کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

روایتی از همسرداری شهدا

17 آبان 1393 ساعت 11:58

رفت و دو روز بعد بچه به دتیا آمد بعد که برگشت بوسیدش و...


به گزارش جهان، عمار ذابحی در گوگل پلاس نوشت:
قبل از تولد بچه بود.
پرسید : ناراحت می شی برم جبهه 
گفتم : آره اما نمی خوام مزاحمت بشم 
رفت و دو روز بعد بچه به دتیا آمد بعد که برگشت بوسیدش 
و اسمش را گذاشت هادی 
پرسیدم : دوستش داری 
 گفت : مادرش را بیشتر دوست دارم ....
 شهید عبدالله میثمی 


کد مطلب: 388549

آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/analysis/388549/روایتی-همسرداری-شهدا

جهان نيوز
  https://www.jahannews.com