چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳ - 22 May 2024
 
۰

روایت یک نجات یافته از بهمن استان فارس

سه شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۳۷
کد مطلب: 503890
همین چند روز پیش که سیلاب چندین و چند استان را زیر پا گذاشت، نیروهای هلال‌احمر با تمام امکانات‌شان برای خدمات‌دهی به مردم سیل‌زده بسیج شدند، وقتی بهمن روی ١٦ کولبر سردشت فرو ریخت، امدادگران هلال‌احمر در کنار روستاییان برای نجات بازماندگان تلاش کردند.
روایت یک نجات یافته از بهمن استان فارس
به گزارش جهان نيوز به نقل از شهروند در گزارش پیش رو روایت‌هایی از کوهنوردی که نیمه بهمن امسال در برف و سرما دچار حادثه شد، خانواده‌هایی که همین دو هفته پیش در سرما گیر افتادند و چند جوان که از تصادف جان به در بردند و همگی نجات یافتند، می‌خوانید و پاسخ این سوال را درمی‌یابید که اگر نیروهای داوطلب نبودند، چه بر سر جان حادثه‌دیدگان می‌آمد.
روایت نخست: بهمن در دشت ارژن
«محمد رضایی»، کارمند ۴۹ ساله شرکت پخش فرآورده‌های نفتی است که سالیان‌ سال است کوهنوردی می‌کند و عضو تیم کوهنوردی اداره محل کار خود هم هست. او اواسط بهمن امسال همراه یک تیم کوهنوردی عازم قله «تاسک» در «دشت ‌ارژن» استان فارس شد و برای او و دو نفر دیگر از همکارانش حادثه‌ای رخ داد.
 رضایی در گفت‌و‌گو با «شهروند» درباره آن روز می‌گوید: «۱۴ بهمن امسال با یک گروه کوهنوردی بودیم و قصد داشتیم قله‌ای به اسم تاسک در منطقه دشت ارژن را فتح کنیم. حدودا ۳۵ تا ۴۰ نفر بودیم. هوا سرد بود و بارندگی و برف هم شروع شده بود. قبل از آن هم بارندگی صورت گرفته بود. حدود ساعت ۱۱ و نیم من از کوه پرت شدم. چند ساعت بعد بچه‌های امدادی با بالگرد رسیدند و بعد هم تیم‌های دیگرشان آمدند. من ساعت ۴ متوجه شدم و چشم‌هایم نمی‌دید ولی می‌توانستم حرف بزنم. این اتفاق برای سه نفر رخ داد؛ یک نفر پایش شکسته بود، یک نفر هم سرپایی درمان شد ولی من از ناحیه گردن آسیب دیدم.»
رضایی در توضیح جزییات این حادثه که در دشت ارژن و فاصله‌ ۶۰ کیلومتری از شیراز رخ داده، ادامه می‌دهد: «آن‌گونه که دوستان گفتند امکان فرود بالگرد وجود نداشت و نیروهای امدادی پیاده شدند. با آن شرایط جوی و وضع کوه و برف امکان انتقال به بیمارستان در ساعات اولیه نبود. حدود ۴ تا ۶ و نیم ساعت طول کشید تا من را به بیمارستان رساندند و حدود ساعت ۷ بیمارستان بودم. من هوش و حواس نداشتم ولی دوستان می‌گویند که می‌توانستم حرف بزنم. یکی از بچه‌ها حدود ۲ ساعت گردن من را دستش گرفته بود که آسیب کمتری ببینم.»
این کوهنورد درباره نیروهای امدادی هم می‌گوید: «من جانم را مدیون بچه‌های هلال‌احمر می‌دانم و اگر این تیم امدادی نبود کل تیم با مشکلات اساسی روبه‌رو می‌شد. در کل این مجموعه هلال خیلی به ما کمک کردند و کل بچه‌ها هم همین را می‌گویند. در این هفته هم که بعضی از شهرها و روستاهای استان ما دچار سیل شدند باز کمک‌های هلال نجات‌دهنده بود و همه می‌بینیم که چه زحمت‌هایی به‌صورت داوطلبانه متحمل شدند.»
«محمدرضا نجفی»، یکی از امدادگران داوطلب در استان فارس است که در این حادثه به دشت‌ ارژن اعزام شده بود. او درباره آن روز به «شهروند» می‌گوید: «ما ساعت  ۱۲ظهر از شیراز و با بالگرد به محل حادثه اعزام شدیم. به‌دلیل شرایط جوی نامساعد و بارش شدید برف امکان فرود بالگرد وجود نداشت و حدود ساعت ۱۲ و ۲۰دقیقه از بالگرد پیاده شدیم. بعد از ساعت‌ها کوهنوردی در شرایط سخت، ساعت ۱۴ بالای سر مصدوم در ارتفاعات تاسک بودیم. ابتدا فیکس سر و گردن مصدوم، کنترل خونریزی‌ها و آتل‌بندی شکستگی‌ها را انجام دادیم و بعد از آن با فیکس مصدوم داخل بسکت نجات، او را به محل آمبولانس رساندیم.»
