محمدتقي فهيم، منتقد و نويسنده سينمايي به اين مسئله معتقد است كه «اصليترين وجه سينما سرگرمي است و سينماي كمدي از اين جهت ارتباط وثيقي با عنصر مفرحبخشبودن و سرگرمكنندگي سينما پيدا ميكند. سرگرمي وجهي تعيينكننده در سينماست و نميتوان آن را ناديده گرفت. سينما بايد بتواند اوقات خوشي را براي تماشاگر ايجاد كند. اوقات خوش صرفاً به معناي اين نيست كه تماشاگر را بخنداند، بلكه ميتواند تماشاگر را احساساتي كند و حتي بگرياند يا بترساند. در واقع سينما بايد تجربهاي تازه و بديع در اختيار مخاطب قرار دهد. خنداندن هم تجربهاي است كه سينما از طريق ژانر كمدي به مخاطب هديه ميدهد.»
مردم با افراطگرايي مشكل دارند
به اعتقاد اين منتقد سينمايي «استقبال مردم از سينماي كمدي ميتواند يك پيام مشخص داشته باشد و آن اينكه مردم از سينماي شبهاجتماعي با مضامين تلخ و نااميدكننده خسته شدهاند. تماشاگر ايراني با اين افراطگرايي در پرداختن به مباحث تلخ مشكل دارد، البته جشنوارههاي خارجي حتماً از اين فيلمها استقبال ميكنند ولي فيلمساز براي مردم خودش فيلم نميسازد و چشم به جشنوارههاي خارجي دارد، اما كمدي براي مردم ساخته ميشود. در واقع كمدي نياز جامعه است و سينما بايد با توليد آثار فاخر به نياز جامعه پاسخ بگويد.»
وي ميافزايد: «تماشاگر ايراني با اين افراطگرايي در پرداختن به مباحث تلخ مشكل دارد، البته جشنوارههاي خارجي حتماً از اين فيلمها استقبال ميكنند، ولي فيلمساز براي مردم خودش فيلم نميسازد و چشم به جشنوارههاي خارجي دارد، اما كمدي براي مردم ساخته ميشود. در واقع كمدي نياز جامعه است و سينما بايد با توليد آثار فاخر به نياز جامعه پاسخ بگويد.»
فيلمسازان شبهاجتماعي كه اساساً براي مردم فيلم نميسازند و آثارشان با هدف عرضه به جشنوارههاي خارجي ساخته ميشود، همواره از پاشيدن گرد تلخي به آثارشان به چندين وجه، اعتبار كسب ميكنند؛ اول اينكه خود را به عنوان افرادي روشنفكر كه به فكر مشكلات و مصائب اجتماع هستند و آنها را بازتاب ميدهند، معرفي و از اين طريق براي خود اعتباري اجتماعي دست و پا ميكنند، اما واقعيت اين است كه اين فيلمسازان با ضريب دادن به برخي حقايق تلخ در جامعه اين مشكلات را تكثير ميكنند و در حل اين مشكلات نهتنها تأثيري ندارند، بلكه به آنها دامن ميزنند. مخاطب اساساً براي اين طيف از فيلمسازان يا موضوعيت ندارد يا اولويت ندارد، چون مخاطب آنها مردم نيست، اينكه مردم و هموطنانشان با تماشاي فيلمهاي آنها روحيه و اميدشان را از دست بدهند و به آينده بدبينتر از قبل شوند، اساساً براي فيلمسازان آثار شبهاجتماعي تلخ موضوعيت ندارد.
آنها فيلم ميسازند تا خود را مطرح كنند و موقعيتها و فرصتهاي جديد را درنوردند. در چنين وضعيتي است كه نوعي ضعيف و نازل از سينماي كمدي ميتواند مخاطب خسته و دلزده از تلخي را به سمت خود بكشاند، البته اين نوع سينما نيز به دليل كوتاهيهايي كه در كيفيت اين آثار وجود دارد، هرگز نميتوانند بخش عمدهاي از تماشاگران قهر كرده با سينما را آشتي دهند و صرفاً آنهايي را كه به طور معمول و سنتي مخاطب سينماي ايران هستند، جذب ميكنند، آدمهايي كه بالاخره در سبد خريدشان سينما نيز وجود دارد.
خيانتي چندسويه
كمدي همواره جزو ژانرهايي است كه در گيشه با اقبال فراواني روبهرو ميشود. در نيمه دوم دهه 80 كه ركود كمسابقهاي دامنگير سينماي ايران شده بود، تنها فيلمهاي كمدي خوب ميفروختند، البته نگاه نازل و غيرحرفهاي برخي فيلمسازان به سينماي كمدي باعث شده بود در آن مقطع شاهد سيلي از فيلمهاي موسوم به شانه تخممرغي باشيم كه بخش عمدهاي از فضاي سينماي ايران را تسخير كرده بود و ارزش هنري چنداني نداشتند، ولي مردم به فيلمهاي خوب كمدي توجه نشان ميدادند. فراري دادن مردم از سينما و هنر چيزي است كه همواره شبهروشنفكران در ايران به آن دامن زدهاند.
طنز تلخ ماجرا اينجاست كه اين فيلمسازان براي فراريدادن مردم از هنر سينما همواره از رانتها و بودجههاي دولتي نيز استفاده ميكنند؛ همان بودجههايي كه اساساً براي ارتقاي سطح فرهنگ و هنر جامعه اختصاص دادهميشود، ولي به واسطه نفوذ مديران ناآگاه و خودباخته برخلاف مصالح جامعه به كار ميرود؛ بودجههايي كه منجر به ساخت آثاري ميشود كه هم آبرو و حيثيت ايرانيها در جهان را خدشهدار ميكند و هم روحيه ايرانيهاي داخل كشور را مورد هجوم قرار ميدهد.
در همين روزهاي اخير اظهارنظر ايرانيان مقيم كانادا درباره جشنواره «سينِ ايران» تورنتو جالب توجه بود و نشان ميداد كه آنها از تماشاي فيلمهاي ايراني چه احساسي دارند؛ «فيلمها همه غمگين بود، لطفاً فيلمهاي شادتري بسازيد و آبروي ايران حفظ شود.»
اما ظاهراً قرار نيست فيلمسازان ايراني فيلمهاي شادتري بسازند و اگر هم بسازند، قرار نيست اخلاق و كيفيت سينمايي در آنها رعايت شود. سازمان سينمايي دولت دوازدهم هم مانند همه بخشهاي ديگر عرصه فرهنگ و هنر به دليل ضعف تئوريك و نبود برنامه حرفي براي گفتن و تواني براي تغيير اوضاع ندارد. پس كشتي هنر و سينماي ايران فعلاً با همين دست فرمان اشتباه به كار خود ادامه خواهد داد، مگر اينكه كشتي را كشتيباني دگر افتد.