يکشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 12 May 2024
 
۱

این داستان از آخرش هم گذشته است

يکشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۲۱:۰۲
کد مطلب: 268757
برادر بزرگوار و عزیز جناب حاج حبیب ا... عسگراولادی .حیف شما نیست که خود را فدای داستانی می کنید که از آخرش هم گذشته است؟
برای این مردم ٬برای این سرزمین که داشت خوب جلو می رفت.از ماجراهای دردناک آن که واقعا فضای کشور را به چالش کشید و هزینه های سیاسی و اقتصادی زیادی برای نظام داشت که بگذریم٬ حواشی آن احتمالا حالا حالاها دامنگیر این مردم وکشورخواهدشد.

بنظر بنده یک عده ای آمدند و حرفهایی زدند٬به خودشان ودیگران آسیب های زدند و بعد از صحنه سیاسی کشور خارج شدند و یا بهتر بگیم کنار گذاشته شدند. در قران هم به این مساله اشاره شده که هرچه بلاوضرر می بینید ازخودتان و اعمال خودتان به شما می رسد.بنده قصد قضاوت ندارم ونظر و عقیده ام روشن است.اما یک نقد اساسی دارم و آن خطر تسلسل این داستان است. اگر منصف باشیم بایدبگویم که به هرحال ما در این قضایا عده ای از چهره های انقلاب را ازدست دادیم .چهره هایی که مال این نظام بودند .مهره نظام بودند. گذشته از نقدها و تحلیل هایی که بنده از بوجودآمدن این جریان دارم که ان شاء ا... در نوشته های بعدی به آن خواهم پرداخت٬بحث هزینه های بیش ازحدی است که ماداریم برای آن می پردازیم .هر روز افرادی درباره این قضیه اظهارنظر می کنند و برداشت های مختلفی از حرفهای آنها صورت می گیرد و گاها باعث حذف یاطرد آنها از صحنه سیاسی کشور می شود. چهره های مبارک و استخوان خورد کرده ای که واقعا حیف هستند آلوده به این مباحث شوند. این ماجرابه اندازه کافی واشکافی شده و همه را آلوده کرده است.

حرف من به عنوان یک جوان این کشورکه تحصیلات سیاسی دارم این است که بیاییدنگذاریم بیش ازاین چهره های باارزش وناب این انقلاب ازصحنه خارج شوند. بقول معروف که می گفتند:گنه کرددربلخ آهنگری /به شوشتر زدند گردن مسگری. عده ای خطایی یا اشتباهی یاگناهی را مرتکب شده اند و تاوان ان را هم پس داده و یا خواهند داد.نظام هم به آنها فرصت هایی داده یا احتمالا فرصت هایی خواهد داد. آنها هم پشیمان شده و یا احتمالا در آینده پشیمان خواهند شد.

برادر بزرگوار و عزیز جناب حاج حبیب ا... عسگراولادی .حیف شما نیست که خود را فدای داستانی می کنید که از آخرش هم گذشته است؟ بنده یک نقددارم و یک تقدیر. تقدیرم از شما بخاطر این همه دلسوزی ووفاداری است .چون شما را می فهمم .همین که گفته ایدکه آبروی خود را برای نظام و برای برگشتن این آقایان به دامن نظام خرج می کنم . این فقط حرف شما نیست بلکه حرف رهبر عزیز ما هم هست. ایشان هم قریب به همین مظمون را فرموده اند. اما نقد بنده به حضرتعالی برای این است که چه بهتر بودشما توان و نیرو و آبروی خود را صرف پروبال دادن و رویاندن نهال ها و جوانه ها و رویش های جدید انقلاب می کردید. هر چند شما خود مجتهد سیاسی هستید و حرف های ما اساعه ادب است . شنیده ام دراوایل انقلاب اخوی گرانقدرتان هم در ماجرایی اینگونه وارد شدند و شیخ جعفرشجونی به شوخی به ایشان گفته بودند :نه شیخ خوبه نه ملا ٬ ول کن بابا اسدا.... 

از ظاهر شوخی این حرف که بگذریم فکر می کنم حرف دل ما جوانان که به درختان و ستونهای استواری مثل شما چشم داریم همین باشد وازشما می خواهیم مانند امام جماعتی که باید به فکر همه مامومین خود باشد بفکر همه دوستداران و علاقمندان خود باشید وارزش آبروی خود را که همپایه خانه خداست را داشته باشید.

خداوندشمارا برای این انقلاب و نظام حفظ فرمایید.
منبع: وبلاگ آینه ها می نویسند
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *