چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 8 May 2024
 
۰

هالیوود در خدمت افكار سياسي صهيونيسم

جمعه ۲۳ تير ۱۳۹۱ ساعت ۰۸:۳۵
کد مطلب: 233449
صهیونیسم از زمان شکل گیری به عنوان یک جنبش و پس از آن تاسیس رژیم صهیونیستی با سیطره بر رسانه های گروهی و وسایل ارتباط جمعی، برای جهت دهی به افکار جهانیان تلاش بسیاری به خرج داده است.
به گزارش جهان، صهیونیسم از زمان شکل گیری به عنوان یک جنبش و پس از آن تاسیس رژیم صهیونیستی با سیطره بر رسانه های گروهی و وسایل ارتباط جمعی، برای جهت دهی به افکار جهانیان تلاش بسیاری به خرج داده است. از آنجا که در دنیای معاصر، رسانه ها مهمترین و قدرتمندترین وسیله برای جهت دهی و شکل دهی افکار عمومی بوده اند، صهیونیست ها با شیوه های گوناگون از آنها بهره گرفته اند.

در این میان، سینما به دلیل جذابیت های بصری و نوعی تنوع و مقدرت تحقق هر گونه تخیلی، نقشی ویژه در افسونگری های صهونیست ها برای القای افسانه های موهوم و سياست هاي افراطي آنها در حوزه جهاني داشته و طي 5 سال اخير بسياري از فيلم هايي كه در هاليوود توليد شده، ديدگاه هاي آخرالزماني و نظريه پردازي صهيونيست ها براي آينده جهان به روشني مشهود است، باشگاه خبرنگاران، فرازهاي شكل گيري هاليوود و سلطه صهيونيسم را بر اين مجموعه فيلمسازي در گفتگو با سيد رضي موسوي گيلاني عضو هیئت علمی گروه فلسفه و هنردانشگاه ادیان و استاد مرکز تخصصی  مهدویت، كه سردبیری دو مجله تخصصی مهدویت عربی و انگلیسی را نیز به عهده دارد بررسي كرده است كه در ادامه مي خوانيد.

* جناب موسوي گيلاني! غول رسانه اي هاليوود به عنوان مهمترين پايگاه ارائه انديشه ها و افكار يهودي ها در چه شرايطي شكل گرفت؟

** حتما مي دانيد كه صهيونيست ها بر اساس تعاليم مطرح شده در كتاب تلموت كه البته آن را بسيار مقدس مي دانند! خود را انسان هاي برتر از ساير نژادها قلمداد كرده و حتي براي ارائه آرمان هاي موهوم و غير انساني خود از هر ابزاري بهره مي گيرند. بنابراين كمپاني هاليوود در راستاي طرح مقاصد سياسي صهيونيست ها شكل گرفته و صهیونیسم بين الملل از این ابزار برای ترویج افکار و تبلیغ برای رژیم اشغالگر قدس استفاده مي كند. افکاری که اصولاً بر پایه اقدامات نژادپرستانه پایه گذاری شده چنانكه بر اين اساس در مجله «الاخبار المسیحیه الحره» سال ۱۹۳۸ آمده است: «صنعت سینما در آمریکا کاملاً یهودی است و یهودی بی آن که احدی در این زمینه با او منازعه کند، بر آن حکم می راند. تمام کارپردازان این صنعت یا یهودی هستند و یا از دست پروردگان یهودی. هنوز هم یهودیان و به طور خاص تر صهیونیست ها که مالکیت بسیاری از شرکت های بزرگ جهان را در اختیار دارند، بزرگترین غول رسانه ای جهان روبرت مرداک، روابط بسیار نزديکی با صهیونیست ها از جمله آریل شارون داشته و به شدت به آرمان های صهیونیستها متعهد است.

* و چرا سينما به عنوان مهمترين ركن ارائه ايده هاي صهيونيست ها انتخاب شده است؟

** به نكته مهمي اشاره كرديد چرا كه سینما از زمان تاسیس در قرن نوزدهم در راستای دو هدف عمده صهیونیستها به کار گرفته شد که عبارت بودند از؛ اول اهداف مادی و به دست آوردن سودهای کلان و در مر حله بعدي تسخیر اندیشه انسانها از طریق انتشار افکاری که مؤید اهداف سیاسی و اجتماعی آنها باشد که صهیونیست ها متاسفانه تاکنون در این راه مـوفق بـوده اند. هر چند برخی بر این گمانند که منظور از سینمای صهیونیسم، سینمای اسرائیل است، اما باید گفت سینمای صهیونیسم اختصاص به مکاني خاصی ندارد، بلکه سراسر جهان به ویژه دنیای مسیحیت را هم هدف قرار داده است و در حال حاضر بزرگترین شرکت های سینمایی جهان مانند «متروگولدن مایر»، «کلمبیا پیکچرز»، «برادران وارنر»، «پارامونت»، «فاکس قرن بیستم» و «یونیورسال» را در قبضه خود گرفته است. می توانید فهرستی تفصلی از عوامل و نقش آفرینان یهودی و صهیونیست عرصه هنر به ویژه هالیوود را در سایت www.jewwatch.com مشاهده کنید.

* اما در بررسي آثار 5سال اخير سينماي هاليوود به اين تتيجه مي رسيم كه صهيونيست ها تلاش بسياري در نقش آفريني خود در پيشگويي آخر الزمان و پايان جهان داشته اند ضمن اين كه ادبيات مورد توجه آنها در اين زمينه با نشان دادن انواع منجي هاي متفاوت تفسير مي شود، در اين زمينه چه نكاتي قابل طرح است؟

** به نظر می رسد که در دهه های گذشته پس از انقلاب اسلامی ایران که در واقع یکی از جدی ترین کشورهای جهان اسلام به شمار می رود، و بعد از این که غربی ها به خصوص در دو دهه گذشته بعد از فروپاشی کمونیسم جدی ترین مخالفان خود را جهان اسلام يافتند(یعنی همان تئوری هانتینگتون) وايران هم مهمترين قطب ترويج اين جريان محسوب مي شود،  طبيعي است كه صهيونيست ها بيكار نننشسته و از ابزار پر مخاطب سینما، ادبیات براي ارائه افكار و دغدغه هاي مورد توجه خود استفاده كنند.امروز وقتی می گوییم سینمای هالیوود صرفا یک امر هنری و سینمایی نیست بلکه ارگان تبلیغی و فرهنگساز جهان آمریکاست و شما می توانید با سینما فرهنگ یک توده را تغيير دهيد. امروزه حتی در جهان غرب و کشوری مثل آمریکا هنر برای یک غایت و هدف مطرح می شود. یعنی همين آمريكايي ها و يهودي ها زمانی کمونیست ها را مسخره می کردند و می گفتند آنها مذهبی هستند و هنر را برای ارائه ارزشهاي ديني می خواهند، نكته جالب اين كه امروزه هالیوود همین نقش را ایفا می کند و فرهنگ آمریکایی یا همان وسترنیزیشنی که به آن عقیده دارند یا جهانی سازی را عرضه می کند. صهيونيست ها تلاش می کنند نحوه ای خاص از زیستن را در جهان نهادينه كنند. بنابراین کشوری مثل ایران با اعتقاد شديد به مهدویت و نگاه مثبتی به آینده، مهمترين مانع گسترش اهداف صهيونيست ها ست.

به عقیده من سینمای هالیوود صرفا یک امر هنري را دنبال نمي كند بلكه در برابرادبیات جهان اسلام ادبیات معادل می سازد و به دنبال ساختن یک تئوری در عرصه روابط بین الملل براي آمريكا و اسرائيل است. بنابراين در برابر جهان اسلام آنها هم ادبیات آخرالزمانی خاص خود را که اوآنجیلی یا انجیلی و مبتنی برعناصر مسیحیت است ارائه مي كند.

* مگر بخشی از این ادبیات به ادبیات یهود آن هم تحت تاثیر آژانس های صهیونیستی برنمی گردد؟

** به نکته خوبی اشاره کردید نباید فراموش نکنیم که اوآنجلیست همان پروتستان های صهیونیست هستند و اولین بار لفظ فندامتالیزم یا بنیاد گری برای این تز استفاده شد ضمن این که مسیحیان خودشان را یهودیانی می دانند که فراروی کرده اند یعنی وقتی مذهب مسیحیت به وجود آمد آنها هیچ وقت نمی گفتند که ما یهودیت را نقض مي کنیم، به همین جهت مسیحیت عهد عتیق را قبول دارند "بایور" یا کتاب مقدس بر دو بخش است عهد عتیق و عهد جدید. برخلاف یهودیان که عهد جدید را قبول ندارند. بنابراین مسیحیان خودشان را ادامه یهودیت می دانند به اضافه این که اوآنجلیست ها پروتستان هایی هستند که بازگشت مسیح را منوط به رخدادهایي مي دانند كه وابسته به یهوديان صهيونيست است و شما در واقع می بینید که بخشی از تفکر مسیحیت به یهدویت گره خورده است.

* در شرايط كنوني آيا مباني معرفتي پست مدرن با مباني معرفتي در خواست شده از آرمان مهدويت سازگاري دارد يا خير؟

** حتما مي دانيد كه در هنر پست مدرن عناصري مثل اهميت دادن به نوآوري و يا به سخره گرفتن حقيقت وجود دارد وامروزه در هنرهاي متفاوت دوره پست مدرن مثل قبل هوي متال، راك و .. كه هركدام پديده هاي بسيار جدي را تبديل به شوخي مي كنند و تفكرات موهوم خود را به جهانيان القا مي كنند. در دوراني كه ما در آن به سر مي بريم هنر به دنبال ايجاد نوعي مشروعيت براي صنعت، تكنولوژي و سلطه غرب است كه تا حدي هم صهيونيست ها در آن دخالت دارند. از طرف ديگر هنر و رسانه اي كه در جوامع اسلامي و ادبيات اديان مطرح شده به دنبال اين است كه صلح، آرامش و تفاسير كلان ارزشي  را معرفي كند.

اينجا است كه ميان مباني معرفت شناسي در دوران پست مدرن و ادبيات ديني چالش هاي جدي ايجاد مي شود، ديدگاه پست مدرن يكسان گريز است بنابراين يا بايد در ادبيات اديان از دوره هنر پست مدرن عدول و فرا روي كنيم يا به نحوي آن را تعديل كنيم.امروزه ادبيات و سينماي غرب به خصوص هاليوود به دنبال ترويج دين مداري و معنويت خواهي نيست و من به اين مسئله بدگمانم چرا كه بيشتر به دنبال مشروعيت بخشي به يك نظام سلطه، اقتدار و خشونت در آمريكا و اسرائيل است به همين جهت در سينماي هاليوود مي بينيد كه ساختار درام معرف كشمش هاي پي در پي جهان غرب، صنعت، پليس و... است و طرف مقابل كه شر را معرفي مي كند همواره از عناصر اسلامي انتخاب شده و ما در اين ادبيات اسلام را در مقابل جهان غرب به عنوان ديني تروريست پرور و طرفدار خشونت مي بينيم.

اين تخاصم موجود در ادبيات و هنر مخصوصا در سينما ديدگاه هاي سلطه گرايانه صهيونيست ها را به نمايش مي گذارد در ارزيابي كلي آثاري كه در دهه هاي اخير توسط كمپاني فيلم سازي هاليوود به پشتوانه صهيونيست ها توليد شده هنر در خدمت يك نوع ايدئولوژي و فكر است و نكته جالب اينكه دوران پست مدرن را دوره ايدئولوژي گريزي مي دانند اما مي بينيم كه صهيونيست ها در اين مورد به خصوص همراه و منطبق با ايدئولوژي عمل مي كنند و منطق و سياست خود را در غالب آثار بزك شده سينمايي به مردم دنيا ديكته مي كنند.

گفتماني كه امروز در آمريكا و صهيونيست وجود دارد غلبه و سيطره بر انسان ها و جهان است. بنابراين سينما و هنر ابزاري است كه اين خواسته سلطه گرايانه را قطعي و به جريان در مي آورد و در شرايط حاضر جدي ترين سينماگران هاليوود مثل گيبسون، اسپيلبرگ، امريك و .. گرايش هاي صهيونيستي و يهودي متعصبانه دارند وحتي هاليوود در صد فيلم برتر تاريخ سينما بيشترين آثار را متعلق به اسپيلبرگ مي داند كه يك يهودي متعصب و سرسخت است.

در آثار وي نوك پيكان درام به سمت جامعه صهيونيست با تفكرات نژاد پرستانه در حركت است بنابراين هنر در دوران جديد علي رغم اينكه گفته مي شود مخالف ايدئولوژي است اما بسيار ايدئولوژيك و حساب شده عمل مي كند. ترويج سكولاريسم در برابر جهان اسلام يك ايدئولوژي است كه غرب براي تثبيت آن از غول رسانه اي هاليوود با بيشترين هزينه ها استفاده مي كند.در آثار هاليوود اسلام و سمبل هاي انساني الهي منشا شر هستند و اين گفتمان در شرايط حاضر تبديل به گفتماني غالب و پيشرو در جهان شده است. گفتماني كه همه شرارت ها، خشونت طلبي و ثروت و عصبيت را به جهان اسلام نسبت مي دهد و در مقابل پليس آمريكا و جهان غرب را منشا خير و نيكي معرفي مي كند!

* پس چرا صهيونيست ها تلاش مي كنند در آثار سينمايي خود آينده جهان را بحراني و وحشتناك تفسير كنند و حتي براي پايان جهان زمان تعيين مي كنند؟

** اين هم از ظرايفي است كه هاليوود با دقت هر چه بيشتر آن را در نظر گرفته و آثار سينمايي خود را منطبق با آن توليد مي كند. ضمن اين كه يكي از اصول سينماي غرب در شرايط حاضر ترساندن مردم از يك آينده بحران زده، نامعلوم و تنش آور است و حتي براي اين ترس تخيلي به عنوان نمونه مي توان به برخي زمان هاي تعيين شده از سوي غرب مثل سال 1999 و حتي سپتامبر 2012 به عنوان پايان جهان اشاره كرد. تفكر صهيونيست نگه داشتن مردم در حالت تعليق، نگراني و اضطراب است ضمن اينكه اساس اين تفكر، مبتني بر تفكر اديان نيست بلكه گفتمان غالب صهيونيستي در تمام جهان تسري پيدا كرده است.

اديان نسبت به آينده جهان نگاه مثبت انديشانه دارند ولي هاليوود همواره از يك بحران جهاني سخن مي گويد و خودش را منجي مي داند و در اين فضا يا صنعت و ثروت غرب و يا سلطه سياسي منشا خير معرفي مي شوند و نگاه اول هاليوود براي تدوين مسئله بحران جهاني جهان اسلام و مسلمانان است.

اگر براساس اين دو سه اصل تحليل كنيم بايد بگويم امروزه هاليوود توانسته است گفتمان خود را در معرفي منجي و مسئله آخر الزمان به جهانيان القا كند. در كشورهاي اسلامي شايد اين واكنش نسبت به ولي در كشورهاي غربي واكنش منفي و قرين كردن مفاهيمي مثل خشونت، ترور و عدم گفتگو و عقلاني فكر نكردن را به جهان اسلام گره زده اند.

در يك بررسي بيشتر مي بينيم كه آثاري مثل 2012 رويكرد هاليوود را پس از 10 سده آخر سينما نشان مي دهد.

*  اما پس از وقوع حوادث 11 سپتامبربه نظر شما هاليوود چه پروژه اي در دست دارد؟

** باز هم ايده مطرح كردن منجي هاي هاي جديد براي اصلاح جهان از سوي آنها مطرح مي شود، حتما مي دانيد كه در شرايط حاضر با سه جريان جدي در جهان مواجه هستيم وبي ترديد انقلاب ايران پس از سي سال تاثير بسياري در كشورهاي مختلف داشته است.

همان طور كه انقلاب كمونيستي جهان به پايان رسيده در شرايط حاضر هم جهان اسلام به سمت گفتمان هاي متفاوتي در حركت است كه تحت تاثير ايران و مسئله مهدويت مبتني بر تفكر شيعه تبيين شده. برخي عقيده دارند بيداري اسلامي به دنبال دموكرات خواهي از نوعي بومي شدن است و از يك حيث رويكرد سكولاريسم كه پشتوانه منطقي هم ندارد نسبت به گرايش هاي مذهبي روحيه بهتري نسبت به سلفي هاي متعصب نشان مي دهد. اما در مقابل آرمان شيعه آينده مثبت جهان را با ظهور مهدي موعود تعريف مي كند و جريان سلفي خطرناك جرياني مقابل اسلام است كه 11 سپتامبر هم براساس تفكر سلفي ها رقم خورده است. عقيده دارم جهان غرب هم مستقيم و غير مستقيم به اين مسئله دامن زد چرا كه در شرايطي كه افغانستان زير سلطه شوروي بود بن لادن به عنوان جاسوس آمريكا دراين كشور فعاليت داشت و باز همين آمريكايي ها به بهانه حضور بن لادن در افغانستان به اين كشور حمله نظامي كردند تا پايگاه هاي موشكي و نظامي قوي در اين منطقه تاسيس نند و در اي به دست گرفتن آينده جهان حامي صهيونيست ها باشند.صهيونيست ها اسلام را تنها علت فروپاشي جهان مي دانند و براي القاء افكار و سياست هاي كلان خود مبني بر هدايت و رهبري جهان از هيچ ايده اي چشم پوشي نخواهند كرد.

* و در شرایط کنونی میزان پذیرش جهانی نسبت به مهدویت مبتنی بر تفکر شیعی در مقابل تفکر صهیونیستی در مورد ظهور منجی را چگونه تبین می کنید؟

** به عقیده من باید از اعتقاد به منجی گرایی قدری فرا روی کنیم چرا که این عقیده در همه ادیان وجود دارد و در مفاهیم دینی منجی بسیار تثبيت شده است، ضمن اين كه يكي از بحث هايي كه در مورد نسبت ميان مهدويت، هنر و رسانه مطرح مي شود اين است كه به نظر مي رسد دوره ترويج و تبليغ مهدويت به سر رسيده چرا كه به تعبير انديشمندان در شرايط حاضر خواسته يا ناخواسته خصمانه يا دوستانه طي دهه هاي گذشته ادبيات و سينما موجب ترويج بحث موعود باوري و منجي گرايي شده است ودر تعريف ديگر اين كه همين ترويج موعود باوري شايد آنقدرها هم دوستانه نبوده و كساني تلاش مي كردند مهدويت را در فرهنگ غرب طور ديگري نشان دهند كه مسلمانان با باور آمدن مهدي مي خواهند در برابر جهان غرب بايستند. نكته قابل توجه اين است كه يكي مسايل مهمي كه در جامعه شناسي مطرح مي شود اين است كه اگر بخواهيم ايده اي را ترويج كنيم بايد از سطح آگاهي فراتر رفته و آن مسئله را تبديل به گفتمان كنيم. باز به زعم برخي جامعه شناسان زماني مسئله اي تبديل به گفتمان مي شود كه عناصر پيراموني خود را درگير كند. اما سوال اينجاست كه حوزه آيا تا به حال مهدويت مخصوصا در دهه هاي اخير به ويژه پس از انقلاب چه در ايران و چه درجهان اسلام به گفتماني غالب تبديل شده است؟ به طور مثال گفتمان رايج غربي ها سكولاريسم و دنيا گرايي است كه حتي از طريق رسانه و هنر هم ترويج مي شود. بنابراین نکته مهم واکنش و نحوه استفاده از این مفهوم است. در سینمای هالیوود حتی در سال های اخیر بیشتر احساس می شود که منجی دیگر آن شکل آسمانی و مقدس ندارد بلکه یک انسان کاملا سکولار است و در حال حاضر فیلم هایی در هالیوود ساخته می شود که سخن از بحران جهانی به میان می آورد نه منطقه ای.در این فیلم ها منجی یک سکولار است در لباس پلیس، پزشك، معلم و ...که حتی با خدا هم ميانه خوبي ندارد.اما در انتهاي قصه مثل عیسی مسیح مرگ فدیه وار و آسمانی دارد، یک رفت و برگشتی در این دو مساله دیده می شود که گاهی در ادبیات آخرالزمانی فیلم ها شخصیت های فرامادی ومتافیزیکی حضور دارند كه کاملا دنیوی تصوير شده اند، گویی که یک منجی از زمین به آسمان می رود نه این که از آسمان به زمین بیاید و این یکی از تفاوت های عمده ادبیات آخرالزمانی مسیحی و اسلامی است. من قدری به این مساله بدگمانم از این بابت که در حال حاضر تفکری وجود دارد که می گوید توده مردم در دهه های اخیر بازگشت به معنویت داشته اند که تردیدی در آن نیست. اما این معنویت خواهی نباید ما را به این سمت بکشد که هر فیلمی هم که ساخته می شود برای همین اهداف طراحی شده بلکه من احساس می کنم در حوزه روابط بین الملل و سیاست آنهایی که می خواهند اداره سیاسی جهان را به دست بگیرند گاهی براین مفاهیم و مسایل مذهبی موج سواری می کنند تا به مقاصد خود برسند و این مساله بسیار ساده انگارانه است که ما تصور کنیم که سینمای هالیوود سعی در ترویج مسیحیت دارند. این ادبیات آخرالزمانی فرصتی است در برابر تهدیدهای جهان اسلام که پیش روی جهان غرب است. گاهی در فیلم ها می ببنید که پلیس آمریکا، دولت آمریکا و یا حتی ثروت و قدرت برخی حاکمان و کارتل ها به عنوان منجی مطرح می شوند مثل آثار امریک و شما می بینید حداقل در 100فیلم اخیر آخرالزمانی غرب، اسلام منشاء شر است. از موسیقی مفاهیم مذهبی و ...برای تخریب اسلام بهره می گیرند و به نظر می رسد که تولید این فیلم ها و ادبیات منشاء سیاسی دارد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *