دوشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 13 May 2024
 
۷
نسبت فرهنگ و اقتصاد در گفتمان پيشرفت اسلامي

اولويت فرهنگ و فوريت اقتصاد

عليرضا زاکاني
دوشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۱۹
کد مطلب: 285249
اگرچه همواره بيشترين مشغله دولت، حل مشکلات اقتصادي است، اما خارج کردن فرهنگ از اولويت‎هاي دولت، به بهانه مشکلات اقتصادي جامعه پذيرفتني نيست.
جهان نيوز - دکتر علیرضا زاکانی:
مشکلات اقتصادي امروز جامعه و نبرد پيدا و پنهان اقتصادي که نظام سلطه بر ملت ايران تحميل کرده، در کنار برخي سهل‎انگاري‎ها و سوء‎مديريت‎‎هاي داخلي موجب شده تا سامان‎دهي اوضاع اقتصاد کشور به‎عنوان مهم‎ترين چالش دولت دهم مطرح شده و جدي‎ترين بحث‎ها در صحنه انتخابات رياست‎جمهوري، حول اين موضوع شکل بگيرد. در رابطه با فوريت موضوع سامان‎دهي آشفتگي‎‎هاي حوزه اقتصاد، هيچ شکي نيست ولي آيا محور اصلي برنامه‎ريزي‎هاي دولت بعدي بايد صرفا اقتصادي باشد؟ 

شکي نيست که عمده درگيري‎‎هاي روزمره بشر در رابطه با فعاليت‎هاي اقتصادي و در زمينه تأمين معاش است، اما تمدن غرب اين ضرورت را به اولويت تبديل کرده و به همين دليل فعاليت‎هاي اقتصادي و زندگي مادي بشر را محور همه تصميم‎گيري‎ها و برنامه‎ريزي‎ها قرار داده است. متأسفانه در داخل کشور ما هم طي ساليان گذشته همواره موضوعات اقتصادي در اولويت تصميمات دولت‎ها بوده و حتي برنامه‎‎هاي توسعه پنج‎ساله کشور نيز با رويکردي کاملا اقتصادي تنظيم شده است (البته برنامه پنجم توسعه را از اين نظر ميتوان تاحدي استثنا کرد). گويي توسعه کشور فقط در توسعه اقتصادي معنا يافته و ساير حوزه‎ها به تبع آن تعريف مي‎شوند. 
يکي از مهم‎ترين نقاط افتراق الگو‎هاي غربي توسعه با الگوي پيشرفت اسلامي در محوريت دادن يا ندادن به موضوع اقتصاد است. در نگاه اسلامي به‎جامعه، فرهنگ زيرساختي اساسي است که پيشرو ساير حوزه‎هاست (فرهنگ با معناي وسيع آن‎که حتي دربرگيرنده تعليم و تربيت نيز هست). اصالت دادن به فرهنگ در گفتمان پيشرفت اسلامي موجب مي‎شود تا راه‎حل‎هاي ارائه شده در همه حوزه‎ها از جمله اقتصاد تغيير کند. بنابراين بسياري از مشکلات اقتصادي کشور که موضوعات مهمي هستند، لزوما راه‎حل‎هاي اقتصادي نداشته يا لااقل بخشي از راه‎حل‎هاي آن‎ها از جنس راه‎حل‎هاي اقتصادي نيست. 

 براي مثال آمار‎هاي اقتصادي نشان مي‎دهد که کشور ما طي دو دهه گذشته، به‎شدت به‎سمت مصرف بيشتر کالا، به‎خصوص کالا‎هاي لوکس و خارجي گرايش پيدا کرده است. اين مسأله در فرهنگ توسعه‎گراي غربي نه‎تنها مذموم نيست، بلکه نشانه‎اي از رشد اقتصادي و رفاه بيشتر جامعه بوده و مايه فخر و مباهات است. جمله مشهوري در اين زمينه وجود دارد که نشان‎دهنده نگاه مصرف‎گراي جامعه غربي به همه امور است: «توليد کنيد تا مصرف کنيد، مصرف کنيد تا توليد کنيد.» اما در جامعه اسلامي مصرف بيش از حد، تکاثر، گرايش به تجمل و تفاخر به رفاه ممدوح نيست. رهبر معظم انقلاب نيز تذکرات مکرري درباره اصلاح الگوي مصرف داده‎اند که متأسفانه تذکرات ايشان در نظر بعضي از مسئولين فقط محدود به برخي حوزه‎ها مانند انرژي شد؛ درحالي‎که اصلاح شيوه‎‎هاي مصرف در زندگي معنايي بسيار وسيع دارد. مشخص است که اصلاح الگوي زندگي در حوزه مصرف، موضوعي صرفا اقتصادي نيست؛ اگرچه با اصلاح اين امر مهم‎ترين ثمرات آن در حوزه اقتصاد تجلي مي‎يابد. 

مفهومي از فرهنگ که در اين‎جا مورد نظر است مفهومي وسيع است؛ در اين‎جا فرهنگ را کليتي واحد و متعامل از عقايد و باورها، ارزش‎ها، آداب، الگو‎هاي رفتاري، نماد‎ها و مصنوعات مي‎بينيم که به‎مثابه روح جامعه و شکل‎دهنده ذهنيت افراد است. فرهنگ مانند هوايي است که انسان در آن تنفس مي‎کند. برنامه‎ريزي در حوزه فرهنگ نيز بايد چنان فراگير و همه‎جانبه باشد که اخلاق، معنويات، هنر، ادبيات، تعليم و تربيت، علم و فناوري، فرهنگ عمومي، فرهنگ حرفه‎اي، رفتار مردم و حاکميت و... را به‎صورت يکپارچه در بر گيرد و وجوه تفکر اسلامي و ايراني در آن متبلور باشد. به اين مفهوم، فرهنگ را مي‎توان جهت‎بخش به ساير حوزه‎‎هاي زندگي بشر دانست. دست‎يابي به سبک زندگي اسلامي و ايراني، يکي از مهم‎ترين عوامل در راه جهت‎بخشي فرهنگ به ساير حوزه‎ها خصوصا اقتصاد است. 
ذکر اين نکته ضروري است که اصالت دادن به فرهنگ، به معناي وزن بيشتر دادن به آن در مقايسه با ساير حوزه‎‎هاي برنامه‎ريزي براي کشور نيست، چراکه بنابر شرايط خاص امروز جامعه ما، پرداختن به مسايل اقتصادي از ضرورت‎هاست. اما توجه به اين نکته نيز لازم است که انقلاب اسلامي اساسا يک انقلاب فرهنگي بوده و مهم‎ترين اهداف آن هم فرهنگي هستند. بنابراين اگرچه همواره بيشترين مشغله دولت، حل مشکلات اقتصادي است، اما خارج کردن فرهنگ از اولويت‎هاي دولت، به بهانه مشکلات اقتصادي جامعه پذيرفتني نيست. 

موضوع مهم ديگري که بايد در الگوي اسلامي پيشرفت مورد توجه قرار گيرد، تأثير متقابل اقتصاد فرهنگ است. مي‎توان مدل منسجمي از اقتصاد اسلامي به‎دست آورد که بتوان همه مسايل را در چهارچوب آن تحليل کرد و جواب‎هايي براي مسأله يافت؛ لذا توجه جدي به قيود شرعي در فعاليت‎ها و معاملات اقتصادي ضرورت مي‎يابد. تأثير اقتصاد و فرهنگ از جنس تأثير در مباني نيست؛ اما در نتايج فعاليت‎هاي فرهنگي تأثيرات عميقي مي‎گذارد؛ مانند تأثير رزق حلال، ربا و مصرف‎گرايي بر مردم جامعه. بنابراين سياست‎هاي غلط اقتصادي يا فعاليت‎هاي غيرشرعي اقتصادي نيز مي‎تواند خروجي اقدامات فرهنگي را تحت تأثير قرار دهد. 

در نهايت مي‎توان گفت در گفتمان پيشرفت اسلامي، اولويت همواره با فرهنگ است که زيربناي هرگونه برنامه‎ريزي براي بخش‎هاي مختلف محسوب مي‎شود اما امروز، اقتصاد يک فوريت است که به تناسب شرايط خاص کشور توجهي ويژه را مي‎طلبد. فرهنگ جهت‎دهنده به اقتصاد است و حتي در برخي مسايل، راه‎حل‎ها را تغيير مي‎دهد و فعاليت‎هاي اقتصادي نيز متقابلا تأثيراتي فرهنگي دارند.
منبع:هفته نامه پنجره
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *