجبات شادي روح مرحوم پدرم را فراهم کند.

وي اهداي اعضاي پدر پس از مرگ مغزي وي را تنها براي رضاي پروردگار و آمرزش روح او مي داند و مي گويد: اگرچه عده اي به ما گفتند در قبال اهداي اعضاي بدن مي توانيد وجه آن را دريافت کنيد اما خانواده ما اين عمل خداپسندانه را ترجيح داد.

فاطمه تنها دختر مرحوم عزيزي نيز با چشماني اشکبار از اين که اعضاي بدن پدرش موجب شده ۴ بيمار ديگر از نعمت سلامتي برخوردار شوند، ابراز خوشحالي مي کند و مي گويد: مرحوم پدرم در دوران ۸ سال دفاع مقدس در منطقه سومار شيميايي شده بود اما هيچ گاه به دنبال تشکيل پرونده جانبازي اش نرفت چرا که معتقد بود هنوز آن قدر زمين گير نشده که نتواند کار کند به همين دليل هم روز و شب تلاش کرد تا خداي نکرده ما احساس کمبودي در زندگي نداشته باشيم.

مادر حسين عزيزي هم در حالي که اشک هايش را با گوشه چادرش پاک مي کند، مي گويد: حسين، فرزند سوم من بود و اميد دارم اهداي عضو بدنش مورد رضاي خداوند قرار بگيرد و توشه اي براي آخرتش باشد.«محمد» فرزند بزرگ مرحوم هم براي پدرش طلب آمرزش مي کند و مي گويد: پدرم زحمات زيادي در دنيا متحمل شد و اميدوارم حالا که اعضاي بدنش سبب شده تا ۴ نفر ديگر بتوانند ادامه حيات دهند، در آخرت آسوده باشد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *