چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 15 May 2024
 
۲
۱۵
بررسي ريشه‎‎هاي تاريخي ارتداد در ايران؛

مرتدين مشهور ايران

شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۱۹
کد مطلب: 341097
با بررسي دو انحراف مشهور تاریخ کشور به خوبي روشن مي‎شود که چرا مواجهه علما با مرتدين رفته رفته شدت مي‎گيرد و پس از پيروزي انقلاب، واکنش‎ها شديدتر مي‎شود. در واقع هرچه در مقابله با منحرفين کوتاهي صورت مي‎گيرد، صدمات اجتماعي جبرانناپذيري شکل مي‎گيرد که حيات جامعه را به خطر مي‎اندازد.
مرتدين مشهور ايران
جهان نيوز - مهدي يارعلامي: آنچه ما را از يک واقعه تاريخي به‎درستي آگاه مي‎نمايد و تاثيري بسزا در شناخت ما از يک مسئله دارد، بررسي يک واقعه از ابعاد گوناگون است. هرچه اين بررسي کامل‎تر و دقيق‎تر باشد، در شناخت و ذهنيت آينده ما تاثيري عميق مي‎گذارد و گذشته، چراغ راه آينده مي‎شود تا ما را از خطرات گذشته بر حذر دارد. روحانيت و علماي دين نيز در طول تاريخ در راستاي حفظ جامعه از آسيب‎ها و خطرات، با افراد منحرف مواجهه داشته‎اند و اين برخورد‎ها در حافظه تاريخي جامعه ثبت شده است؛ برخورد‎هايي که گاه در حد موعظه و نصيحتي پدرانه بوده و گاه چون گرفتن دست غريق از باتلاق انحراف. با اين حال افرادي نيز يافت شده‎اند که از اين روش بزرگان ره به‎جايي نبرده‎اند و بر طريق منحرف خويش اصرار ورزيده‎اند.

در اين نوشتار مي‎کوشيم با بررسي انحراف دو تن از مرتدين و چگونگي مواجهه علما با ايشان، خطرات تعلل و درنگ در برخورد با افکار انحرافي را نشان دهيم.

با بررسي اين دو انحراف به خوبي روشن مي‎شود که چرا مواجهه علما با مرتدين رفته رفته شدت مي‎گيرد و پس از پيروزي انقلاب، واکنش‎ها شديدتر مي‎شود. در واقع هرچه در مقابله با منحرفين کوتاهي صورت مي‎گيرد، صدمات اجتماعي جبرانناپذيري شکل مي‎گيرد که حيات جامعه را به خطر مي‎اندازد.

جريان باب که بعد‎ها مبدل به بهائيت شد، يکي از جريان‎هاي مسئله‎ساز در تاريخ ايران است و علي محمد باب شيرازي را بايد يکي از تاثيرگذارترين مرتدين از تاريخ قاجار به بعد در ايران دانست.
باب، تاجري شيرازي بود که در مجالس درس کاظم رشتي از سران فرقه شيخيه حضور يافت و بعد از درگذشت کاظم رشتي، يکي از شاگردان وي به نام ملاحسين بشرويه که به‎دنبال جانشيني براي رشتي بود با باب آشنا شد و او را جانشين کاظم رشتي دانست و البته باب به اين مقام اکتفا نکرد و خود را باب امام زمان (عجل‎الله‎تعالي‎فرجه‎الشريف) دانست و پس از مدتي خويش را مهدي موعود خواند و سپس ادعاي نبوت نمود.

وي را به محضر علماي شهر شيراز بردند و پس از بحث و فلک شدن، با ضمانت دايي‎اش آزاد شد و به خانه دايي خود رفت و شش سال فاصله تا اعدام او افتاد. اين کوتاهي صدماتي بسيار به‎جامعه ايران زد و بعد‎ها کشتار‎هايي فجيع توسط پيروان باب رخ داد. عليمحمد باب از شيراز به اصفهان رفت و تحت حمايت منوچهرخان معتمدالدوله حاکم وقت اصفهان قرار گرفت. باب يک سال در اصفهان ماند. با مرگ منوچهرخان، گرگينخان جانشين وي شد و اوضاع تغيير کرد و به دستور محمدشاه قاجار باب به‎سوي تهران فرستاده شد اما صدراعظم او حاجي ميرزا آقاسي از حضور سيدعلي‎محمد باب در تهران نگران شد و با شاه تصميم گرفت بدون اينکه باب وارد تهران شود او را به ماکو، واقع در شمال غربي ايران بفرستد.

وي در قلعه ماکو، کتاب «بيان» را نوشت. پس از شش ماه او را به قلعه چهريق فرستادند. سپس براي محاکمه به تبريز بردند و در جمع علما مورد بازجويي قرار دادند. از سوي ديگر با درگذشت محمدشاه (پادشاه وقت ايران)، مخالفت بابي‎‎ها به حدي رسيد که ترس کشتاري عظيم در کشور به‎وجود آمد و البته اين ترس بي‎دليل نبود چراکه با به سلطنت رسيدن ناصرالدينشاه، طرفداران باب در شهر‎هاي يزد، نيريز، زنجان و ولايت مازندران دست به شورش و طغيان و کشتار مردم زدند.

در واقعه زنجان، چيزي نمانده بود که تمام قواي دولتي ايران از شورشيان شکست بخورند. در ربيع‎الثاني سال ۱۲۶۴ هجري قمري و همزمان با محاکمه سيدعلي‎محمد باب در آذربايجان، بابيان در روستاي بَدَشت از توابع شاهرود، اجتماعي تشکيل دادند. از اين‎رو ميرزا تقيخان اميرکبير صدراعظم ايران به شاه پيشنهاد اعدام باب را داد. اما در گزارشي که از محاکمه باب و توبهنامه وي براي شاه فرستاده شد، در انتهاي توبهنامه باب عباراتي وجود دارد که نشان از مخالفت علما با اعدام باب مي‎دهد؛ چرا که او را مجنون و ديوانه دانسته‎اند.

علما خطاب به باب مي‎گويند: «شما در بزم همايون و محفل ميمون در حضور نواب اشرف والا، وليعهد دولت بي‎زوال اَيدَه الله و سَددَه و نَصَره و حضور علماي اعلام اقرار به مطالب چندي کرديد که هر يک جداگانه باعث ارتداد شماست و موجب قتل. توبه مرتد فطري مقبول نيست و چيزي که موجب تاخير قتل شما شده شبهه خبط دماغ [ديوانگي] است که اگر آن شبهه رفع شود، بلاتأمل احکام مرتد فطري به شما جاري مي‎شود». اين‎گونه ترديد‎ها در اجراي حکم ارتداد باب بود که آن را تبديل به جرياني تاريخي نمود. شايد اگر اميرکبير و پافشارياش در اجراي حکم ارتداد نبود، چنان فتنه اجتماعي‎اي ايران را فرا مي‎گرفت که اثري از ايران و ايراني به‎جاي نمي‎گذاشت.

از ديگر ارتداد‎ها در تاريخ معاصر ايران که به موجآفريني در جامعه ايران دست زد و به‎طور مستقيم در ذهنيت تاريخي امام خميني (ره) از علماي برجسته دوران پهلوي تاثير گذاشت، جريان احمد کسروي بود؛ تاثيري که پس از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي به رهبري وي، خود را در مقابله با انحرافات جريان‎ساز نشان داد. علماي شيعه از وقايع تاريخي پيش از خود آموخته بودند که هرگونه تعلل در برخورد با انديشه‎‎هاي انحرافي، صدماتي جبرانناپذير بر جامعه شيعي و انسجام آن مي‎گذارد. سيد احمد کسروي، متولد ۱۲۶۹ه.ش در تبريز بود و در همان شهر نيز به تحصيل علوم ديني مشغول شد.

پيشه او، نخست ملايي بود و در کسوت روحانيت، به بعضي از شئون اين امر اشتغال داشت. اما اين رشته را ادامه نداد و پس از چندي از آن فاصله گرفت و بعد‎ها (همسو با سياست‎‎هاي عصر پهلوي اول مبني بر مخالفت با علما و روحانيون) از کسوت روحانيت نيز درآمد. در ۱۲۹۴ه.ش در مدرسه مموريال‎اسکول‎ که آمريکايي‎‎ها در تبريز داير کرده بودند، زبان انگليسي را آموخت و ضمنا در همانجا به تدريس ادبيات عربي و فارسي مشغول شد. در سال ۱۲۹۸ه.ش عضو وزارت دادگستري شد، بعد کناره‎گيري کرد و مدتي آموزگار زبان عربي در مدرسه ثروت شد.

سپس دوباره به وزارت دادگستري بازگشت و طي خدمت ۱۰ ساله خويش در آن وزارتخانه، مقامات زير را پيمود: عضويت استيناف مازندران، رياست دادگستري اردبيل، زنجان و خوزستان، دادستاني تهران و خراسان، عضويت ديوان عالي جنايي و رياست محاکم بدايت. بعدتر از قضاوت دست کشيد و به وکالت دعاوي مشغول گرديد و نهايتا در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ زماني که به اتفاق منشي خود (حدادپور) در شعبه ۷ بازپرسي دادگستري حضور داشت، دو تن مسلح (از جمعيت فدائيان اسلام) به او حمله کردند که وي در اين حادثه جان باخت. تاليفات وي بالغ بر ۶۳ جلد کتاب و رساله مي‎شود.

کسروي، بي‎گمان از فضل و دانش بي‎بهره نبود و در بعضي عرصه‎ها، کشفيات و ابتکارات درخور تحسيني داشت. اما طبيعي است که وي (مثل ديگران) همهچيز را (آن هم در حد تخصص) نمي‎دانست و نسبت به آنچه بيرون از حوزه تخصص و کارشناسي او بود، اطلاعات محدودي داشت و از اين بابت، ايرادي نيز بر او وارد نيست. مشکل اينجاست که متاسفانه کسروي، راجع به همه چيز (از دين، فلسفه و عرفان تا ادب، فرهنگ، تاريخ و اقتصاد) نظر مي‎داد و اسفبارتر آنکه اصرار داشت نظر خويش را نيز (به هر طريق که شده) به کرسي بنشاند و در واقع بر ديگران تحميل کند و در اين راه، حتي از توهين به مقدسات ميليون‎‎ها هموطن (مسلمان و شيعه) خويش دريغ نمي‎کرد و کتاب‎‎هايي چون ديوان سعدي، حافظ و کتاب مفاتيح‎الجنان را که باب ميلش نبود در شعله‎‎هاي آتش مي‎افکند و جشن کتاب‎سوزان مي‎گرفت.

نورالدين چهاردهي پژوهشگر سختکوش فِرَق و مکاتب در دوران ما که از نزديک با کسروي ديدار و معاشرت داشته معتقد است: «کسروي از علوم اسلامي، ناآگاه بود و حتي بدون آشنايي به فلسفه و شقوقش و تاريخ اديان و ملل و نحل و عرفان و تصوف و... مفاد و مندرجات هر کتاب و رسالهاي را که در دسترسش قرار مي‎گرفت به انتقاد گرفته و به جواب‎گويي برمي‎خاست. از ادبيات بيگانه حتي نحوه سرودن اشعار را نيز واقف نبود».

کسروي پس از شهريور۱۳۲۰ روزنامه پرچم را منتشر کرد و در آن افکار خويش را منعکس مي‎ساخت. در ۱۳۲۲ مجموعه‎اي بهنام اسرار هزارساله، توسط علي اکبر حکمي‎زاده نگارش يافت و در روزنامه پرچم منتشر شد که دربردارنده گوشه‎اي از عقايد کسروي بود. اينجا بود که امام خميني (ره) کتاب کشف‎الاسرار را در رد مطالب کسروي نوشت. بايد گفت که ارتداد در ابتدا با ظهور اشکالات و طرح مسائلي آغاز مي‎شود، اما هدف از طرح عمومي آن رسيدن به پاسخ و حقيقت نيست.

آيا کسروي و امثال او با بي‎طرفي (و به قول خود کسروي بي‎يکسويي) جوابيه‎ها و رديه‎‎هاي آثار خود را خواندند و نقد کردند؟ آيا اين‎گونه برخورد‎ها با مرتدين مي‎تواند مانع از ايجاد يک ناهنجاري اجتماعي شود؟ شايد اگر فدائيان و شهيد نواب صفوي نبودند، جريان کسروي نيز آشوب اجتماعي بزرگي در ايران به راه مي‎انداخت؛ چنان‎که تعلل در اجراي حکم ارتداد باب، منجر به نابساماني‎‎هاي بزرگي در ايران گرديد. اما حکم ارتداد سلمان رشدي پس از انقلاب اسلامي ايران توسط امام خميني(ره)، راه را بر هرگونه تحرک انحرافي بست و سلمان رشدي برخلاف جريان‎هاي ارتدادي پيش از خود، نه تنها نتوانست تعداد معدودي پيرو پيدا کند بلکه حتي پس از اين حکم مخفي شد و اين امري بي‎سابقه بود که در تاريخ ايران به ثبت رسيد.
مرجع : پنجره
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Netherlands
این دو جریان ارتداد هرگز نتوانسند به جریان سیاسی تبدیل شوند اما جریان ارتدادی که توسط عبدالکریم-س و اکبر-گ و حزب مشارکت پایه ریزی شد توانست در ایران اسلامی فتنه ای ایجاد کند که هنوز هم سوزاندن ریشه آن نیازمند بصیرت و غیرت دینی بالایی است
خسرو33000058
Iran, Islamic Republic of
...... حداقل رو بازی می کنن
Iran, Islamic Republic of
انسان ازنظرخداوند متعال ، آزادومختاروبااراده آفریده شده است...
نمیگفتی نمیدونستیم!!!
مغلطه است... آزادی مطلق وجود ندارد...
به نظرشما خداوندانسان راتاچه حدآزادگذاشته است اول کلام خداوندراخوب بفهمید بعد اظهارنظرکنید نتیجه همه انحرافها دقیقا همین خوب نفهمیدن کلام ودستورات الهی است .
باید به سزای اعمالشون برسن.
رسیدند
باور نمی کنم
رضا
تا اونجایی که یادم میاد کتاب کشف الاسرار امام خمینی در پاسخ به....
همشون مرتدین دروغگو هم هستن
درود بر جهان نیوز...ا
United States
ای ول مطلب خوبی بود
Iran, Islamic Republic of
خب که چی؟
مرگ بر همه مرتدین