شنبه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 27 Apr 2024
 
۱
۲
جريان استعماری و فرهنگ اسلامی؛

وقتی نباید اسلام‌حقیقی به نسل‌های بعدی برسد!

دوشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۳۲
کد مطلب: 361016
جریانات تبلیغاتی غرب پس از اینکه در جنگ های صلیبی نتوانستند به نتایجی دست پیدا نمایند، شیوه تبلیغات را انتخاب نمودند، آنان فهمیدند که بایستی نگذارند اسلام از پدر به فرزند ادامه پیدا نمایند و برای این کار تمام سعی خود را نمودند تا هیچ اسلام حقیقی به نسل های بعد نرسد.
وقتی نباید اسلام‌حقیقی به نسل‌های بعدی برسد!
سرویس فرهنگی جهان‌نیوز - امیر مسروری: از روزی که استعمار بر سرزمین های وسیع اسلامی مسلط شد با مهارت عجیبی دست به نابودی ذخایر دینی و ارزش های معنوی اسلام زد و با همکاری عناصر خود با تمام نیرو و قدرتی که اختیار داشت برای خنثی کردن قدرت های اسلامی و کوبیدن قوانین نظام اسلامی، کوشید تا توانست قوانین مقدّس الهی و تعالیم روح بخش اسلامی را با قوانین خود ساخته که از خارج به ارمغان آورده بود تبدیل کند، این التقاط هر چند ابتدای امر در نفاق خود را بروز داد و سبب شد جریاناتی به وجود آید که فقط پوسته ای از اسلام برای خود بگیرند و پس از مدتی آن پوسته را نیز رها نمایند.

استعمارگران دریافتند هرگاه اسلام در میان مردم جریان داشته باشد و محکمه های فعال، مساجد، گروه های سیاسی و دینی و مدارس دینی نمادی از آن باشد، روح حیات همیشه جریان دارد و نمی گذارد به اهداف خود برسند، برهمین اساس ثروتشان را به کار گرفتند و عمالی را اجیر نمودند تا اسلام را به زعم خود تهی نمایند.

این جریان استعماری، در عیب جویی و بد گویی نسبت به رهبران اسلام تمام سعی خود را نمودند و هیچ کوتاهی در این زمینه ننمودند. آنان با استفاده از بلند گوی تبلیغاتی خود، دست به همه اوهام زده و حتی انبیای الهی بالاخص نبی مکرم اسلام را نیز مورد توهین و ناسزا قرار دادند. ساخت فیلم و مستند، طراحی کاریکاتور، چاپ و نشر کتب مختلف، قسمتی از این اقدامات است. شاید به جرعت گفت صدها کتاب و مقاله، از سوی ایادی استعمار در سراسر جهان علیه اسلام نوشته و پخش گردید تا بتوانند اسلام را دینی خشونت آمیز و مخالف علم و پیشرفت بیان نمایند.

جریانات تبلیغاتی غرب پس از اینکه در جنگ های صلیبی نتوانستند به نتایجی دست پیدا نمایند، شیوه تبلیغات را انتخاب نمودند، آنان فهمیدند که بایستی نگذارند اسلام از پدر به فرزند ادامه پیدا نمایند و برای این کار تمام سعی خود را نمودند تا هیچ اسلام حقیقی به نسل های بعد نرسد. در کتابی با عنوان تبشیر و استبصار، جورج موت که یکی از مبلغین مسیحی است پرده از این راز برگرفته و می گوید: « لازم است از همه بیشتر به قسمت عملی تبلیغات خود، در میان اطفال مسلمان اهمیت داده و آن را تعقیب نماییم و اگر احیانا آن عمل صورت نامانوس و اجنبی به خود بگیرد، لازم است دست به دامان اسباب و وسائل مختلف شویم و عمده ی وظیفه ی ما در کشور های اسلامی باید این باشد که یک موضوع گمراه کننده را به صورت موضوع تازه و بکر در نظر آن ها جلوه دهیم تا اطفال بیش از آنکه به حد بلوغ برسند و طبیعت آن ها رنگ اسلامی به خود بگیرد علاقمند به مسیح و مسیحیت شوند...» ( تبشیر و استبصار، 65)

این ها همه مثالی بود از تاثیرات بیگانگان و استعمار پس از جنگ های صلیبی است، معنای تهاجم نرم، شبیخون نرم، ناتوی فرهنگی هرچند به ظاهر چند سالی است گفتمانی برای خود میان نخبگان پیدا نموده و آن نیز به زحمات و تاکیدات رهبر معظم انقلاب است، ولی سابقه ای چند قرنی علیه مسلمین دارد.

در همین بیان رهبر معظم انقلاب می فرماید: «ما چند سال قبل از این بحث تهاجم فرهنگی را مطرح كردیم؛ بعضی‌ها اصل تهاجم را منكر شدند؛ گفتند چه تهاجمی؟ بعد یواش یواش دیدند كه نه [فقط] ما میگوییم، خیلی از كشورهای غیرغربی هم مسئله‌ی تهاجم فرهنگی را مطرح می كنند و می گویند غربی‌ها به ما تهاجم فرهنگی كردند؛ بعد دیدند كه خود اروپایی‌ها هم می گویند آمریكا به ما تهاجم فرهنگی كرده! لابد دیده‌اید، خوانده‌اید كه [گفتند] فیلم‌های آمریكایی، كتاب‌های آمریكایی چه تهاجم فرهنگی‌ای به ما كرده‌اند و دارند فرهنگ ما را تحت تأثیر قرار می دهند. بعد بالاخره به بركت قبول دیگران، این حرف ما هم مورد قبول خیلی از كسانی كه قبول نمی كردند قرار گرفت! تهاجم فرهنگی یك واقعیّتی است.» ( پایگاه اطلاع رسانی آیت‌الله خامنه‌ای، 19 /9 / 1392)

این بیان نشان می دهد، هنوز هم عده ای هستند که نمی خواهند این را باور کنند که دشمن همیشه بیدار است، دشمن بر اساس فلسفه ی وجودی خود، همیشه به دنبال تخریب و نابودی اسلام است، او همیشه این را برای خود مسلم فرض کرده است که تنها مانع راه استعمار، اسلامی است که این چنین بیان می نماید: « لا تَظلِمونَ وَلا تُظلَمونَ » ( بقره :279)، هرگز استعمار را نمی پذیرد و هیچگاه خود را مصروف دنیا گری دیگران نمی کند و طاغوت را مشروعیت نمی دهد. اسلامی که اگر همسایه مسلمانش گرسنه باشد، همسایه دیگر سیر بخوابد، او را از مسلمین نمی شمارد.

در جریانت سکولار جدید دورانی به وجود آمده که افراد به ظاهر متقی بیاناتی را مطرح می نمایند که انسان عالم متوجه التقاط در افکار و روش های آنان می شود. به بیان دیگر آنان نه اصل جدایی دین از سیاست را اشاره می نمایند و نه معتقد به آن هستند بلکه نظریه خود را به این صورت مطرح می کنند که خداوند متعال خالق و هستی بخش جهان است ولی او در این زمینه ربوبیت ( تدبیر در امور اجتماعی) نقشی ندارد و این  عقل انسان هاست که در حال رشد و ترقی به سمتی میل می نماید که خداوند بر آن  تاکید دارد. شاید برای خوانندگانی که قبل از انقلاب با جریاناتی همچون نهضت آزادی و جبهه ملی آشناییت داشته باشند موضوع کتاب راه بشر راه انبیا، گوشه ای از این کلام است.

بازگشت تفکر سکولار و به معنای دیگر، نظریه جدایی دین از سیاستدر عصر جدید،  برای جلوگیری از تقویت بنیه های فرهنگی و دینی جامعه، مشاهده می شود بازگشتی که خود را به رنگی باور پذیر تر و در بیان بهتر قرار داده دیگر به طور مستقیم مطرح کردن جدایی دین از سیاست را در دستور کار خود قرار نداده بلکه بیان تخصصی سازی امورات به غیر از مراکز دینی، تولید دانش های تخصصی برای مدیریت جامعه و امثال این، که شاید در اولین نظر بسیار دلنشین باشد ولی برنامه ریزی و سیاستگذاری جامعه بر اساس اقتصاد لیبرالیستی ویا نئولیبرالیستی خط بیراهه ای است که رگه های آن در دانشگاه ها و شبکه های ماهواره ای دنبال می شود. بر همین اساس پس از واقعه تحریم تباکو و استعمار ستیزی غرب توسط مردم به رهبری روحانیت، شکست های پی در پی آنان در منطقه غرب آسیا به خصوص پس از تشکیل جمهوری اسلامی زنگ خطری برای اتاق فکر جریانات استعماری بوده، جریاناتی که به دنبال خود هدف گزاری های دقیقی از مفاهیم نموده تا بتواند به مقاصد خود برسد. این مقاصد در کلام رهبر معظم انقلاب به این شرح می باشد:

الف ) تغییر ذهن مردم از طریق مختلف

1-
القای ابر قدرتی آمریکا و عدم توان مقابله ای  ایران با او ( القای ظلم پذیری  و بیان سازش برای دفع شر)
2- ترفند های استکبار برای ورود ایران به مسائل مورد نظرش.
3- تبلیغات مسوم و گسترده علیه نظام و افراد مسول ایران اسلامی

ب) تلاش برای به عجز کشاندن جمهوری اسلامی ایران

1.
بیان تحریم ها
2. وابسته سازی اقتصاد
3. القای تفکر مصرف گرایی و تجمل گرایی
4. ایجاد اشراف گرایی در میان مسولین
5. سیاسیت فشار و تطمیع ( ایشان در این زمینه بیان می دارند: «از یک طرف، فشار سیاسی و اقتصادی و علمی و تبلیغاتی وارد می‌آورند و هر طور که بتوانند، بدگویی و جوسازی می‌کنند، و از طرف دیگر، وقتی به نظرشان رسید که حالا دیگر آن دولت خسته شده است، برای ارتباط گرفتن، چراغ سبز نشان می‌دهند و می‌گویند ما حاضریم با شما مذاکره و کار کنیم!

معمولاً دولت هایی که مسؤولان آن، دچار ضعف باشند، در چنین موقعی، پاها و زانوهایشان می‌لرزد. بنابراین، از یک طرف، فشار فراوان وارد می‌آورند و از طرف دیگر هم، چهره باز و آغوش گشاده نشان می‌دهند! » پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله خامنه ای 9/8/1375)

در همین راستا اسلام ناب، اسلامی است که علاوه بر فرامین الهی میان خدا و بنده، دارای آری سیاسی قاطع، قانون تجارت، دستورات اقتصادی و اجتماعی، سبک زندگی و... است و هیچگاه انسان را رها نمی کند تا سرگردان باشد و این سرگردانی، همیشه برای کسانی است که راه هدایت را پیدا ننموده و گمراهی را راه روشن فرض می کنند. مقام معظم رهبری در مورد مبارزه با استکبار می فرماید:  «مقصود از مبارزه این است که ملت ایران، در مقابل کید و تعرّض و دست‌اندازی و تلاش های سیاسی دشمن و انواع و اقسام کارهایی که می‌کند تا دوباره کشور ایران را به یکی از اقمار خود تبدیل نماید، با شدّت و قدرت خواهد ایستاد و مقاومت خواهد کرد. مبارزه، یعنی این. مبارزه با استکبار، یعنی هر جا که در سطح جهان، دستمان برسد، نسبت به استکبار، افشاگری خواهیم کرد. هر جایی که مظلومی، از ظلم استکبار دچار آسیب است و به جان آمده، ما هر طور بتوانیم، طرفِ آن مظلوم را خواهیم گرفت.» (پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله خامنه ای 9/8/1375)
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


ما همه مسئولیم
United States
عکس قشنگیه به جا است