سرويس سياسي جهان نيوز - علي رجبي - سالهای پایانی دهه ۸۰ و در اوج قدرت نمایی گروههای موسوم به دوم خردادی، همزمان بود با دوران رخوت "جناح رقیب" آنها. "جناح راست" که آن زمان با محوریت موتلفه اسلامی و با مهر تأیید جامعه روحانیت مبارز در انتخابات مجلس ششم حضور داشت، با وجود حضور نفراتی همچون حجج اسلام هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، موحدی کرمانی، سید رضا تقوی، سید رضا اکرمی و ... و همچنین با حضور چهرههای شناخته شده و سابقهدار آن زمان همچون محسن رضایی (فرمانده مستعفی سپاه)، احمد توکلی (رقیب انتخاباتی هاشمی)، علیرضا مرندی (وزیر سابق بهداشت) جواد لاریجانی، عباس شیبانی، محمدرضا باهنر و ... و با معرفی نفرات تازهای همچون غلامعلی حدادعادل، محمود احمدینژاد، داوود دانش جعفری، مرضیه وحید دستجردی و غلامحسین الهام شکست سختی از رقیب خود يعني جناح چپ -با محوریت مجمع روحانیون و سازمان مجاهدین با پشتوانه مالی حزب کارگزارن سازندگی- خورد.
از این لیست ۳۰ نفره، تنها هاشمی رفسنجانی و حدادعادل به مجلس راه یافتند تا دومی مسئولیت فراکسیون اقلیت را برعهده بگیرد و هاشمی که خود را ستون انقلاب می دانست، پس از کش و قوس فراوان و اعتراض به نتیجه انتخابات، -و به قول بچه مدرسهایها با تک ماده- نامش در میان ۳۰ منتخب تهران بیاید. گرچه باید سالها منتظر ماند تا خاطرات هاشمی از آن روزها نیز منتشر شود اما به جرات می توان گفت علت اصلی انصراف هاشمی از حضور در مجلس ششم؛ از دست رفتن کرسی ریاست مجلس بود؛ جایی که معلوم بود در حضور اکثریت نزدیک به مجموع روحانیون؛ هاشمی به عنوان عضو برجسته لیست مورد حمایت جامعه روحانیت مبارز و كسي كه آن روزها آماج حملات اصلاحطلبان بود، نمیتواند رئیس مجلس ششم بشود.
تولد اصولگرایی از دل جناح راست
شکست سخت در انتخابات مجلس ششم كه پس از شكست دور از انتظار حجتالاسلام ناطق نوري در برابر سيد محمد خاتمي رخ داده بود، باعث شد تا راست سنتی تا مدتها به محاق برود؛ برخی از چهرههای آن، گوشه عزلت را انتخاب کنند، برخی ديگر منفعل شوند و برخی دیگر نیز در اندیشه طرح جدیدی برای بازگشت به قدرت باشند.
از اين رو،همزمان با وقایع تلخ مجلس ششم و پس از آنکه جناح راست شکست خورده، توانی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری دوره هشتم (در سال ۸۰) در خود نمیدید، برخی چهرههای جوان و انقلابی که ضرورت نوگرایی در تفکر اصیل جناح راست را احساس کرده بودند با تشکیل جلساتی داخلی به دنبال راه حلی برای بازتولید اندیشه های انقلابی در قالب ادبیات جدید و با چهره های جوان و نوگرا آمدند. "اصولگرايي در انديشه، نوگرايي در روش، همگرايي در عمل" سه اصل اساسی و مورد توافق این جلسات بود که رفته رفته منجر به تشکیل جریانی سیاسی به نام "گروه وفاق" شد.
اتفاق دیگری که در آن زمان زمینهساز پیدایش گفتماني جدید -که بعدها اصولگرایی نام گرفت- شد، دیدار گروه های سیاسی با رهبر انقلاب، پس از غائله ۱۸ تیر ۷۸ بود. رهبر انقلاب در آن دیدار تاریخی (در شهریور ۷۸)، ضمن دعوت همه نیروهای دلسوز انقلاب به"رفتار عقلانی" فرمودند: اگرکسی دغدغه دین دارد و اعتقاد به امام، انقلاب، نظام و ارزشها دارد نباید بهگونهای رفتار کند که منجر به شادی دشمنان اسلام شود. ایشان ضمن تقسیم بندی گروههای سیاسی به "خودی" و "غیرخودی"، از گروه های سیاسی متعقد به نظام و انقلاب خواستند تا با "وحدت و تعامل سازنده با یکدیگر"، مانع از به وجود آمدن تنش در درون کشور شوند.
این رهنمود رهبرانقلاب درباره لزوم "وحدت نیروهای انقلابی" و لزوم "به کارگیری خرد" و "رفتار عقلانی" باعث شد تا جلسات محفلی تشکیل شده با جدیت بیشتری ادامه پیدا کند و ديدارهايي با بزرگان آن زمان صحنه سياست از هاشميرفسنجاني و ناطق نوري گرفته تا مهدي كروبي و مرحوم مهديكني انجام گيرد.
حسین فدایی دبیر کل جمعیت تازه تاسیس ایثارگران انقلاب اسلامی، غلامعلی حدادعادل رئیس فراکسیون اقلیت مجلس ششم، احمد توکلی نامزد انتخابات ریاست جمهوری دوره ششم اصلی ترین چهرههای منتسب به گروه وفاق بودند که فعالیتهای آنها در همان برهه زمانی، هسته اولیه شکلدهنده شورای هماهنگی نیروهای انقلاب بود. در آن شورا بر مبنای طرحی اساسی، بایدها و نبایدها واصول ایجابی وسلبی مورد وفاق عمومی تصویب شد و از دل جلسات موسوم به شورای هماهنگی انقلاب منشوری آماده شد که قرار شد بر اساس آن اصول، فعالیتهای نیروهای انقلابي، سامان داده شود.
اولین کنش سیاسی این گروه که بدون تابلوی سیاسی انجام شد، در انتخابات سال ۱۳۸۰ مشهود است؛ جایی که احمد توکلی با شعارهاي عدالتخواهانه و با گارد همیشگی "ضدفساد" خود به مبارزه با رقیب خود "سید محمد خاتمی" پرداخت. احمد توکلی اگرچه حمایت جدی راست سنتی را با خود نمیدید؛ اما توانست رأی قابل توجهی در برابر رئیس جمهور وقت بیاورد و اولین امید را دل انقلابیون تخولخواه ایجاد کند.
با اين حال شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب با محوريت حسين فدايي، علي اكبر ناطق نوري، مرحوم عسگراولادي، احمد توكلي و محدرضا باهنر به عنوان هسته اصلي و حضور موردي حدادعادل، محسن رضايي، علي لاريجاني و سيدرضا تقوي و ... در جلسات كماكان به طرح ريزي خود ادامه داد.
اولین حضور جدی و تابلودار "شوراهای هماهنگی انقلاب اسلامی" را میتوان در انتخابات دوره دوم شوراهای شهر و روستا در سال ۸۱ دید؛ جایی که پیروزی ۱۰۰ درصدی در شهر تهران را براي اين حركت خزنده به همراه داشت. اهمیت شکست اصلاحطلبان در این انتخابات تنها در "وحدت رقیب" و "شعار جدید" نيروهاي انقلابي در قالبي جدید تحت عنوان "ائتلاف آبادگران ايران اسلامي" نبود بلکه اهمیت اصلی از آنجا نشأت میگیرد که چندین و چند ادعای اصلاحطلبان در اين انتخابات باطل شد.
در این انتخابات که حتی گروهای معاند نظام هم حضور داشتند و به قول علی تاجرنیا رئیس هیئت نظارت که عضو اصلاحطلب مجلس ششم بود درباره آن گفته شد كه «ما تنها وابستگان به کومله، دمکرات و منافقین آنهم در صورت ارائه "اسناد جدید" از سوی وزارت اطلاعات را رد صلاحیت کردیم" نیروهای انقلابی جوان توانستند تمام کرسیها را از آن خود كرده تا ادعای گروه هاي معاندي هنمچون نهضت آزادي و گروه هاي موسوم به دوم خردادی مبنی بر اقبال عمومی به آنها نیز کاملا رنگ باخت. این نکته قابل توجه است که اصلاحطلبان پیش از این در ۴ انتخابات ریاست جهوری هفتم و هشتم؛ مجلس ششم و شورای شهر اول؛ پیروز شده بودند و شکست آنها در این انتخابات با لیستی کاملا سیاسی و با حضور نفراتی همچون مصطفي تاجزاده درس جدیدی به آنها داد.
با اعلام شمارش آرای انتخابات، نتایج بهدست آمده در تهران همچون یک زلزله ۱۵ ریشتری، فضای سیاسی جامعه را لرزاند. چراکه حتی یک اصلاحطلب نیز به جمع ۱۵ نفره شورا راه نیافته بود و لیست آبادگران سکاندار دومین شورای شهر شدند. علاوهبر تهران، ۶۴ درصد کرسیهای شوراها در سراسر کشور در اختیار این ائتلاف نوظهور ستخت هو پرداخحته شوراي هماهنگي قرار گرفت.
انتخابات مجلس هفتم؛ اوج کار تشکیلاتی
به جرات میتوان انتخابات اسفند سال ۸۲ را نقطه اوج وحدت گرایی نیروهای انقلابی دانست. جناج راست كه اقبال به نيروهاي جوان را قبول كرده بود، خود را از محوريت خارج كرد و فضا را افراد جديد داد به گونه اي كه حتي محمدرضا باهنر نيز از تهران كانديداي مجلس نشد و به كرمان رفت تا چهره هايي همچون الياس نادران، عماد افروغ، محمد خوش چهره، عليرضا زاكاني، حسين شيخ الاسلام، مهدي كوچك زاده و ... در ليست قرار گرفته و به مجلس راه يابند. اصولگرایان برای انتخابات مجلس نیز نام آبادگران را برای خود برگزیدند و برخلاف دوره قبل كه سرليست خود را هاشمي رسنجاني انتخاب كرده بودند با سرليستي حداد عادل و احمد توکلی در رأس فهرست تهران وارد انتخابات شوند. با برگزاری انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی در ۹ اسفند ۱۳۸۲، اکثریت و اقلیت مجلس جای خود را با هم عوض کرد به گونه اي كه از ۳۰ نفر تهران تنها يك نفر اصلاحطلب بود و حتي مهدي كروبي رئيس مجلس ششم نيز نتوانست وارد مجلس شود.
به گواه تاريخ و اعتراف بسياري از نمايندگان، مجلس هفتم به دليل حفظ وحدت اصولگرايان در بيشتر دوره كاري خود يكي از بهترين مجالس تاريخ شد تا نشان داده شود كه راهبرد وحدت تا چه اندازه مي تواند نه تنها در سرنوشت سياسي يك جناح كه براي سرنوشت سياسي يك كشور مفيد نيز باشد.
آغاز جناح بندي داخلي اصولگرايان
انتخابات رياست جمهوري نهم كه به پيروزي محمود احمدينژاد منجر شد آغاز جناح بندي و صف كشي در داخل اصولگرايان شد. شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب در اين انتخابات به بررسي افراد ذيصلاح پرداخت و از بين چهرههاي سياسي مطرح كشور كه توان اجرايي نيز داشتند به ۱۴ گزينه رسيد كه آقاي هاشمي رفسنجاني نيز در بين آنها ديده ميشد. بعدها اين تعداد به ۷ نفر كاهش يافت كه حداد عادل (رئيس وقت مجلس)، محسن رضایی (دبير وقت مجمع تشخيص)، احمد توکلی (رئيس وقت مركز پژوهشها)، علي لاریجانی (رئيس وقت صداوسيما)، محمود احمدی نژاد (شهردار وقت تهران)و محمدباقر قالیباف (فرمانده بازنشسته ناجا) و علي اكبر ولايتي را شامل مي شد. طبق توافقات صورت گرفته قرار شد تا در چند مقطع و با اتكا به نظرسنجي از افكار عمومي،فردي كه بيشترين اقبال را دارد باقي بماند و بقيه به نفع وي كنار بروند. حدادعادل اولين كسي بود كه به دليل مسئوليتش در مجلس و تعدد نفرات از جمع خارج شد؛ محسن رضايي نيز كه مصمم به شركت در انتخابات بود از حضور در پيمان طفره رفت.
ولايتي، لاريجاني، توكلي، قاليباف و احمدي نژاد، "وحدت" خود را را زير نظر شوراي هماهنگي و ساير تشكلهاي اصولگرا ادامه دادند. ماجراي آن روزها مفصل است و در اين نوشتار نميگنجد اما به طور خلاصه بايد گفت كه وقتي مشخص شد طبق نظرسنجيها، قاليباف بيشترين اقبال را دارد، تنها احمد توكلي به نفع وي كنار رفت. لاريجاني كه به همراهي بخشي از شوراي هماهنگي، چند ماه قبل از نظرسنجي پاياني راه خود را جدا كرده بود، به تنهايي در انتخابات شركت كرد؛ احمدي نژاد نيز نپذيرفت كه به نفع قاليباف كنار برود و ولايتي نيز در روزهاي پاياني به دليل مصمم بودن حضور هاشمي رفسنجاني و به احترام وي، از انتخابات كنار كشيد تا اصولگرايان با لاريجاني، قالبياف و احمدي نژاد به رقابت با هاشمي، كروبي، مهرعليزاده و معين بپردازند.
با روی کارآمدن دولت احمدینژاد، از طرفی گفتمان اصولگرایی در سطوح مختلف کشور و مدیریت کلان آن فراگیرتر شد و گفتمان اصلاحات کاملا به حاشیه رفت، ولی از طرف دیگر، سایر نامزدهای اصولگرای انتخابات ریاست جمهوری و حامیان آنان در مجلس و بیرون مجلس با تشکیل فراکسیونها و تشکلهایی، اصولگرایان منتقد را تشکیل دادند.
دوران پس از آغاز بهکار دولت نهم هرچند تشکلهای جدیدی در درون اصولگرایان شکل گرفتند اما میتوان همگی آنان را به دو طیف حامیان و منتقدان دولت تقسیم کرد؛ امری که در دولتهای قبلی سابقه نداشت.
با انتقال احمدینژاد از شهرداری به ریاستجمهوری، شورای شهر محمدباقر قالیباف را بهعنوان شهردار جدید انتخاب کرد؛ کسی که در دوران انتخابات مهمترین رقیب اصولگرای احمدینژاد محسوب میشد و به واسطه رفتار رقيب از وي دلخوري داشت. با روی کارآمدن قالیباف، شورای شهر نيز به دو طیف حامیان دولت و شهردار تقسیم شد و همین اختلاف در انتخابات شورای سوم شهر نیز بروز پیدا کرد تا رنگ وحدت اصولگرايان كمرنگ شود.
آزمون ناموفق شوراي سوم
انتخابات سومین دوره شورای شهر در سال ۱۳۸۵، سومین آزمونی بود که اصولگرایان پیش روی خود داشتند؛ اما اختلافات درونی آنها به اوح خود رسيد و باعث شد تا اصلاحطلبان با استفاده از فرصت پیشآمده و چند طیفی شدن اصولگرايان در قالب تشكلهاي حامي دولت و منتقد دولت؛ با ارائه یک ليست مشهور که برخی از آنان همانند معصومه ابتکار، احمد مسجدجامعی و محمدعلی نجفی، وزرا و معاون رییسجمهوری دولت گذشته بودند به شورا راه یابند و اقلیتی را در درون شورا همانند مجلس شکل دهند.
به این ترتیب، شورای سوم همانند شورای دوم یکدست اصولگرا نبود، بلکه ترکیبی از اصولگرایان و اصلاحطلبان را تشکیل داد تا زنگ خطری دوبارهاي برای اصولگرایان محسوب شود. البته اختلاف اصولگرايان در قلب كشور چندان به تمامي كشور سرايت نكرد و راهبرد "وحدت" كماكان باعث شد تا اكثريت شوراها در سرتاسر كشور در اختيار اصولگرايان قرار گيرد.
نكته برجسته ديگر اين انتخابات حضور مجدد جبهه پيروان يا همان راست سنتي با تابلوي مشخص به خود در انتخابات بود كه پس از انتخابات مجلس ششم سابقه نداشت. البته ناگفته نماند، ليست راست سنتي براي شوراي شهر تهران در اين انتخابات به طور كامل شكست خورد.
انتخابات مجلس هشتم و ساختار ۶+۵
اصولگرايان كه تجربه اختلاف در انتخابات رياست جمهوري و رأي شكننده آنها در دور اول انتخابات را در كنار فرصت طلبي اصلاحطلبان در سومين دوره انتخابات شوراي شهر را ديده بودند، بسيار جديتر از گذشته به راهبرد "وحدت" نگاه كردند. آغاز فعاليت انتخاباتي اصولگرايان در انتخابات مجلس هشتم و آغاز توافقات، به تشکیل نشستی با دعوت محمود احمدی نژاد بر مي گردد. در اين نشست ۱۵ نفره كه آقایان حدادعادل، لاریجانی، توکلی، ولایتی، فدایی، زاکانی، باهنر، محصولی، مصلحی، کردان، چمران، رحیمی، کوهکن و عسگراولادی در آن حضور داشتند، مقرر شد تا کارگروهی ۹ نفره، كه نفراتي همچون چمران، باهنر، مصلحی، محصولی، کوهکن، فدایی، زاکانی و... را در خود ديد، ماموریت تدوین منشور اصولگرایی و توافق برای حصول به وحدت را برعهده بگيرد، که در نهایت ساختاري تحت عنوان جبهه متحد اصولگرايان و موسوم به ۶+۵ شكل گرفت.
در اين ساختار ۵ نفر از افراد مرضي الطرفين و مورد وثوق تحت عنوان "شوراي حميت اصولگرايان" قرار داشتند كه البته هيچگاه به صورت رسمي نامي از آنها برده نشد و ۶ نفر ديگر نيز نمايندگان سه طیف از جریان اصولگرا، بودند. شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان، شامل ۱۱ نفر بود که شهابالدین صدر و اسدالله بادامچیان به نمایندگی از تشکل اي سنتي «جبهه پیروان خط امام و رهبری»؛ محصولی و حیدر مصلحی به نمایندگی از «رایحه خوش خدمت» که به طرفداران دولت مشهور بودند، و حسین فدایی و علیرضا زاکانی» به نمایندگی از «اصولگرایان تحول خواه»؛ «جمعیت ایثارگران» و «جمعیت رهپويان» در آن حضور داشتند.
نشست خبري اضلاع تشكيل دهنده جبهه متحد - بهمن ۸۶
شوراي مركزي جبهه متحد اصولگرايان با بررسي نامزدهاي انتخاباتي در تمامي حوزه هاي انتخابي كشور، اقدام به معرفي نامزدهاي خود كرد و در نهايت توانست به طور مشخص ۲۱۷ كرسي از ۲۹۰ كرسي مجلس را از آن خود كند؛ اين در حالي بود كه ۲۵ نفر از نمايندگان مستقل بوده و تنها ۵۸ نفر از منتخبان به احزاب اصلاحطلب نزديكي فكري داشتند.
اگرچه تجربه كميته موسوم به "۶+۵" را ميتوان يكي ديگر از تجربيات موفق اصولگرايان دانست اما با اين حال در جریان انتخابات نیز برخی لیست های موازی از سوی طرفداران برخی طیفها با هدف ضربه زدن به توافقات انجام شده منتشر شد که با تدابیر صورت گرفته، این مشکلات تا حدود زیادی رفع شد ولي اثر خود را در انتخابات هيات رئيس مجلس نشان داد و در رقابت درون فراكسيوني حداد عادل رئيس مجلس هفتم و علي لاريجاني تازه نفس نشان داد.
مجلس هشتم آبستن حوادث بود. از يك سو اصولگرايان نزديك به دولت، هرگونه انتقاد جدي از دولت را بر نمي تافتند و منتقدان را سرزنش مي كردند و در سوي ديگر، اصولگرايان منتقدي همچون توكلي و نادران و سبحاني تيغ انتقادات خود را تيز كرده بودند و نسبت به ظهور برخي چهره هاي مسئله دار و قدرت گرفتن آنها در دولت احمدي نژاد هشدار مي دادند و سياست هاي دولت به ويژه در حوزه اقتصادي را نقد مي كردند. رأي نياوردن چندين و چند وزير پيشنهادي دولت احمدي نژاد از سوي اصولگرايان منتقد يكي از برجسته ترين رويارويي هاي دروني اصولگرايان بود.
همين اختلافات دروني اصولگرايان در مجلس هشتم، باعث شد تا "انشقاق" جاي "وحدت اصولگرايان" را گرفته و با كليد زدن فراكسيون انقلاب اسلامي در مجلس در برابر فراكسيون اصولگرايان، اختلاف جدي شود. حاميان دولت با پرچمداري روحالله حسينيان، حميد رسايي، مهدي كوچك زاده و ... فراكسيون جديدي را راه اندازي كردند تا به باور بسياري از تحليلگران فلسفه تشکیل این فراکسیون جديد، حمایت از محمود احمدینژاد در آستانه انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ باشد.
انتخابات رياست جمهوري دهم و مسئله وحدت
انتخابات رياست جمهوري سال ۸۸، يكي ديگر از پيچ هاي تاريخي فعاليت اصولگرايان در عرصه سياسي كشور بود. احمدي نژاد در برابر رقباي اصلاحطلب خود قرار گرفته بود و به تبع بسياري از گروه هاي اصولگرا با كنار گذاشتن تمامي اختلافات به حمايت همه جانبه از نامزدي پرداختند كه تا همين چند روز قبل با او اختلافات جدي داشتند. يكي از بارزترين نمونه هاي اين چرخش را بايد در الياس نادران ديد؛ اقتصادداني كه عليرغم انتقاد تيز و تند خود در مجلس هفتم و هشتم به رفتار دولت، در نقش يك سخنگكوي غيررسمي وراد كارزار انتخابات شد و در مناظرات متعدد سياسي به نقد جريان رقيب احمدي نژاد پرداخت.
با اين حال "وحدت" راهبرد اصلي اصولگرايان در اين انتخابات نبود چرا كه برخي اصولگرايان منتقد احمدي نژاد در انتخابات سكوت پيشه كردند؛ گروه كوچكي كه عموما متعلق به اصولگرايان سنتي بودند در صف حاميان ميرحسين موسوي قرار گرفتند و ستاد حاميان اصولگراي موسوي را در كنار ساير ستادهاي افراطي دوم خردادي راه انداختند و گروه گوچكتري نيز به سوي محسن رضايي رفتند.
انتخابات رياست جمهوري دهم طبق پيش بينيها با پيروزي مجدد احمدي نژاد همراه بود و حوادثي پس از آن رخ داد كه در اين مقاله نمي گنجد ولي همين حوادث كه به فتنه ۸۸ موسوم شد باعث تغييراتي در راهبرد "وحدت" اصولگرايان شود.
انتخابات مجلس نهم و آغاز انشقاق
انتخابات مجلس نهم را ميتوان اوج انشقاق اصولگرايان دانست. اگرچه ساختار "جبهه متحد اصولگرايان" باز هم آغاز به كار كرده بود و اين بار در ساختاري تحت عنوان "۸+۷" مشغول به كار شد اما برخي بهانه جويي ها و نقدهاي جدي مانع از ايجاد وحدت حداكثري در بين اصولگرايان و شروع دوره "تكثر" شد.
روند تلاش براي وحدت اصولگرايان در انتخابات مجلس نهم با جلسه اي ۳۰ نفره در محل دفتر رياست جمهوري آغاز شد. مرحوم عسگراولادي با پيشنهاد خود به احمدي نژاد باني جلسه اي شد كه در آن بسياري از بزرگان اصولگرا جمله حضور داشتند و تنها جاي محسن رضایی، محمد باقر قالیباف، احمد توکلی، مرتضی نبوی و مهدی چمران در ان خالي احساس شد كه البته بعدها از آنها نيز به اين جلسه دعوت به عمل آمد.
اين جلسه اگر چه با دعوت احمدي نژاد برگزار شد اما وقوع برخي ماجراهاي حاشيهاي و خانه نشيني ۱۱ روزه رئيس جمهور باعث شد تا براي هميشه پاي احمدي نژاد از جلسات اصولگرايان بريده شود به كونه اي كه بعدها احمدي نژاد بارها تاكيد كند كه اصولگرا نيست و از ابتدا هم اصولگرا نبوده است!
پس از جلسات متعددي كه ديگر در رفتر رئيس جمهور برگزار نشد، شوراي ۷ نفره كه وظيفه حل اختلاف و داوري را برعهده داشت تشكيل شد. جلسات متعددي با مرحوم آيتالله مهدوي كني به عنوان دبير جامعه روحانيت مبارز و آيتالله يزدي به عنوان دبير جامعه مدرسين حوزه علميه قم برگزار شد و مقرر شد اين گروه ۷ نفره شامل ۲ نماينده جامعه مدرسين حوزه علميه قم (آيت الله حسيني بوشهري و آيت الله عباس كعبي) و ۲ نماينده جامعه روحانيت مبارز (حججاسلام سيد رضا تقوي و ابوترابيفرد) به همراه شوراي ۳ نفره مرضي الطرفين (غلامعلي حدادعادل، مرحوم عسگراولادي و علي اكبر ولايتي) بود. همچنين در بخش كميته اجرايي نيز حضور ۸ نفر از نمايندگان اصولگرا پيشنهاد شد بدين ترتيب كه هر كدام از ۳ طيف اصولگرا (سنتيها، دولتيها و تحولخواهان) ۲ نماينده معرفي كنند و علي لاريجاني به عنوان رئيس مجلس و محمباقر قاليباف به عناون شهردار تهران نيز يك نماينده را معرفي كنند.
راست سنتي با محمدنبي حبيبي و محمدرضا باهنر و اصولگرايان تحولخواه (جمعيت ايثارگران و رهپويان) با حسين فدايي و عليرضا زاكاني در اين شورا حضور داشتند و كاظم جلالي و حجت الاسلام خاموشي نيز به ترتيب از سوي لاريجاني و قاليباف براي عضويت در شوراي معرفي شدند اما هيچ گاه ۲ نماينده اصولگرايان موسوم به دولتيها معرفي نشد.
جلسه جبهه متحد اصولگرايان با تشكلهاي استاني
دولتيها كه در همان اثنا، دست به تشكيل حزب جبهه پايداري را زده بودند مدعي بودند كه نباليد سهم آنها ۲ نماينده از ۸ عضو باشد و بايد حداقل ۴ كرسي به آنها تعلق بگيرد. همچنين اين گروه نسبت به حضور برخي افراد در اين ائتلاف نيز ابهام داشته و حضور محمدرضا باهنر را در كنار نمياندگان قاليباف و لاريجاني در شوراي مركزي ۸+۷ نپذيرفتند. اختلافات جدي ميان جبهه متحد اصولگرايان و جبهه پايداري باعث شد تا انشقاق درون اصولگرايان پررنگ تر از گشته شود و به جاي آنكه اصولگرايان و رسانه هاي آنها به رقابت با حريف خود بپردازند، تيغ انتقاد را به سوي يكديگر بگيرند. هواداران محسن رضايي نيز كه در ۸+۷ نماينده اي نداشتند، دست به تشكيل جبهه ايستادگي زدند تا انشقاق بيش از پيش تشديد شود.
دست آخر نيز پس از برگزاري انتخابات، جبهه متحد ۴۳ درصد از كرسيها، جبهه پايداري نزديك به ۸ و جبهه ايستادگي نيز ۹.۵ درصد از كرسيها را كسب كردند تا پيروزي اصولگرايان شكننده تر از گذشته باشد. البته اين اختلافات به داخل مجلس نيز راه يافت و منجر به تشكيل دو فراكسيون اصولگرايان و رهروان شد كه اولي به رياست حدادعادل و دومي با محوريت علي لاريجاني همراه شد.
اين بار برخلاف مجلس هشتم رقابت حدادعادل و لاريجاني به صحن علني كشيده شد تا انشقاق مجلس نهم بيش از ژيش هويدا گردد.
و بالاخره شكست...
با نزديك شدن به انتخابات رياست جمهوري يازدهم در خرداد ماه ۱۳۹۲، انشقاق اصولگرايان به اوج خود رسيد و براي نخستين بار از سال ۸۱، عدم "وحدت"موجب شكست اصولگرايان شد. داستان افتراق اصولگرايان در اين انتخابات بيشتر از آن است كه در اين مجال بگنجد اما آنچه مسلم است طرح وحدت اصولگرايان در اين انتخابات تحت عنوان "ائتلاف براي پيشرفت" كه با عنوانهايي همچون "ائتلاف ۳ گانه" و "۱+۲" از آن ياد مي شد نيز به شكست انجاميد.
ائتلاف ۳ نفره كه با حضور ولايتي، قاليباف و حدادعادل و با حمايت ويژه جامعه مدرسين و جامعه روحانيت شكل گرفته بود در پايان به وعده خود مبني بر كنار رفتن ۲ نفر به نفع يك نفر عمل نكرد تا پس از كنار كشيدن حدادعادل و باقي ماندن ولايتي در انتخابات، سبد راي اصولگرايان بين چندين نفر تقسيم شود. سعيد جليلي نيز كه با پشتوانه جبهه پايداري و آيت الله مصباح يزدي در اين انتخابات وارد شده بود و حاضر به ائتلاف با ساير اصولگرايان نشد باعث شد تا شكست نامزدهاي اصولگرا در برابر رقيب خود محتمل تر از هميشه شود.
رقابت ۲۴ خرداد ۹۲ در حالي انجام شد كه كه قاليباف، ولايتي و جليلي به عنوان ۳ نامزد اصولگرا در برابر حسن روحاني و محمدرضا عارف به عنوان رقبا قرار گرفتند؛ هوشمندي عارف در اين رقابت كه طي آن به نفع روحاني كنار فت باعث شد تا سبد راي اصلاحطلبان شكسته نشود و در عوض سبد راي اصولگرايان ميان چند نفر تقسيم شده و رخ دهد آنچه اتفاق افتاد.
منبع: هفتهنامه پنجره
والسلام