جمشید موبایلی دارد که موبایلش سه تا چراغ دارد یک چراغ سبز، یعنی بخر یک چراغ قرمز یعنی نخر و یک چراغ زرد که یعنی احتیاط کن. همه این را در بازار برای هم تعریف میکردند.
میکند؟ وی با دست حوالی خیابان منوچهری و دلالان درحال خرید و فروش را نشان میدهد و میگوید: «قیمت دلار اینجا تعیین میشود. قیمتها اینجا بالا و پایین میشود.»
«م. گ» مهره اصلی است. باور نمیکنید بروید از هر دلال خردهپا و بزرگی که میخواهید بپرسید. این آدم همیشه به جمشید زنگ میزد و جمشید همیشه برای این آدم دلار میخرید و میفروخت وگرنه از خودش چیز زیادی نداشت.
و پنج تومان یا 10تومان قیمت را پایین میآورند. بعد نفر بعدی، بعد نفر بعدی و همینطور قیمتها را پایین میآورند تا خردهفروشها نگران شده و ارزشان را بفروشند. روند کاهش قیمت ادامه پیدا میکند تا آنجا که ناگهان میبینی کلی از خردهفروشها دلارهایشان را فروختهاند و دلاری در بازار نیست.
رفت روی سکو و گفت بسمالله دلار امروز از 3هزار تومان میشود 3هزار و600 تومان. چند ساعتی نگذشته بود که همان اتفاق افتاد و بعد هم همه گفتند جمشید دارد نرخ بازار را تعیین میکند. اما آن روز فقط یک شوخی ساده بود.
جمشید بسمالله است. او میگوید: «جشمید حدود یک ماه بازداشت بود اما الان حدود یکماه است که آزاد شده است.» میپرسم هنوز در بازار ارز فعالیت دارد؟ میگوید: «چه کار به او دارید جمشید دیگر هیچ فعالیتی ندارد.» میپرسم که پس الان چه کار میکند؟ شغلش چیست؟ میگوید: «هیچی، در خانه نشسته کاری نمیکند. میپرسم شاید هم با برادرانش هنوز کار میکند؟
میگوید: «اصلا جمشید کیست و چه کسی گفته یکنفر یک تنه میتواند کل بازار ارز را تحت تاثیر قرار دهد؟ بازار ارز آنقدر وسیع است که هیچوقت یک نفر نمیتواند قیمتها را تعیین کند. اگر جمشید تعیینکننده نرخ ارز است، پس چرا هنوز هم نرخ دلار بالاست و نوسان دارد.»
به نام خرید شناور معکوس که افراد دلار یک روز بعد، یک هفته یا حتی یک ماه آینده را پیش فروش و یا پیش خرید میکنند. برای این کار غیر از طرف خریدار و فروشنده باید یک فرد واسطه هم باشد که بیعانهها را پیش خودش نگه دارد. گاهی یک میلیارد تومان بیعانه پیش جمشید بود.