شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 11 May 2024
 
۰

برشی از "من زنده ام"

سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۴۸
کد مطلب: 494634
هیچ خبری نمی‌توانست ما را تا این اندازه خوشحال کند...
- من علی‌اکبر ابوترابی هستم، برادرها نقیب احمد را تحت فشار قرار داده‌اند که یکی از برادران ایرانی در شرایط امنیتی برای چند دقیقه صحبت کند و این امر را به من واگذار کردند. این کیسه پر از سبزی‌های همین باغ است که برادرها زحمت کشیده‌ و برایتان فرستاده‌اند...
در کیسهٔ سبزی را باز کردیم؛ نمی‌خواستم تحفه‌ای را که با زحمت و محبت فرستاده بودند پس بفرستیم. رفتیم پشت پستویی که با ملحفه برای خودمان درست کرده بودیم. حلیمه روسری‌اش را باز کرد و همهٔ سبزی‌ها را روی روسری او ریختیم...
ناگهان در لابه‌لا‌ی سبزی‌ها چشممان به تکه کاغذی مچاله شده افتاد. کاغذ کوچک و مچاله شده را باز کردیم. نوشته بود:  #خرمشهر_آزاد_شد
همدیگر را بغل کردیم و نماز شکر خواندیم... هیچ خبری نمی‌توانست ما را تا این اندازه خوشحال کند...
اگر چه بودن ما در آنجا فقط برای تصرف خرمشهر نبود، اما بازپس‌گیری خرمشهر سند خوبی برای رسوایی #صدام و جنگ‌افروزان علیه ایران و انقلاب اسلامی ایران بود.
 
#معصومه_آباد
#من_زنده_ام
#خاطرات_دوران_اسارت
صص ۴۷۲ تا ۴۷۵.
منبع: کانال آب و آتش
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *