رفت و دو روز بعد بچه به دتیا آمد بعد که برگشت بوسیدش و...
به گزارش جهان، عمار ذابحی در گوگل پلاس نوشت: قبل از تولد بچه بود. پرسید : ناراحت می شی برم جبهه گفتم : آره اما نمی خوام مزاحمت بشم رفت و دو روز بعد بچه به دتیا آمد بعد که برگشت بوسیدش و اسمش را گذاشت هادی پرسیدم : دوستش داری گفت : مادرش را بیشتر دوست دارم .... شهید عبدالله میثمی