شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 11 May 2024
 
۲
۱

نشانه‌ای از تأثیر مراسم اعتکاف بر یک نوجوان

چهارشنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۲۴
کد مطلب: 513620
متن زیر با عنوان «بهشت و جهنم» توسط عرفانه کاظمی، 16 ساله و دانش آموز کلاس دهم از کرج، پس از سه روز اعتکاف و روزه‌داری نگاشته شده و عمق اثر این عبادت روحانی را بر وجود این دختر مسلمان نشان می‌دهد.
به گزارش جهان، یکی از برکات بزرگ ماه رجب که در سال‌های اخیر مورد توجه مراکز دینی و فرهنگی قرار گرفته است، رواج سنت اعتکاف در ایام نیمه ماه رجب است. استقبال جوانان و نوجوانان از این عمل مستحبی نشان از آثار مثبت معنوی و کمک به رشد روحی و دینی داشته است.

متن زیر با عنوان «بهشت و جهنم» توسط عرفانه کاظمی، 16 ساله و دانش آموز کلاس دهم از کرج، پس از سه روز اعتکاف و روزه‌داری نگاشته شده و عمق اثر این عبادت روحانی را بر وجود این دختر مسلمان نشان می‌دهد. این متن را در ادامه می خوانید:

دو فرشته در کنارم ایستاده و نظاره گر زندگانی ام بودند؛ یکی فرشته ای زیبا و آسمانی، که توشهٔ راهم را جمع آوری می کرد، و دیگری فرشته ای که روزی از نزد خدا رانده شد؛ فرشته ای که دیگر فرشته نبود.

گذشته نه چندان جالبم در پیش چشمم آمد. نمی دانم من اهل کدامین دیارم؛ حال که کار از کار گذشته حیران و سرگردانم؛ گویی گیج و ماتم و هنوز هم در باورم نمی گنجد که کجایم و به کجا رسیده ام؟! یعنی تمام شد؟!

نمی دانم پیش خدایم سر بلندم یا سر افکنده؟! نمی دانم من از آن حس آسمانی و الهی مبرّا شده ام یا هنوز هم می‌توان امیدوار بود، امیدی برای بُرد! نمی دانم کدام یک از اعمالم صحیح بوده و کدام یک غلط. کدام یک ثواب بوده و کدام یک گناه.

اگر تمام اعمالم رو شود؟ آیا هنوز هم راهی باقی مانده برای لبخند زدن؟ لبخندی متداول و از اعماق وجودم؛ لبخندی نه دنیوی، بلکه لبخندی از سر آرامش؛ لبخندی ابدی. من نمی خواهم عذاب بکشم؛ من نمی خواهم پس از آن زندگی دنیوی که حالا نیز برایم از هر چیزی پوچ و بی ارزش تر می نُماید، نادم و پشیمان باشم؛ چرا که این ندامت دیگر هیچ ثمری ندارد!

من نمی خواهم دوزخی باشم، من (زنده گی) ابدی می خواهم، البته اگر بویی از آرامش برده باشد!

درد و حسرت نمی خواهم؛ من می خواهم به تنها هدف خلق بشر دست پیدا کنم؛ من خدایم را می خواهم و خدایم را! تنها... تنها کسی که از ابتدا با من بود، کسی که با تمام تنها بودنش مرا تنها مگذاشت.

اینجا... اینجا برزخ است، برزخی پر از ظلمات؛ من از تاریکی ترسان و گریزانم و چه کسی یاری گر دستان لرزان من است جز خدای من؟!

خدایا، من بهشتی ام یا جهنمی؟! خدایا بدی ام را به خوبی ام ببخش! خواسته بزرگی است، امّا نه به بزرگی تو! گناه کردم، خطا کردم، تو به عبادت های خالصانه ام ببخش. کاهل بودم، جاهل بودم، امّا آنچه بود از قهقرای وجودم برآمد. تو معبود منی، بود منی، دستم را بگیر، تو به اشک هایم ببخش، به آن دو رکعت نماز عشقم ببخش.

تو معشوق منی، شوق منی؛ تو ذوق منی. نام تو حلقه ای می شود نمناک و برّاق در چشمان پشیمان و غمگینم.

خدایا، بارالها، پروردگارا، معبودا،چه نامی والا مقام‌تر از نام تو؟ چه کسی من را همراه‌تر از تو است؟ تو بودی آنگاه که زانوی غم در آغوش داشتم و هستی حالا که حتی جسمم هم مرا یارا نیست...

تو در زندگانی ام جایی نداری، مگر در قلب من؛ پس ... چنان کن سر انجام کار، تو خشنود باشی و ما... هر آنچه تو می خواهی!
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
احسنت