جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 17 May 2024
 
۳

"پیشرفت اسلامی" و تقابل دو گفتمان سازش و مقاومت

هادی شریفی
چهارشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۱۱
کد مطلب: 284331
عوامل مختلفی موجب تغییرات ساختی و نهایتا تحولات نظام اجتماعی، فرهنگی و سیاسی یک جامعه می شود که در سرلوحه آن یک ایدئولوژی قرار دارد.
جهان نيوز - هادی شریفی: این ایدئولوژی چه نوشته مانند یک دین و چه نانوشته از درون انسان ها برمبنای نیازهای مادی و معنوی آن می تواند شکل گیرد. اما همیشه دو عنصر اساسی در این تغییرات که مسیر کلی جامعه را ممکن است تغییر دهند حائز اهمیت است، یکی نخبگان و عالمان و دیگری خواست و اراده توده مردم.

البته عناصر دیگری مانند نژاد، موقعیت جغرافیایی، تکنولوژی، اقتصاد و...  نیز موثر است اما این مولفه ها در پس مولفه های اصلی به گونه ای قابل هضم است. به عنوان مثال انقلاب کارگری مارکس غیر از اینکه مولفه های اقتصادی و اجتماعی اصلی داشت اما همه اینها در پس یک ایدئولوژی مارکسیستی قرار داشت، با وجود کارل مارکس از نخبگان زمان و همراهی توده مردم.
 
نقش علما و نخبگان در تغییرات

 
نخبگان و عالمان یک جامعه به مثابه یک راهنمای روشنگر در راه تاریک و نامعلوم، نقش سازنده ای در تاریخ یک جامعه می توانند داشته باشند و در صورت بروز نیاز و خواست مردم به تغییرِ وضعیت اگر مسیر غلط را به آنها نشان دهند باعث انحراف کلی یک جامعه و یک یا چند نسل آینده شده اند.
 
همینطور اگر خواست و اراده مردم نباشد علما هرچه روشنگری کنند ره به جایی نخواهند برد. قرآن کریم نیز پیرامون سنت تغییر الهی که مشمول جوامع می شود می فرماید: ان الله لایغیرما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم (خداوند حال هیچ قومی را دگرگون نمی کند مگر اینکه آنچه در خودشان است تغییر دهند) رعد-11.
 
اما نکته مهم اینجاست که لازمه خواست مردم برای تغییر، آگاهی بخشیدن است؛ یعنی علما و نخبگان هم نقش ابتدایی را برای تغییرات دارند و هم نقش انتهایی را.
 
حرکت اصلاحی تاریخ بر مبنای گفتمان ها
 
از آنجایی که انسان از لحاظ فطری میل به تکامل و پیشرفت دارد به نوعی می توان گفت تاریخ نیز در این تغییرات حرکتی رو به جلو خواهد داشت، حرکتی که نقاط ضعف خود را خواهد بلعید و نقاط مثبت خود را تقویت خواهد کرد.

اما نکته مهم این است که این نقاط ضعف و قدرت با چه ترازو، مبنا و گفتمانی سنجیده شود. یعنی اینکه مبنای حرکت و قوت و ضعفها چه باشد، بعنوان مثال اگر مبنای رشد اقتصادی برای این تغییر و پیشرفت در نظر گرفته شود، آنچه حائز اهمیت است اقتصاد است و ممکن است لازم باشد برای پیشرفت، اخلاقیات نیز کنار گذاشته شود، مثلا برای سود بیشتر بانکی به سمت بانکداری ربوی حرکت کرد. همینطور مبنا اگر فرهنگ و اخلاق باشد گاهی باید برای حفظ آن سود اقتصادی بیشتر را نادیده گرفت. پس آنچه که مهم است این است که تغییر بر مبنای چه شاخصه و گفتمانی صورت گیرد و در مواجهه این دو گفتمان کدامیک گفتمان برتر و پیروز باشد.
 
دو قطب کلی جهان امروز
 
آنچه که در جهان امروز مشاهده می شود به گونه ای جهانی با دو قطب، یکی گفتمان پیشرف اسلامی و دیگری گفتمان پیشرفت غربی یا لیبرالیسم است. خیزش های مختلف مردم در کشورهای بخصوص اسلامی نشان دهنده این است که مردم خواهان تغییر در وضعیت خویش هستند و همینطور برای این تغییر دو مسیر قرار دارد، یکی مسیر پیشرفت اسلامی و دیگری پیشرفت غربی، که البته انتخاب آن با خود افراد جامعه است.

اما آنچه مهم به نظر می رسد روشنگری علما نسبت به این دو راه است. یکی راهی که به اسم پیشرفت از غرب به تبعیت از غرب و برداشت سبک زندگی غربی می انجامد و دیگری راهی که از مسیر اسلام می گذرد و در سبک زندگی اسلامی متجلی می شود. البته متذکر می شود که نوعی تفکر انحرافی و برداشت لیبرالیستی از دین نیز در این زمینه وجود دارد، تفکری بینابین این دو تفکر که اسلام را همراه با تحمل استکبار می پسندد، یعنی اسلام ناب آمریکایی و صهیونیستی که اکنون بر بسیاری از کشورهای منطقه سایه افکنده است.
 
جهان بر سر پیچ تاریخی انتخاب
 
پس به طور کلی می توان گفت که تاریخ تحولات جهان و منطقه بر سر دوراهی است و رونده آن بر سر اینکه به کدامین سو بپیچد در کش و قوس است؛ از آن سو تاریخ تحولات جهان گفته شد که در حال حاضر گفتمان جهانی اسلامی و غربی در دوسوی این دوراهی برای ملتها بخصوص ملتهای مسلمان قرار دارند، که اگر هر کدام از این دو از سوی ملتها انتخاب شوند به مثابه پیروزی آن گفتمان تلقی می شود.
 
نمونه بارز تفکر و گفتمان پیشرفت اسلامی را در جهان معاصر می توان جمهوری اسلامی ایران نام برد بر مبنای مردم سالاری دینی و در مقابل آن از رژیم صهیونیستی و آمریکا می توان بعنوان نمونه بارز گفتمان پیشرفت غربی و تشکیل جامعه برمبنای لیبرال دمکراسی نام برد.
 
بعنوان شاهد عینی این ماجرا سخنان بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي در كنگره آمريكا در 26 مه 2011 را می توان آورد. وی با حضوردر کنگره آمریکا با اشاره به پيشرفت هاي ايران و انقلاب هاي نوپديد اسلامي گفت: «نوبت قبلي كه در كنار اين تريبون ايستادم، درباره ايران هسته اي هشدار دادم. اكنون زمان گذشته و لولا و محور تاريخ ممكن است به زودي چرخش پيدا كند. چرخش محور تاريخ براي صهيونيسم بين الملل به معناي سقوط دوباره قلعه هاي خيبر است. از گذرگاه خيبر (در عربستان) تا تنگه جبل الطارق (در مراكش) تحول و دگرگوني عظيمي در خاورميانه در جريان است. ارتعاش ها و نوسانات، كشورها را متلاطم و دولت ها را متلاشي كرده است و همه ما همچنان ناظر اين هستيم كه محيط هنوز در حال دگرگوني است. صحنه هاي استثنايي در تونس و قاهره، خاطرات برلن و پراگ 1989 را زنده مي كند اما با وجود اين آرزو بايد به ياد داشته باشيم كه شعله آرزوهاي ما مي توانند سرد و خاموش شوند، مانند همان اتفاقي كه سال 1979 در ايران رخ داد و بهار دموكراسي به استبداد تبديل شد(!) به واسطه مشابه اين اتفاق، آزادي و انقلاب در لبنان خفه شد و حكمراني حزب الله رواج يافت... بايد قبول كنيم نيروهاي قدرتمندي وجود دارند كه با الگوي مورد نظر ما مخالفند. در رأس اين نيروهاي قدرتمند، ايران قرار دارد. آنها لبنان و غزه را تحت انقياد خود درمي آورند و از حمله به سربازان آمريكايي در عراق و افغانستان حمايت مي كنند... كساني كه ايران و خطر آن را ناديده مي گيرند، سر خود را زير شن فرو مي برند...» (روزنامه کیهان- شماره 20143)
 
همین طور رهبر انقلاب نیز در این رابطه فرمودند: امروز تاريخ جهان، تاريخ بشريت، بر سر يك پيچ بزرگ تاريخى است. دوران جديدى در همه‌ عالم دارد آغاز مي شود. نشانه‌ بزرگ و واضح اين دوران عبارت است از توجه به خداى متعال و استمداد از قدرت لايزال الهى و تكيه‌ى به وحى.

بشريت از مكاتب و ايدئولوژى‌هاى مادى عبور كرده است. امروز نه ماركسيسم جاذبه دارد، نه ليبرال‌دموكراسى غرب جاذبه دارد - مى‌بينيد در مهد ليبرال‌دموكراسى غرب، در آمريكا، در اروپا چه خبر است؛ اعتراف ميكنند به شكست - نه ناسيوناليستهاى سكولار جاذبه‌اى دارند. امروز در ميان امت اسلامى، بيشترين جاذبه متعلق است به اسلام، به قرآن، به مكتب وحى؛ كه خداى متعال وعده داده است كه مكتب الهى و وحى الهى و اسلام عزيز ميتواند بشر را سعادتمند كند. اين يك پديده‌ بسيار مبارك و بسيار مهم و پرمعنائى است.

اين پيچ تاريخى‌اى كه گفتم، عبارت است از تحول از سيطره‌ى چنين ديكتاتورى‌اى به آزادى ملتها و حاكميت ارزشهاى معنوى و الهى؛ اين پيش خواهد آمد؛ استبعاد نكنيد. (بيانات در ديدار شركت‌كنندگان در اجلاس جهانی جوانان و بيدارى اسلامى 10/11/90)
 
در سال های اخیر با پیدایش بیداری اسلامی، ملتهای مسلمان بر سر دوراهی تاریخی، یا پیچ تاریخی قرار گرفته اند که باید یکی را انتخاب کنند. انقلابهای متعدد در درون جوامع اسلامی نشانگر این است که مردم خواهان تغییر در وضعیت خود هستند و اما اینکه کدامیک را انتخاب کنند می توان به ضرورت تبیین و روشنگری علمای اسلامی پی برد.
 
رهبر انقلاب در اجلاس بین المللی علمای بیداری اسلامی در این زمینه فرمودند: «اين، وظيفه‌‌ى عالمان دين را سنگين‌‌تر مي كند. آنها بايد با هوشيارى و دقت فراوان، و با شناخت شيوه‌‌ها و ترفندهاى فريبنده‌‌ دشمن، راه نفوذ را بكلى ببندند و فريب دشمن را ناكام كنند. نشستن بر سفره‌‌ى رنگين متاع دنيا، از بزرگترين آفتها است. آلوده شدن به صله و احسانِ صاحبان زر و زور و نمك‌‌گير شدن در برابر طاغوتهاى شهوت و قدرت، خطرناك‌‌ترين عامل جدائى از مردم و از دست دادن اعتماد و صميميت آنها است.»
 
مذاکرات هسته ای، رابطه با آمریکا و پیچ تاریخی
 
از دیگر نمونه های پیچ تاریخی می توان مذاکره بر سر حق هسته ای ایران را نام برد. این مطلب که سالهاست هر از چند گاهی به تیتر اول رسانه های جهان تبدیل می شود، می توان گفت اصلا انتخاب غرب برای ایران هسته ای و غیر هسته ای نیست بلکه دو طرف طنابی است که یک سوی آن در دست ایران و سوی دیگر آن در دست غرب است و هر یک از طرفین که موفق شود این طناب را به سمت خود بکشد برنده جهت این پیچ تاریخی خواهد بود و به نوعی حرکت کلی جهان را به سوی خود تضمین خواهد کرد و البته تمام تلاش غرب برای پیروزی در این کشمکش بر سر همین موضوع است و همینطور رابطه ایران با آمریکا نیز می تواند مصداق همین نکته باشد که اگر ایران در مواجهه با آمریکا از شروط خود دست بردارد و به نوعی به شروط آمریکا تن دهد پیچ تاریخی جهان را به سمت گفتمان لیبرال دمکراسی سوق داده و بالعکس اگر آمریکا مجبور به پذیرش شروط ایران برای مذاکره شود این پیچ به سمت گفتمان پیشرفت اسلامی سوق خواهد یافت.
 
اما چیزی که در این میان مشخص است اصل و سنت استواری بر سر اصول است. رهبر انقلاب باز در این زمینه می فرماید:« آن وقتى كه ما حرف حساب خودمان را بلد نباشيم، ندانيم، يا بلد نباشيم بگوئيم و طرح كنيم، يا پاى آن حرف نايستيم، يا وسط راه با وسوسه‌هاى شيطانى يا وسوسه‌هاى نفس يا تنبلى‌ها پا سست كنيم، مجاهدت به جائى نخواهد رسيد؛ معلوم است. بحث بر سر آنجائى است كه: «لينصرنّ اللّه من ينصره». ديگر از اين تأكيد، بالاتر نمي شود. اگر نصرت خدا بكنيم - نصرت خدا با فكر كردن، اندوختن انديشه‌هاى ناب، مطرح كردن درست آن در عالم، پاى آن ايستادن، تدبير براى پيشبرد آن به كار بردن، در مقابل خطرات آن سينه سپر كردن - «لينصرنّ اللّه»؛ خداى متعال حتماً و قطعاً نصرت خواهد كرد. معناى «لينصرنّ» اين است؛ يعنى خدا حتماً و قطعاً نصرت مي كند. «و من اصدق من اللّه قيلا»؛ از خدا راستگوتر كيست؟
 
ملت ايران اينها را در عمل تجربه هم كرده است. اگر شما ملت عزيز ما، شما جوانهاى خوش‌روحيه و پرتوان و عازم، در اين راهى كه داريد ميرويد، ايستادگى كنيد، شك نكنيد كه در زمان خود، در زمان متناسب، تمام آمال و آرزوها و داعيه‌ها و شعارهاى ملت ايران نه فقط نسبت به خود اين كشور، بلكه نسبت به دنياى اسلام و امت اسلامى و جامعه‌ى بشرى تحقق پيدا خواهد كرد. هر كارى دوره‌اى دارد، زمانى دارد؛ در زمان متناسب خود، اين آرزوها تحقق پيدا خواهد كرد. ملت ايران به آن نقطه‌اى كه مورد نظر اوست، به دنبال آن حركت كرده است، اهتمام ورزيده است، خواهد رسيد؛ راهش مقاومت كردن است.» (بیانات در دیدار مردم قم 19/10/91)
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *