چند روایت از انتظاری طولانی/ مهدیام را آوردند!
يکشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۰ ساعت ۰۸:۲۲
کد مطلب: 788660
نمیدانم چنددقیقه است مات به این دو تکه استخوان و بادگیر پاره خیره شدهام. انگار توی این دنیا نیستم، ماتم برده است. یاد چشمهایت میافتم که پر از زندگی بود. با خودم فکر میکنم مهدی این تویی؟