يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 28 Apr 2024
 
۱۰
یادداشتی از محمدحسین بدری؛

در ستایش دروغ!

جمعه ۷ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۲۵
کد مطلب: 476147
به‌خط‌شدن همه آنچه جریان روشنفکری و اصلاح‌طلب‌ها برای انتخابات در اختیار دارند، ما را بدجوری یاد موقعیت‌هایی می‌اندازد که شنیدن بوی شکست، آنها را به دست و پا انداخته بود.
در ستایش دروغ!
گروه سیاست جهان نيوز ـ محمدحسین بدری: ما با همین دوتا چشم کوچک، چیزهای عجیبی دیده‌ایم. در همین 10-12سال، آدم‌های سیاسی، کارهایی کرده‌اند که پدرجدّ مولف منطق صوری هم نمی‌تواند جبران کند. سال 1384، در مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری، دور دست آدم‌هایی بود که خیلی سروصدا می‌کردند و می‌گفتند بعد از خاتمی، فقط معین محبوبیت دارد و رأی می‌آورد.

روز 4شنبه قبل از دور اول انتخابات، توی چند میدان معروف تهران جمع شده بودند و می‌گفتند دست هاشمی رفسنجانی توی قتل‌های زنجیره‌ای آلوده است و دوره او، پر از خفقان و سانسور بوده، پس به معین رأی می‌دهیم که رفسنجانی رأی نیاورد.

آدم‌های معروف رسانه‌ای هم در حلقه‌های تجمع روز 4شنبه 25خرداد84، همین حرف‌ها را می‌زدند و مثل همین حالا، هرکس استدلال آنها را در رأی قطعی مصطفی معین قبول نمی‌کرد،‌ با اسم‌هایی مثل عقب‌مانده و بی‌سواد و دهاتی و این‌جور چیزها صدا می‌زدند. بعضی از آنها می‌گفتند معین که رأی اول است. مگر می‌‌شود مردم به کسی که خاتمی از او حمایت کرده، رأی ندهند؟ همگی به او رأی می‌دهیم و بقیه رقبا را تحقیر می‌کنیم که کار در همان مرحله اول تمام شود!

روز 27خرداد، انتخابات برگزار شد. معین رأی اول نبود، دوم هم نبود، سوم و چهارم هم نبود. کسی که خاتمی با ادعای محبوبیت فراگیر از او حمایت کرده بود، پنجم شد و از دور رقابت کنار رفت.

4شنبه هفته بعد، اول تیر1384، همان جماعت در میدان‌های معروف تهران جمع شدند و برای هاشمی
شما بگو تقلب شده بود، اگرنه همین که کیمیایی یا مهرجویی یک فیلم می‌سازند، نمی‌بینید میلیون‌ها نفر برای تماشای شاهکار سینمایی استاد به سینماها هجوم می‌برند؟
رفسنجانی تبلیغ می‌کردند که تا هفته قبل می‌گفتند دستش تا آرنج یا بالاتر،‌ در خون قتل‌های زنجیره‌ای است و کارش خفقان و سانسور است. هرکس اعتراض می‌کرد، می‌گفتند رفسنجانی تغییر کرده، مگر شما تغییر نمی‌کنید؟ همه تغییر می‌کنیم!

چند روز آخر تبلیغات، جریان روشنفکری حوزه‌های مختلف فرهنگ و هنر و اقتصاد و این‌جور چیزها، به میدان آمد و کسانی که همه عمرشان یک کلمه حرف سیاسی نگفته بودند و از هیچ‌جای جمهوری اسلامی حمایت نمی‌کردند، ناگهان از اکبر هاشمی رفسنجانی حمایت کردند.

دیگر تمام بود. کسانی که سال‌ها به رفسنجانی فحش داده بودند،‌ رسانه‌هایی که در جریان اصلاح‌طلب تعریف می‌شدند، حزب‌های وابسته به جریان دوم خرداد، حتی نهضت آزادی، شانه به شانه روشنفکرهای سینما و ادبیات و جامعه‌شناسی و بقیه چیزها باهم متحد شده بودند. تمام بود، نه؟

هاشمی رفسنجانی روز سوم تیر84، در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری، شکست سختی خورد که تناسبی با میزان شهرت و تبلیغات گسترده و کارهای تخریبی نسبت به رقیب نداشت.

*

انتخابات ریاست جمهوری88 هم، محل ورود چهره‌هایی به حمایت مستقیم انتخاباتی بود که تا حالا از این کارها نکرده بودند. جماعت عجیب و غریبی از اهل سینما پشت میرحسین موسوی ایستادند و در این کشکول، از حرف‌های تحقیرآمیز حمید فرخ‌نژاد تا پیام‌های رادیویی داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی می‌شد پیدا کرد.

توی تجمع‌های قبل از انتخابات سبزهای هوادار موسوی، از میدان‌های بزرگ تهران تا بزرگ‌راه‌هایی که شب‌ها می‌بستند و حرکت‌های فرهنگی موزیکال در آن اجرا می‌کردند،‌ چهره‌های فرهنگی و هنری معروف هم دیده می‌شدند.

این دفعه دیگر تمام بود. نه؟ اما وزن واقعی اجتماعی این آدم‌ها، قبل‌تر هم، در خلوت شدن سینماها و بی‌علاقه شدن مخاطب 70 میلیونی نسبت به بیشتر
اصلاح‌طلب‌ها از یک طرف می‌گویند ما را حذف کرده‌اند و از طرف دیگر فهرست ارایه می‌کنند و می‌گویند مردم،‌ فقط به ما رأی می‌دهند
آنچه مثلا در سینما به نمایش درمی‌آید، معلوم بود.

آن همه سروصدا و تبلیغ و تخریب دیگران،‌ باز هم نتیجه نداد و کاندیدای مورد حمایت روشنفکرها در چاهی افتاد که دوستانش برایش کنده بودند و شکست بدی خورد.

وزن و مقبولیت اجتماعی روشنفکرها واقعا بیشتر از این نبود. هنوز هم نیست. حالا شما بگو تقلب شده بود، اگرنه همین که کیمیایی یا مهرجویی یک فیلم می‌سازند، نمی‌بینید میلیون‌ها نفر برای تماشای شاهکار سینمایی استاد به سینماها هجوم می‌برند؟

*

آش شله‌قلم‌کار انتخابات ریاست جمهوری سال92 و استفاده از فشار اقتصادی ناشی از سوءمدیریت داخلی و تحریم‌های خارجی هم از این بازی‌ها داشت، کم هم نه، زیاد. اما نیم‌درصد رأی بیشتر، تکلیف انتخابات را معلوم کرد و روشنفکرها به خانه‌های‌شان رفتند.

در این دوسال و نیم، آنچه تورم پنهان و رکود مطلق بازار کار و تجارت و گرانی‌های عجیب و غریب بر سر مردم آورده، روشنفکرها را آزار نمی‌دهد. مردم، از نظر این جماعت،‌ صاحب هیچ احترامی نیستند. مگر آن‌که آنها را روی سر بگذارند. حالا که این کار را نمی‌کنند، چه؟

*
*

در انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان سال94 بعد از مدتی شلوغ‌کاری سر این‌که کاندیداهای ما رد صلاحیت شده‌اند و ما چه‌طوری توی انتخابات شرکت کنیم و این حرف‌ها، حالا توی سرشان می‌زنند که بیایید به اصلاح‌طلب‌ها رأی بدهید.

دوست عزیز، مگر شما را رد صلاحیت نکرده بودند؟

حالا پشت هم ویدئو ضبط می‌کنند و پیام مردمی رو می‌کنند؛ از ترانه علی‌دوستی و رضا کیانیان و مهناز افشار و رخشان بنی‌اعتماد و علامه زیباکلام، بازیگر فیلم «اژدها وارد می‌شود» و دیگران که بیایید رأی بدهید، به اینها هم رأی بدهید. فقط هم به اینها رأی بدهید.

در این پیام‌ها و تبلیغ گسترده،
وقتی قائم‌مقام حزب پنجاه هزار تومانی آقای کروبی، از جلسه‌های سرّی تندروها خبر می‌دهد که قرار است یک میلیون نفر را از روستاها به تهران بیاورند تا به رقیب این جماعت رأی بدهند، حیثیت منطق به غارت می‌رود
اصلاح‌طلب‌ها از یک طرف می‌گویند ما را حذف کرده‌اند و از طرف دیگر فهرست ارایه می‌کنند و می‌گویند مردم،‌ فقط به ما رأی می‌دهند. اهانت به رقیب و هواداران رقیب و بقیه آدم‌ها هم، عادت روشنفکری سیاسی و فرهنگی است. رسانه‌ها و حرف‌های این جماعت را ببینید.

شلوغی انتخابات جای اثبات درست و غلط حرف‌ها نیست؟ قبول، نیست. اما وقتی قائم‌مقام حزب پنجاه هزار تومانی آقای کروبی، از جلسه‌های سرّی تندروها خبر می‌دهد که قرار است یک میلیون نفر را از روستاها به تهران بیاورند تا به رقیب این جماعت رأی بدهند، حیثیت منطق به غارت می‌رود. یک میلیون نفر؟

اگر چنین امکان بزرگی در کشور بود که یک میلیون نفر را برای رأی دادن روز جمعه به تهران بیاورند،‌ دولت و تشکیلات اصلاح‌طلب‌ها از آن دریغ می‌کرد؟

*

کسی که می‌گفتند دستش تا آرنج توی خون قتل‌های زنجیره‌ای است، در یک هفته به مجسمه آزادی تبدیل کردند و پوسترهایی چاپ کردند که روی آن نوشته بود برای مبارزه با خفقان و اختناق به رفسنجانی رأی می‌دهیم! در سال‌های بعد از آن هم استانداردی از بندبازی سیاسی ثبت کرده‌اند که بعید است آپورتونیست و ماکیاولی‌صفتی به گرد پای آن برسد.

هرچه در مذمت وجه منفی سیاست و نان به نرخ‌روزخوری شنیده‌ایم، در این جماعت یک‌جا هست. هرچه حرف غیرمنطقی دوست دارید، بزنید که مدتی بعد غیرمنطقی‌تر از آن را آدم‌های مدعی عقل و اخلاق سیاسی و روشنفکری به شما خواهند گفت.

به‌خط‌شدن همه آنچه جریان روشنفکری و اصلاح‌طلب‌ها برای انتخابات در اختیار دارند، ما را بدجوری یاد موقعیت‌هایی می‌اندازد که شنیدن بوی شکست، آنها را به دست و پا انداخته بود.

نتیجه انتخابات روز جمعه مجلس شورای اسلامی و خبرگان، غیر از فرصت بی‌نظیر نمایش توانایی‌های بندبازهای حرفه‌ای در حوزه‌های سیاست و فرهنگ، هرچه باشد، با این ادعای جماعت ازخودراضی روشنفکری خیلی فاصله دارد که دایم می‌گویند «مردم فقط ما را دوست دارند!»
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *