انقلاب اسلامي به چنين كشوري در سياست خارجي خود "نه" گفته است، و با تأكيد بر اين موضع، مستقر شده، هشت سال جنگيده، بر جنگ و پيامدهاي آن فائق آمده، ايران را يك بار ديگر ساخته، در جبهه هايي نظير لبنان و فلسطين با اين ابرقدرت به رويارويي پرداخته، و همواره با وجود حضور پررنگ اين دشمن قديمي در مناسبات گوناگون بين المللي، استقلال خود را نيز حفظ كرده است
كند. آن دوران آمريكايي ها در موقعيتي نبودند كه بتوانند در مناطق تحت نفوذ ابرقدت هاي دنياي قديم تحركي داشته باشند. به همين خاطر آنچه از آنان در شهريور 20 به يادگار مانده بود چيز قابل ملاحظه اي نبود. اما آنها اين بار يادگاري به يادماندني براي ما به جا گذاشتند. آنها نامه نگاري هاي نخست وزير را با كودتاي سياه 28 مرداد پاسخ دادند و چه پاسخ دردناكي.
آمريكا چونان كه اكنون وجود دارد، با همين تناسب و جايگاه، در تاريخ ملت ايران دشمن شماره يك است. همان دشمني كه سزاست همه نشدن ها، نداشتن ها، نگفتن ها، و خشم هاي فرو خفته، بر سر او فرياد شود
با يكديگر متفاوت است. از همان مردادماه ننگين 1332 تا بهمن 1357 ملت ايران با دوستان آمريكايي مواجه است. دوستاني كه رهايي از دست آنها يكي از بلندترين آرمانهاي مبارزان اين ملت به حساب مي آيد. اين آرمان ملت محقق مي شود و نظام برآمده از انقلاب دشمني چند ده ساله ايالات متحده با ايران را به رسميت مي شناسد.
آمريكا نماد همه آن ظلم ها و تحقير هايي است كه ملت هاي جهان در دوران جديد متحمل شدند. صاحب آن مشت هاي آهنيني كه صورت هاي خرد شده مظلومان عالم، نابودي اش را و مرگش را انتظار مي كشند
اما اين "نه" تاريخي به آمريكا به اين سادگي ها هم نبوده است. اين موضع تعيين كننده، در طول تاريخ جمهوري اسلامي و از سوي همه آنهايي كه به نوعي از ايدئولوژي انقلاب اسلامي زاويه پيدا كرده بودند، و به تبع آن منافعشان نيز دستخوش تغيير بوده، مورد سوال و مخالفت قرار گرفته است. يك روز ملي گرايان و ليبرال ها در چنين موضعي قرار داشته اند، و يك روز تكنوكرات هاي برآمده از دوران سازندگي داعيه دار اين تفكر بوده اند. به راستي مي توان از اين موضع سياسي با عنوان تفكر ياد كرد. به اين معنا كه هويت خود را از مرزبندي با تفكر اصيل انقلاب اسلامي يافته است. تقلا براي آنچه در طول اين سالها مذاكره و عادي سازي روابط با آمريكا گفته شده است، حيات خود را از زاويه گرفتن از انديشه استكبار ستيزي، و استبداد ستيزي و مبارزه دائمي با ظلم، به عنوان دقايق محوري گفتمان انقلاب اسلامي مي گيرد، و از اين حيث يك تفكر مستقل به حساب مي آيد. تفكري كه هر چند تا كنون با توجيحات گوناگون عرضه شده است، اما يك ماهيت واحد دارد و آن شكل استحاله شده انقلاب اسلامي است. شكل تغيير يافته آرمانگرايي انقلابيوني كه حالا ديگر نمي توانند با اهداف و ارزش هاي انقلاب كنار بيايند و اين ناهمخواني را با آمريكا آغاز كرده اند.
با اين تلقي غلط كه ملت ايران از مقاومت و مبارزه بازنشسته است، به دستكش مخملين بزرگترين جنايت كاران عالم دلخوش بوده اند و همين دلخوشي آنان را به گورستان تاريخ اين ملت كشانده است
آن گذشته دردناك، و همه آن پستي ها و پلشتي ها را به فراموشي مي سپارند و آينده سياسي خود را در پيوند با پايان بخشيدن به اين ايستادگي غرورآفرين تعريف مي كنند. غافل از اينكه يك ملت با تاريخ خود شكل مي گيرد. ملت بدون تاريخ نداريم و اين تاريخ را كسي نساخته و ننوشته است. اين تاريخ تجربه يك ملت از زيستن است و چونان در پيوند با خود ملت قرار مي گيرد كه از خود آن قابل تفكيك نيست. آمريكا چونان كه اكنون وجود دارد، با همين تناسب و جايگاه، در تاريخ ملت ايران دشمن شماره يك است. همان دشمني كه سزاست همه نشدن ها، نداشتن ها، نگفتن ها، و خشم هاي فرو خفته، بر سر او فرياد شود. ملت ايران چگونه چنين دشمني را فراموش كند. آمريكا نماد همه آن ظلم ها و تحقير هايي است كه ملت هاي جهان در دوران جديد متحمل شدند. صاحب آن مشت هاي آهنيني كه صورت هاي خرد شده مظلومان عالم، نابودي اش را و مرگش را انتظار مي كشند. حال آنان كه به ياد مذاكره افتاده اند، دم از گفتگو با چه كسي مي زنند، و براي چه مي خواهند گفتگو كنند. اينان راه رفته كساني را مي روند كه پيش از اين به گمان اينكه ملت فراموش كرده است، با اين تلقي غلط كه ملت ايران از مقاومت و مبارزه بازنشسته است، به دستكش مخملين بزرگترين جنايت كاران عالم دلخوش بوده اند و همين دلخوشي آنان را به گورستان تاريخ اين ملت كشانده است.
جمهوري اسلامي ايران در برهه هاي گوناگون با ايالات متحده روبه رو شده و بسياري از موارد توفيق يافته در برابر سياست هاي شوم اين كشور ايستادگي كند. در فلسطين، لبنان، عراق، خليج فارس از منظر ژئوپلتيك ما بسياري از منافع آمريكا را تحديد كرده ايم، جنگ 33 روزه و شكست طرح خاورميانه جديد يكي از مهم ترين اين پيروزي ها بوده است
مهم و غير قابل اغماض در سياست جمهوري اسلامي است. 34 سال است كه ما با آمريكا در ارتباط هستيم و بخش قابل توجهي از سياست هاي ايران در عرصه خارجي معطوف به اين كشور تبيين و اجرا شده است. جمهوري اسلامي ايران در برهه هاي گوناگون با ايالات متحده روبه رو شده و بسياري از موارد توفيق يافته در برابر سياست هاي شوم اين كشور ايستادگي كند. در فلسطين، لبنان، عراق، خليج فارس از منظر ژئوپلتيك ما بسياري از منافع آمريكا را تحديد كرده ايم، جنگ 33 روزه و شكست طرح خاورميانه جديد يكي از مهم ترين اين پيروزي ها بوده است. آمريكايي ها در عراق مجبور به مذاكره با ايران شدند و اين مذاكرات به واسطه توانمندي هاي ايران در عراق، مذاكراتي واقعي و به دور از تحميل خواست هاي طرف آمريكايي بوده است. پروژه بزرگ انرژي هسته اي با وجود حضور پررنگ مداخله گر ايالات متحده و تمامي مخالفت هاي اين كشور ادامه يافته و به توفيقات مثال زدني دست يافته است. مرور اجمالي اين صفحات از تاريخ روابط ايران و آمريكا دلايل روشني براي تلاش آمريكايي ها در راستاي تحول در اين روابط، به دست مي دهد. شرايطي كه آنان را وا مي دارد تا براي آنچه مذاكره خوانده مي شود تلاش كنند. تحريم هاي چند سال اخير كه با هدايت آمريكا بر عليه ملت ايران صورت گرفته از جمله مهم ترين اين تلاش هاست. اين معادله هيچ طرف مجهولي ندارد. ايستادگي ملت ايران به تحديد منافع آمريكا با روياي جهان تك قطبي به رهبري خود، انجاميده است، و حال آنان به طرق گوناگون خواهان شكستن اين ايستادگي اند. تحريم و ضربه به منافع ملي ما روي ديگر آن چيزي است كه مذاكره خوانده مي شود. ملت ايران با همه وجوه اين معادله آشناست و اين آشنايي چونان با هويت اين ملت پيوند يافته كه هيچگاه فراموش نمي شود.