اکنون در خاورمیانه میتوان ۳ نسخه از اسلامگرایی را سراغ گرفت: ۱-جمهوری اسلامی ایران ۲-اسلام سلفی و تکفیری و القاعدهای و ارتجاعی با محوریت عربستان ۳-اسلام لیبرال و خوشگمان به آمریکا و غرب (جلوهگر در حزب عدالت و توسعه اردوغان و حزب آزادی و عدالت مرسی).
است و نه یک اتفاق لحظهای. بیداری اسلامی در یک فرآیند طولانی و در فراز و نشیبها ساخته میشود و علامت بلوغ و کمال آن «مقاومت اسلامی» است. به معنای دیگر بیداری اسلامی شرط لازم هست اما کافی نیست.
درباره دولت اردوغانی و دولت مرسی میتوان گفت که این دو نه تنها مرزبندی روشنی در برابر استکبار آمریکا و اسرائیل ایجاد نکردند بلکه بعضا در موضوعاتی مانند سوریه و جنبش حزبالله لبنان و فلسطین، عصای دست جبهه استکبار شدند. این اتفاق با وجود مواضع ضد صهیونیستی در گذشته رخ داد.
۳۲-۱۳۳۱. مرسی درست هنگامی خنجر خورد که نهایت اعتماد را به مثلث آمریکا، اسرائیل و عربستان نشان داده بود. او اولین سفر خارجه را با عربستان و ملاقات ملک عبدالله آغاز کرد اما در سفر تهران صرفا به اندازه تحویل ریاست جنبش عدم تعهد به جمهوری اسلامی حضور پیدا کرد و بدون هیچ ملاقات رسمی به قاهره بازگشت. مرسی تحت فشار همین مثلث بعدها به ایران و حزبالله حمله کرد و آنها را رافضی خواند!
از نمایش تلخ محاکمه و تبرئه مبارک تا دادن مجال جنایت علیه شیعیان (نظیر شهادت مظلومانه شیخ شحاته) و مسیحیان، و از دوستی با ارتجاع عبری- عربی تا عدم حل مشکلات اقتصادی جملگی عرصه را برای کودتا و آشوب علیه دولت مرسی فراهم کرد
ایران قدرتی منطقهای است که باید حساب جداگانه برای آن باز کرد. من از حمله وی به حزبالله تعجب میکنم، چون همه میدانیم که هدف واقعی نهفته در پس تحولات سوریه چیست. آنها میخواهند برای نابود کردن ایران، به سوریه دست یابند و به همین خاطر با سوریه تسویه حساب میکنند. آنها که به حزبالله حمله میکنند آیا میدانند که حزبالله از سوی ۴۰ هزار نیروی بیگانه مسلح که وارد سوریه شدهاند، تهدید میشود؟ اقدام مرسی عجیب و ناشایست بود.»
او در حالی که اعلام پایبندی به معاهده خیانتبار کمپ دیوید میکرد و به فلسطین اشغالی سفیر میفرستاد و در نامه خود خطاب به شیمون پرز از عبارت «دوست عزیز» استفاده میکرد، روابط با دمشق را قطع نمود و خواستار ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز سوریه شد؛ شاید که از دلارهای آلوده نفتی عربستان بهره بیشتری ببرد.
کرده است.»