براساس گفته‌های «قدرت‌الله جمالی»، معاون امداد و نجات جمعیت هلال‌احمر استان فارس در این عملیات ٢٠ نفر از نجاتگران کادر و داوطلب جمعیت استان حضور داشتند و عملیات یادشده پس از ١١ ساعت تلاش در ساعت ٢١ و ٣٠ دقیقه شامگاه پنجشنبه ١٤ بهمن‌ماه به پایان رسید.
روایت دوم: نجات‌يافتگان «گريت پاپي»
براي گردش رفته بودند. دو شبانه‌روز خوب گذشت اما وقتي قصد بازگشت داشتند در برف و كولاك  منطقه «گريت پاپي» لرستان گرفتار شدند. دو خانواده با ٤ كودك. بچه‌ها ترسيده بودند و تواني براي راه رفتن نداشتند. بزرگترها اگر چه نااميد بودند اما به بچه‌ها اميد مي‌دادند. تماس گرفتند؛ امدادگران را خبر كردند و تا رسيدن آنها به جاده اصلي بخشي از راه را خودشان طي كردند و به بقيه راه خيره ماندند تا امدادگران را پيدا كردند. حالا بيشتر از دو هفته از آن روز مي‌گذرد و «ولي‌الله جمشيدي» كه يكي از همين نجات‌يافتگان است به «شهروند» مي‌گويد: «اگر بچه‌هاي امداد نبودند بچه‌ها از دست‌مان مي‌رفتند. ما كه بزرگ هستيم ترسيده بوديم چه برسد به بچه‌ها كه تاب و طاقت كمي دارند.» او وقتي شب به همراه خانواده به خانه مي‌رسد به برنامه سيماي لرستان، پيامك تشكر از بچه‌هاي امداد و نجات هلال‌احمر مي‌فرستد، اما پيام تشكر پخش نمي‌شود: «اگر آنها نبودند زندگي ما به خطر مي‌افتاد. پسر عموي من امدادگر است و همان ابتدا با او تماس گرفتم اما نتوانستم با او حرف بزنم بنابراين با برادرم تماس گرفتم تا او امداد و نجات را خبر كند. تقريبا ٤٠ تا ٥٠ دقیقه بعد از تماس، آنها به جاده اصلي رسيدند و ما را نجات دادند. بچه‌ها را گرم كردند و ما را دلگرم.  به بچه‌ها خوراكي دادند و به ما اميد. چند ساعت بعد ما را به خانه رساندند و رفتند.» بچه‌ها با سن و ‌سال بسيار كمي كه داشتند تا به حال تجربه اين‌چيني نداشته‌اند. جمشيدي هم البته مي‌گويد: «من هم كه ٤٧‌سال از خدا عمر گرفته‌ام تا به حال گرفتار نشده بودم. موقعيت خيلي وحشتناك بود و تصوير كردن آن براي من خيلي سخت است. بچه‌ها عين بره مي‌لرزيدند. هم سردشان بود و هم ترس داشتند.» فكر مي‌كردند ديگر رنگ خانه را نمي‌بينند اما وقتي بچه‌هاي هلال‌احمر را با لباس‌هاي سرخ در برف و كولاك ديدند، گونه‌هاي گل‌انداخته‌شان خنديد: «بچه‌ها را لاي پتو پيچانده بوديم و فقط دعا مي‌كرديم كه كمك برسد. هم نگران بچه‌ها بودم و هم نگران كارم. روز شنبه بود و مي‌دانستم كه كلي ارباب رجوع در اداره منتظرم هستند تا كارشان را انجام دهم. اما خدا را شكر كه كمك رسيد و حالا همگي سالم هستيم.»
روایت سوم: حادثه در «خمه»
دو هفته قبل خواهرزاده و عموزاده‌هايش در جاده روستاي «خمه» اليگودرز تصادف كردند و ٥ نفرشان زخمي شدند. «رضا جعفري» كه دايي و عموي اين افراد است حالا درباره واقعه‌اي كه در بيست‌ودومين روز دي‌ماه امسال اتفاق افتاده است به «شهروند» مي‌گويد: «وضعيت خوب نبود. من خودم را زود به صحنه تصادف رساندم و ظاهرا ١٥ دقيقه بعد از حادثه، امدادگران به صحنه تصادف مي‌رسند. سه نفر را كه فقط شكستگي در ناحيه دست داشتند به بيمارستان امام جعفر صادق منتقل مي‌كنند و دو نفر ديگر را كه كمي حال وخيم‌تري داشتند به بيمارستان‌هاي تهران و اصفهان انتقال مي‌دهند.» حتي تصور اينكه امداد نبود هم براي او ممكن نيست: «اگر كمك نمي‌رسيد واقعا نمي‌دانم چه مي‌شد اما از همان زمان كه مطلع شديم فقط به فكر سلامتي‌شان بوديم. دلهره و نگراني زياد بود. دو پرايد با هم تصادف كرده بودند كه خودتان مي‌دانيد چقدر ايمني پاييني دارند كه به‌عنوان قاتل جان انسان‌ها شناخته مي‌شوند. جاده هم ايمني خوبي ندارد و درواقع اين بچه‌ها در پشت روستاي خمه كه پيچ خيلي خطرناكي است تصادف كردند، محلي كه به‌عنوان قتلگاه شناخته مي‌شود. دو سالي است كه البته آن‌جا را آسفالت كرده‌اند و گاه و بي‌گاه هم آن‌جا عملياتي انجام مي‌دهند اما هنوز مشكل برطرف
نشده است.»
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *