چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 8 May 2024
 
۵

روایتی از همسرداری شهدا

شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۵۸
کد مطلب: 388549
رفت و دو روز بعد بچه به دتیا آمد بعد که برگشت بوسیدش و...
روایتی از همسرداری شهدا
به گزارش جهان، عمار ذابحی در گوگل پلاس نوشت:
قبل از تولد بچه بود.
پرسید : ناراحت می شی برم جبهه 
گفتم : آره اما نمی خوام مزاحمت بشم 
رفت و دو روز بعد بچه به دتیا آمد بعد که برگشت بوسیدش 
و اسمش را گذاشت هادی 
پرسیدم : دوستش داری 
 گفت : مادرش را بیشتر دوست دارم ....
 شهید عبدالله میثمی 
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *