جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 26 Apr 2024
 
۰
روایت عضو سابق سازمان منافقین از عملیات مرصاد

مرصاد، آغازِ پایانِ سازمان منافقین بود

سه شنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۴۳
کد مطلب: 310707
ابراهیم خدابنده عضو سابق سازمان مجاهدین خلق می‌گوید: رجوی بعد از عملیات برای اعضای سازمان مجاهدین جلسه گذاشت و گفت در شکستمان شما مقصر بودید. شما در تنگه چهار زبر(مرصاد) گیر نیفتادید شما در تنگه اعتقادات توحیدی‌تان گیر کردید.
به گزارش جهان به نقل از تسنیم، ابراهیم خدابنده عضو سابق سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۳۲ در تهران متولد شد و در سال ۵۹ به عضویت سازمان مجاهدین خلق و فرقه تروریستی رجوی درآمده و ۲۳ سال در خارج از ایران با این سازمان همکاری می‌کرده است. او در نهایت در سال ۱۳۸۲ توانست از سازمان فرار کند. خدابنده درباره عملیات مرصاد موسوم به فروغ جاویدان که منافقین با کمک ارتش بعث عراق آن را بعد از پذیرش قطعنامه به راه انداختند می‌گوید:

من در زمان انجام عملیات مرصاد دوبی بودم. در آنجا سازمان یکسری شرکت‌هایی داشت که من در پوشش آن‌ها کار می‌کردم. آن موقع هنوز باب نشده بود که جنسی را تولید کنند و مارک جای دیگری را رویش بزنند اما سازمان این کار را انجام می‌داد. تاجران ایرانی بدون اینکه بدانند با سازمان مجاهدین طرف هستند می‌آمدند در هتل‌های دبی مستقر شده و اجناس ما را به ایران می‌بردند. من آن موقع در همان شرکت‌ها مشغول کار بودم که آمدند به من گفتند کار را تعطیل کنید و تمام نفرات دوبی را بفرستید بیایند ایران. همه را به ایران فرستادیم.

وقتی قرار شد به عملیات مرصاد اعزام شوم هیچ آشنایی با اسلحه نداشتم

خودم بلیط گیرم نیامد. از دوبی به کویت رفتم و از آنجا به عمان پایتخت اردن و بعد هم خودم را به بغداد رساندم. از فرودگاه بغداد من را بردند قرارگاه اشرف و یک دست لباس فرم ارتشی تاشده توی زرورق دادند به من که بپوشم. لباس برایم خیلی گشاد بود. سوار ماشین شدیم و رفتیم به خانقین که مقر عراقی‌ها بود. یک نفر از بچه‌ها گفت تو تا به حال شلیک کرده‌ای؟ گفتم نه تا به حال اصلا اسلحه ندیده‌ام. گفتند پس باید سریع آموزش ببینی تا بتوانی بروی. مرا به صحرایی بردند و نکات اولیه سلاح را به من یاد دادند و گفتند چند تیر شلیک کن. من هم شلیک کردم. گفتند دیگر یاد گرفته‌ای حالا می‌توانیم برویم. من سر سلاح را در دست گرفتم تا راه بیفتم. سلاح داغ بود به دستم چشبید و دستم را سوزاند. کسی که همراهم بود گفت:سلاحی را که تازه با آن شلیک کرده‌ای و داغ است را چرا در دست گرفتی؟ من گفتم من که کار با اسلحه را نمی‌شناسم. تو هم به من این نکته را نگفتی. خلاصه تمام دستم از سوختگی تاول زده بود با همان وضع راه افتادیم تا در عملیات مرصاد شرکت کنیم. وقتی رسیدیم دیدم عملیات تمام شده است. ما مسئول شدیم که تعداد زیادی از مجروحان را که پشت وانت‌ها روی هم گذاشته شده بودند بغل کرده و پیاده کنیم. در حین انجام این کار تمام لباسمان غرق خون شده بود. یکی از بچه ها با لباس غرق خون من را دید و فکر کرد که مجروح شده‌ام. گفت این را بخوابانید که حالش خوب نیست و غرق خون شده. گفتم این‌ها خون من نیست. من اصلا به عملیات نرسیدم.خلاصه فضای شکست بعد از عملیات، فضای خیلی بدی بود.

سازمان مجاهدین از شکاف جنگ برای خودش بهره برداری می‌کرد

خدابنده در ادامه می‌گوید: قضیه از چه قرار بود. سازمان مجاهدین تمام استراتژی‌اش بر مبنای جنگ بود. آمده بود و از شکاف جنگ برای خودش بهره برداری می‌کرد. وقتی که آتش بس پذیرفته شد. سازمان مجاهدین دیگر به بن بست رسید. رجوی با صدام صحبت کرده بود که قبل از اینکه قطعنامه را قبول کنی یک فرصت دیگر به ما بده. از عراق خواسته بود که سازمان مجاهدین را پشتیبانی کند تا چنین عملیاتی انجام شود. عراقی‌ها هم پشتیبانی توپخانه‌ای و باز کردن خط را به عهده گرفتند. پشتیبانی هوایی را هم پذیرفتند تا اعضای سازمان فقط بتوانند ورود پیدا کنند. رجوی مدعی بود که عراق پشتیبانی هوایی نداد اما عراق می‌گفت ما پشتیبانی دادیم تو نتوانستی کاری بکنی. بالاخره شکست فروغ جاویدان به جایی رسید که منافقین همینکه توانستند برگردند خودش خیلی بود چون اگر واقعا ایران می‌خواست جلویشان را ببندد، می‌توانست همه‌شان را قتل عام کند. منافقین اکثرا کسانی بودند که هیچ آموزش نظامی ندیده بودند. می‌آمدند و فقط کشته می‌شدند.

عملیات فروغ جاویدان یا دروغ جاویدان واکنش روانی مسعود رجوی به بن بست قطعنامه بود

جالب این بود که رجوی بعد از عملیات برای اعضای سازمان مجاهدین جلسه گذاشت و گفت در شکستمان شما مقصر بودید. چون همه به فکر زن و بچه‌‌هایتان بودید. می‌گفت شما در تنگه چهار زبر گیر نیفتادید شما در تنگه اعتقادات توحیدی‌تان گیر کردید. چون اعتقاد راسخ نداشتید و به من باور نداشتید در عملیات مرصاد شکست خوردید. آن همه افراد را به کشتن داده بود بعد هم طلبکار بود که شکستمان تقصیر شما بود.این عملیات در واقع آغازِ پایان سازمان بود. چون استراتژی سوار بر جنگ شکست خورد و بعد از آن دیگر فقط یکسری تلاش‌های مذبوحانه بود مثل خمپاره زدن و ترور کردن. عملیات فروغ جاویدان که به نام دروغ جاویدان نام گرفت، یک واکنش عصبی و روانی مسعود رجوی بود زمانی که دید بعد زا قطعنامه به بن بست رسیده است.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *