تهیهکننده برنامه سحرگاهی شبکه دو سیما در پاسخ به خداحافظی جمشیدی نامهای نوشت.
به گزارش جهان به نقل از فارس، مدتی پیش «فرزاد جمشیدی» با انتشار نامهای برای همیشه از اجرا در صداوسیما خداحافظی کرد.
بنا بر این گزارش، پس از انتشار این نامه، حامد جوادزاده تهیهکننده برنامه سحرگاهی شبکه دو سیما در پاسخ به خداحافظی جمشیدی نامهای نوشته که متن کامل آن در ادامه میآید:
بسم الله الرحمن الرحیم
به جای مقدمه:
تازه رفته بودم کلاس اول دبیرستان و خیلی دلم میخواست به همه و خودم ثابت کنم بزرگ شدم. با اینکه کیفام جا داشت، ولی کتابهای فیزیک و ریاضی سال اول دبیرستان رو به هر بهانه ای که شده دستم میگرفتم، اونم یه طوری که همه ببینن من چه مباحث ثقیل و سنگینی رو دارم میخونم. تو همین حال و هوا بودم که معلم معارف اومد سر کلاس و در حالیکه برگههای کپی گرفته شدهی دستش و بین بچهها تقسیم میکرد، گفت: «این وصیتنامه حضرت علی علیه السلام به امام حسن علیه السلامه. هر کی حفظش کنه بهش جایزه میدم». بعد در پاسخ به کنجکاوی بچهها که میخواستن بدونن جایزهاش چیه، گفت: «امام علی علیه السلام برای من و آقای مدیر انقدر ارزشمند هست که براش یه جایزهی خوب بدیم». راستش من به طمع جایزه تنها کسی بودم که این وصیتنامه رو حفظ کردم. هرچند در نهایت یه کتاب، اونم از کتابخونهی آقا معلم به عنوان جایزه دریافت کردم؛ اما طی این حدود بیست سال، جوایز زیادی از این وصیتنامه گرفتم که یکی از این جوایز انگیزه نوشتن این نامه شد. پس دوباره آغاز میکنم:
بسم الله الرحمن الرحیم
برادر هنرمندم، جناب فرزاد جمشیدی، پس از سلام و ادای احترام، معروض امیدارم که نامهی پر از درد شما را خواندم و برخود وظیفه دانستم که در قبال این همه نامردمی دمی برآورم. هرچند بسیار منتظر ماندم تا دیگر بزرگان، پرچم آزادگی را برافرازند و من در زیر بیرق آنان، سیاهی لشکر انصاف شوم، اما هرچه نشستم، کسی برنخاست و این مهم بر من تکلیف شد.
برادر پیشکسوتم، جناب جمشیدی، من شما را نه از نزدیک ملاقات کردهام، نه حتی گفتوگویی باشما داشتهام. آنچه از شما دیدهام، در قاب سیمای ملی بوده است و آنچه از شما شنیدهام، در کلام دوستان مشترک و در باب حرفه و پیشهی رسانهایمان. واضح است که شناختِ از پشت شیشه، شناختی ابتر است و اصالت چندانی ندارد اما رعایت انصاف و اخلاق، نیازی به شناخت و درک آن به آن ندارد. اگر کسی رشحهای از نور نام حضرت امیر، بر گوشهای از مرام زندگانیاش گسترده باشد، چارهای جز رعایت انصاف نخواهد داشت.
گنجینه ای که از دوران تحصیل، همراه و مونسم بوده، کلام حضرت امیر است که: «اللّه اللّه فی القرآن، لایسبقکم بالعمل به غیرکم». شاید بتوان درک کرد عمق سوز جگر حضرت را وقتی قسم جلاله میخوردند که: «شما را به خدا قسم، دلتان به قرآن گرم باشد. مباد کسی در عمل به آن از شما سبقت گیرد». و مگر می شود ثقلین «رسول مهربانی» را به یادگار داشت و این چنین بی تفاوت بود؟
من شما را ندیدهام، ولی به خاطر دارمتان. از آن روزان و شبان دو دههی قبل، که شما بر کندهی مقطوع درختی مینشستید و برایمان از حضرت سیدالشهدا مرثیه میخواندید، به خاطر دارمتان که «تامهر» را اجرا میکردید و من و همه، مبهوت سجع کلامتان میشدیم و از بداهه سراییتان به وجد میآمدیم. و به خاطر دارمتان این سالهای آخرین، که لحظات نورانی سحر را با کلام نافذتان پر از شور میساختید و کسی نبود که شما را در قاب سیما ببیند و بشنود و تحسین نکند. چه آنان که شیفتهی شخصیتتان بودند، چه آنان که منتقد شیوهیتان. له و علیه، بیان قلندروار شما را تحسین میکردند و غبطه میخوردند.
جناب آقای جمشیدی، مگر میشود فراموش کرد سیل ارادت و تمنای مردم را برای گفتن یک «التماس دعا»؟ خاطرتان هست چگونه برآشفتید که شما را متهم ساختند به «امامزاده سیما»؟ خاطرتان هست چطور نگران نیت صادقانهی مخاطبی شدید که به شما رو کرده بود؟ چه بخواهید و چه نخواهید، نام و سبک و شیوهی شما بر تارک این رسانه ثبت و ضبط شده است. چه این همه، برآمده از زلال باطنتان بوده باشد، چه حتی برآمده از بستر ریا. شما و نام و روشتان، جزئی از تاریخ دوستداشتنی این پیشهی پر زرق و برقاید.
اکنون سوال من این است که من و همه، چرا باید چون شمایی را دیگر نبینیم؟ چرا دیگر نباید منتظر شعور شاعرانهی کلام سحرتان باشیم؟ «بِاَیِّ ذَنبٍ» برای من است و امثال من. ما چه کردیم که محروممان میکنید؟
ماجرای شما نه برایم جذبهای داشت که پیگیر باشم، نه باور پذیر بود و نه اجازهای برای کندوکاو داشتم. اگر هر چه بوده، برای شخص شما بوده و آنچه مربوط به شماست. اگر گنهکارید، که در پیشگاه حضرت معبود، شما پاسخ میدهید و اگر نیستید، در محضر یزدان، شما گردن فرازید. من و ما را چه به کار خدایی؟ چه به قضاوت؟ مگر نه اینکه قتال، قتال است... فاعلِ یکی قاتلِ مستوجب قصاص و فاعلِ یکی جهادگر مستحق پاداش؟! و مگر نه اینکه ما در محضر خداییم؟!
اسفناک است که رسانه و مخاطبش چون شمایی را نداشته باشد به حکم اینکه معدودِ پرصدایی، پوستین دین را وارونه بر تن کردهاند. میتازند و مینوازند و دلخوشاند از آنچه میکنند. متر و معیار این اندک، برای اندازهگیری قوارهی گناه و ثواب چیست؟ کدامینشان رخصت ربوبی دارند که حق را صادر کنند و ما به پیروی از ایشان فریاد «وا اسلاما» سردهیم؟
جناب آقای جمشیدی، اگر چون منی چنین میکردم که شما کردهاید، این توقع بود که دیگران مرا صاحب اندک حقی بدانند، چرا که در این عرصه قامتی نورسته دارم و نحیف. اما از چون شمایی چنین توقعی نیست. جسارت بنده را عفو کنید، ولی از شما که نگاره و نقش این پیشه را بالغ بر دودهه، بر زندگیتان منقوش دارید، چنین توقع نمیرود. من و امثال من، هنوز از کاشتههای چون شمایانی درو میکنیم و سر بر سایهی آستان تجربهی چون شمایانی میساییم. بد و کج راه را چون شمایانی بر ما هموار کردهاید و بذر شکوفایی اکنون رسانه، به دست چون شمایانی آبیاری شده. میدانم که میدانید که چنین ترک میدان، هم مدعیان را جسورتر و بیحیاتر میکند و حق به جانب، هم قامت لطیف رسانه و اعوانش را در معرض آسیبهایی از این بیشتر قرار میدهد که بزرگمان را از میدان به در کردند، تا چه بر ما رود...
جناب جمشیدی، نکند که این دریغی که شما بر ما روا داشتهاید، پایهگذار سنتی ناثواب شود. سنتی که بر پایه آن، باج خواهیهای مجازی، از دنیای حقیقی رواج یابد و مدعیان بر این باطل استوار شوند که: «پس اینگونه میشود مهرههای ارزشمند را یک به یک سوزاند». نکند این دریغ، پایه گذار سنتی شود که در آن سرمایههای رسانه، به راحتی هزینه ی مصلحت شوند و قربانی شقاوت.
با اینکه موضعی به غایت شفاف در خصوص شما و اطرافتان دارم که سرافراز این ورطه شمایید و روسیاهش مدعیان پرصدا و کم مایه، اما اعتراف میکنم که بیم این را هم ندارم که تصورکنید این نامه را از سر خودخواهی و قشری نگری نگاشتهام تا خودم و دیگران این حوزه را در سایهی امن شما قرار دهم. که اگر چنین هم باشد، باز صاحب سایه قدرت و مکنت شمایید.
جناب آقای جمشیدی، تا آنجا که من مطلعام، مدیران ارشد رسانه، که اکنون میتوانم بر روشنای ضمیرشان، گواهی دهم نیز برای حضور دوبارهی شما، آغوشی باز دارند و این عدم حضور، تنها و تنها تصمیم شخص شریفتان است و آنطور که خودتان نگاشته بودید، دلتان چرکینِ معدودی است که مجازاً، برای چند حضور بیشتر و برای چند صباح جلوت خائنانه، هیزم آتششان را انباشتند و فضای تنفس را برای شما غبارآلود کردند. عرض بنده این است که اگر همهی آنچه شما را گداخته، معطوف به فضای مجاز است، پس شما قربانی قربانگاه ظالمانهای شدهاید. از اینرو شخصاً حاضرم گروه و جمعیتی برای حمایت از انصاف و نه صرفاً شخص شما، سامان دهم و از مومنانِ بر آزادهگی دعوت کنم تا لشکر حقیقت را در همان محیط مجازی پرتعداد کنند و موجبات غلبهی دوبارهی حق بر باطل شوند. باشد که بنیان این بدعتِ ناثوابِ «به باطل تکیه بر مسند حق زدن» از غیرت آنان برخود بلرزد تا دیگر دود شقاوت به چشم صداقت نرود و اشکبارش نگرداند که دیگر بعید میدانم شانهای تحمل هماوردی در چنین عرصه امتحانی سهمگین را داشته باشد.
جناب آقای جمشیدی، شک ندارم که با من همنظرید که آنچه که در فضای مجازی آمد و رفت میکند، در همانجا هم قابلیت پاسخ دارد و اصلاً برفرض که بیپاسخ بماند؛ مگر لشکر مجازی ملت ما چقدر سیاه است؟ نکند شما با عدم حضورتان بسیار از مردمی را که روحشان هم از آنچه بر شما رفته بیخبر است، وادار به علتیابی کنید و ناخودآگاه خوراک گناه بیش از پیش مدعیان را فراهم آورید؟!
آقای جمشیدی، آموزه پرمغز دوران دبیرستانم، اکنون زبانم را استوار میکند، چرا که کلامی از حضرت امیر را دوباره بر این سطور جاری میسازد و اعتبارم میدهد که: «اوصیکما و جمیع ولدى و اهلى و من بلغه کتابى بتقوى اللَّه و نظم امرکم و صلاح ذات بینکم». آنچه که لحظات واپسین حضرت مولاست، «توصیه به شنوندگان آن لحظات و تمام فرزندان و خاندان حضرت و البته کسانی است که این مکتوبه به آنها خواهد رسید که تقوای الهی داشته باشند، در کارهایشان نظم برقرار کنند و اصلاح ذات البین نمایند» و برای تفسیر این آخری، به بیان «رهبر دانای راز» رجوع میکنم که به سخن پیغمبر اکرم استشهاد مىکنند: «فانّى سمعت جدّکما صلّىاللَّهعلیهوالهوسلّم یقول صلاح ذات البین افضل من عامّة الصّلاة و الصّیام»؛ «یعنى فضیلت اصلاح ذات البین مردم - دلها را به هم نزدیک کردن و ذهنها را نسبت به هم خوشبین نمودن - از هر نماز و روزهاى بیشتر است. اگر کسى نماز مستحبّى بخواند یا روزهى مستحبّى بگیرد، یا برود براى اصلاح ذات البین تلاش کند؛ دومى افضل است. این هم از چیزهایى است که ما امروز به آن خیلى احتیاج داریم».
جناب آقای فرزاد جمشیدی، امسال بر من تکلیف شده است تا برای شبکه دو، برنامهای برای سحرگاه ماه مبارک رمضان تدارک ببینم. و چه بار اندوهی دارد وقتی از زبان هر که این خبر به او میرسد، میشنوم که «امسال فرزاد جمشیدی نیست و تو بیرقیب یا کمرقیب، جولان میدهی». و چقدر باید ضعیف و ذلیل و پست باشم و بیمعرفت، که بنای پیروزیام را بر نیستی رقیبِ رفیق پیریزی کنم. این هم دلیلی است دیگر که باز مشفقانه بخواهم که نروید و بمانید و استوار باشید و بنوشانید.
از آقاي حامد جوادزاده كه تا سفره اصلاح طلبان باز بود در روزنامه آفتاب يزد کار مي كرد و تا سفره بهتر صدا وسيما راديد يك مرتبه ولايي شد! انتظاري بيش از اين نيست
کاملا" درست می فرمایید که هرکسی ضامن عمل خویش است اما نباید فراموش کنیم که هنوز روز رستاخیز فرا نرسیده و کسی هم ادعای اینکه چون الان دارند حساب و کتابهای اعمال را می رسند و مطلبی جا مانده و عده ای می خواهند یادآوری کنند العیاذ بالله چنین چیزی هم نیست اما آنچه مسلم است در حال حاضر در دنیای فانی داریم زیست می کنیم و آدمها برای زیست بهتر به الگوهای خوب و صالح نیازمندند و این حق همه انسانهاست آقای جمشیدی در طی سیر زمان نتوانسته ثابت کند که الگوی صالح است چون صلحا صالحیتشان در مبارزه با هوای نفس است که سربلند شدند علی الخصوص که آقای جمشیدی در جایی ابراز خلوص کرد که آنجا دانشگاه ملی نام گرفته است و این خود بر وجوب طرد جمشیدیها می افزاید پس بنابراین با فلسفه بافی به دفاع بی مورد از چنین مهره هایی نه تنها حسن نیست بلکه به قول مثل معروف عذر بدتر از گناه است
سال 87 توی دانشگاه تهران آقای جمشیدی رو دعوت کره بودیم برای اجرای یادوراه شهدا . قرار بود یک میلیون بهش حق اجرا بدیم، ولی آخر مراسم وقتی پول رو بهش دادیم بر گردوند و گفت امروز چون تولد امام رضا(ع) هست، منم به حرمت اون امام عزیز و واسه تشویق شما دانشجوها حق اجرا نمی گیرم و پول آژانسش رو هم خودش حساب کرد. اون موقع بود که فهمیدم چرا خدا بهش عرت داده چون قبلا مجری هایی اومده بودن که سر بیست هزار تومان با ما چونه می زدند
همه ما خوب میدونیم که به آقای جمشیدی تهمت زدند و واقعا مردانگی کرد که دست خیلیا رو که می شناخت رو نکرد
آقای جمشیدی از اینکه امسال سحریامون طعم خودش صدای نازنین شما رو نداره خیلی دلمون گرفته اونایی که این بلا رو سرشما دراوردن اگه ما حقی داریم ازشون نمی گذریم چون با اشک شما ما هم اشک می ریختیم و دلی صاف می کردیم و ماهمون حسابی خدایی بود چون ماه خدا مجری نازنینش شما بودید ای کاش دوباره برگردید
در اینکه ایشون کار اشتباهی کردند تردیدی نیست و نباید از پایه ادعای مطرح شده علیه وی رو کذب خواند. ایشون باید عذر خواهی می کردند و بعد از مدتی به صحنه بر می گشتند مثل خیلی های دیگر..
مطبوعاتي کردن موضوع آقاي جمشيدي از اول کار اشتباهي بود ، به فرض اگر هم ايشان خطايي کرده اند نبايد آبروي وي علنا" ريخته مي شد ولي حالا با اين اوصاف واقعا" نه به صلاح ايشون و نه به صلاح جامعه است که فعاليتشون رو در صداو سيما ادامه بدن
آقای تهیه کننده-اولا"شمادرجایگاهی نیستی که ازاودعوت بکاربکنی
ثانیا"این مسائل اخیرکه به محکومیت اومنتهی شدازخطوط قرمز مدیران ارشد سازمان است وهیچ تمایلی به کاردادن به اوندارند
ثالثا"اگرافاضه جنابعالی درست باشدکه ماراچه به کارخدایی!بایداز مجریان فراری و پناهنده شده نیزدعوت بعمل آوریم.
رابعا"صداوسیمااورافرزادجمشیدی کردامااوظرفیت نداشت ودخترمردم رابالفاظی فریب داد.
خامسا"اگرخیلی دلت برای واژه های عرفانی اوتنگ شده ازاودعوت بکن درمنزل هنگام سحربرایت بسراید.
اولا شما قاضی نیستی که اتهامی که قاضی آن را تبرئه می کند شما دوباره وارد می دانی
ثانیا صدا و سیما این همه مجری آبکی داره
یک مجری خوب اومده لااقل مثل مایی می خواهیم از ایشان استفاده کنیم شما ایشان را دوست نداری بزن مجریان دیگر را ببین
ثالثا شما به کار خدایی کار نداری شاید دیگران دارند
رابعا من به شخصه از آقای جمشیدی خواهش می کنم برگردد.
با سلام به محضر آقای حامد جواد زاده
توفیق رفیق راه شد و مطلب ارزشی جنابعالی را که از سر بی ریایی نوشته بودید خواندم. بر لطافت طبع بلندتان درود می فرستم . من نیز اندک ارادتی به ساحت مقدس اهل بیت علیهم اسلام دارم. فقط با دو حدیث معتبر از دو امام (پدر و پسر ) آقا امام صادق و امام موسی بن جعفر عرض مطلب می نمایم.امام ششم ما شیعیان می فرمایند : طوری زندگی کنید که اگر پرده از جلوی چشم مردم کنار رفت و شما را دیدند از دیده شدنتان خجالت نکشید .و امام هفتم در این زمینه می فرمایند مردم را با عملتان به راه ما دعوت کنید نه با زبان چرب و نرمتان. راستش را بخواهید از ابتدا ی کار این اقا این احساس در حقیر بود که ایشان زیادی پیغمبر تشریف دارند و ناله های جانسوز سحریشان برای من قابل قبول نبود خوب شد آن کاری که نباید می شد . آبرویشان رفت ولی برادر گلم مگر ما آبرویشان را بردیم یا هوسرانی های خودش . خلاصه ننگ با رنگ پاک نمی شود.
متاسفانه بازیگران و مجریان مختلفی که بعضا خطاهای بسیار بزرگتر انجام دادند و الگوی جوانان این مملکت شده اند را کسی بازخواست نمیکند آنها که عکس هایشان در اینترنت و فیس بوک و غیره از هیچ کسی پوشیده نیست ، وضع عمومی آنها نیز کاملا غیر معقول است لکن با یک مجری ارزشی که معلوم نیست اتهام او وارد باشد یا خیر این رفتارها میشود