جمعه ۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 26 Apr 2024
 
۰

درنگی در واقعه‌ عظیم مباهله

جمعه ۱۹ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۴:۲۸
کد مطلب: 253814
همه عقلا حکم می‌کنند که اگر قرار باشد جانشین کسی تعیین بشود آن جانشین باید نزدیک‌ترین شخص به آن فرد باشد، به طوری که با بودن چنین کسی، جایی برای دیگران باقی نخواهد ماند.

به گزارش جهان به نقل از تبیان، مدینه، مسجد مباهله، شمال قبرستان بقیع، سال نهم هجری، روز 24 ذی الحجة؛ این مکان و زمان اشاره به رویدادی فوق العاده مهم و با عظیمت دارند، واقعه‌ای که هنوز هم با روشنایی خیره کننده خود تاریکی‌ها  را می‌زداید و معبری عطر آگین و با طراوت به سوی سعادت می‌گشاید.

آری! نوشته‌ای که پیش رو دارید می‌کوشد تا پس از معرفی کوتاه واقعه با عظمت مباهله، پاسخ دو پرسش اساسی را از دل این رویداد استحصال کند.

پرسش اول این است، آیا حضرت علی‌ بن ابی طالب (علیه السلام) جانشین حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه واله) هستند؟ البته روشن است که این مسئله را منهای ادلّه متعدد و متقن دیگر و در فضای قضیه مباهله، جواب بگوییم.

اما پرسش دوم، ناظر به مسئله‌ای عمومی‌تر است یعنی تکثرگرایی دینی؟

شاید خواننده محترم بداند که بعضی از تولید کنندگان اجناس مکتوب، با سرمایه ناچیز علمی، مدعی هستند که اسلام، همه مذاهب اسلامی یا حتی همه ادیان را بر حق می‌داند و نیز می‌گویند: هر مذهب اسلامی یا هر دینی، آدمی را به سعادت می‌رساند؛ در این مقاله می‌کوشیم با دو بیان، امامت حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) را اثبات کنیم، سپس ادعای تکثرگرایی مذکور را پاسخ گوییم؛ ولی قبل از هر چیز باید اشاره‌ای گذرا به واقعه مباهله داشته باشیم.

* بیایید اگر راستگویید

خداوند متعال در آیات 59 تا 61 از سوره شریفه آل عمران می‌فرماید: «ان مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون * الحق من ربک فلا تکن من الممترین * فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین »

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه واله) به موازات مکاتبه با سران جهان نامه‌ای به اسقف نجران «ابو حارثه» نوشتند و در آن ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت فرمودند وقتی نامه به دست ابوحارثه رسید با گروهی مذاکره کرد؛ سرانجام، گروه مشورتی نظر داد که هیئتی به عنوان هیئت نمایندگی نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) تماس بگیرند.

هیئت نمایندگی وارد مدینه شدند و پس از بحث‌ها و مذاکرات فراوان که در میان این مباحث، بحث معجزات حضرت عیسی (علیه السلام) و نیز ادعای باطل الوهیت آن بزرگوار با استناد به پدر نداشتن ایشان مطرح شد و هیئت نجران با جواب منطقی رسول خدا (صلی الله علیه واله) مبنی بر تثبیه حضرت عیسی (علیه السلام) به حضرت آدم، مواجه شد با این وصف نمایندگان نجران زیر بار حق نرفتند و گفتند: ما این را نمی‌توانیم بپذیریم و حاضریم درباره اثبات حقانیت ادعای خود درباره الوهیت حضرت عیسی (علیه السلام) با تو مباهله کنیم و از خدا بخواهیم که هر کدام از ما حق را انکار می‌کند مورد عقوبت و عذاب قرار بگیرد!

در اینجا رسول اکرم (صلی الله علیه واله) فوراً اعلام آمادگی فرمودند و قسمتی از آیات مذکور را خواندند، نجرانیان از این پاسخ فوری حضرت ترسیدند و تا روز بعد فرصت خواستند فردا که سیل جمعیت مدینه برای حضور در محل مباهله و پیگیری سرانجام ماجرا جمع شدند، پیامبر اکرم (ص) با امیرالمومنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) آمدند.

مسیحیان وقتی از یک سو دریافتند که حضرت با چه کسانی برای مباهله آمده‌اند و از سوی دیگر آثار عذاب نیز ظاهر شد، دچار وحشت شدند و یقین کردند که اگر مباهله کنند پاسخ دندان شکنی از سوی پروردگار متعال دریافت خواهد کرد؛ از این رو هیچ یک از مسیحیان حاضر نشد به نیابت از سایرین برای مباهله، اقدام کند.

آنان بالأخره تصمیم نهایی خود را گرفتند و گفتند: اگر خیر دنیا و آخرت را می‌خواهید مسلمان شوید و اگر بازگشت به زندگی و عاقبت خود را می‌خواهید با او صلح کنید ولی هرگز مباهله نکنید سپس نماینده‌ای به نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) فرستادند و اعلام انصراف از مباهله کردند؛ آنگاه بقیه هیئت مذکور بار دیگر به مذاکره پرداختند.

پیامبر(صلی الله علیه واله) ابتدا پیشنهاد پذیرفتن اسلام را مطرح کردند ولی زیر بار نرفتند، سپس حضرت سخن از آمادگی خود برای جنگ با آنان به میان آوردند که صراحتاً وحشت خویش را اعلان کردند؛ آنگاه حضرت راه سوم را که پذیرفتن «جزیه» بود پیشنهاد دادند که در واقع، خرید حق حیات و جان خود در قبال وجهی بود که با ذلت و خواری می‌پرداختند که هیئت نجران راه سوم را پذیرفت.

*مباهله، جانشینی نفس رسول

مطلب اول، اثبات جانشینی و خلافت حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) پس از رسول اکرم (صلی الله علیه واله) است؛ در این جا دو بیان برای اثبات این مطلب ذکر می‌شود.

در بیان اول تکیه بر روی افضلیت حضرت علی (علیه السلام) و تلازم این افضلیت با خلافت است و محور دومین بیان، اتحاد نفس شریف حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) با نفس رسول اکرم (صلی الله علیه واله) و ملازمه این اتحاد با مقام خلافت پیامبر گرامی است.

اما بیان اول، سید مرتضی (ره) نقل می‌کند: مأمون از امام رضا (علیه السلام) درخواست کرد تا بزرگ‌ترین فضیلت امیرالمومنین (علیه السلام) در قرآن مجید را بیان بفرمایند که حضرت فرمود: آن فضیلت امتیاز ایشان در مباهله است؛ امام رضا (علیه السلام) آیه 61 سوره آله عمران را خوانده و فرمودند: «پس رسول خدا (صلی الله علیه واله) حسن و حسین (علیهماالسلام) را خواندند، پس ایشان پسران رسول الله (صلی الله علیه واله) بودند و پیامبر، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را خواندند پس ایشان در این قضیه زنان پیامبر بودند و حضرت رسول، امیرالمومنین (علیه السلام) را دعوت کردند پس ایشان نفس رسول خدا بودند به حکم خدای عزّ و جل»

آنگاه امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «همانا ثابت است که هیچ کس از خلق خداوند سبحان با جلالت‌تر و برتر از رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) نیستند، پس ثابت است که به حکم خدا هیچ کس افضل از نفس رسول خدا (علیه السلام) وجود ندارد»

در اینجا اگر یک قاعده روشن عقلی را به این مطلب اضافه کنیم به راحتی می‌توان خلافت حضرت علی (علیه السلام) را اثبات کرد؛ آن قاعده این است که، جانشین پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) باید افضل مردم باشد، این بیان اول.

اما دومین بیان، برای این قسمت، اول قاعده و کبرای استدلال را ذکر می‌کنیم و آن این است که، همه عقلا حکم می‌کنند که اگر قرار باشد جانشین کسی تعیین بشود آن جانشین باید نزدیک‌ترین شخص به آن فرد باشد، به طوری که با بودن چنین کسی، جایی برای دیگران باقی نخواهد ماند.

پس از بیان این کبری عرض می‌کنیم که با اسناد معتبر تاریخی، اثبات شده است که مراد از «انفسنا» در آیه شریفه، حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) است، پس حتماً و حتماً ایشان باید جانشین رسول اکرم (ص) باشند چون پیام آیه شریفه با بلاغتی شگفت‌آور، یکسان بودن و مساوات ایشان با نفس پاک خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و اله) است، پس مطلوب ثابت می‌شود.

در پایان این قسمت از نوشتار حاضر، عبارات دو نفر از علمای عامه را مبنی بر صحّت نقل واقعه مباهله می‌آوریم؛ جصّاص می‌گوید: «همانا گزارشگران سیره و راویان حدیث اختلافی در این مطلب ندارند که رسول گرامی (صلی الله علیه واله) دست حضرت حسن و حضرت حسین و حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهم السلام) را گرفتند و گروهی از نصاری را که طالب مباهله بودند فراخواندند.»

و نیز ابن طلحة الشافعی می‌گوید: «امّا آیه مباهله، همانا راویان مورد اعتماد و نافلان امین، نزول این آیه را در حق حضرت علی و حضرت فاطمه و حضرت حسن و حضرت حسین (علیهم السلام) گزارش کرده‌اند.»

*تکثّرگرایی، آری یا خیر

آیات شریفه 59 تا 61 سوره آل عمران حتی با صرف نظر از نقل‌های تاریخی و احادیث، با روشنایی تمام نشان می‌دهند که اصلاً و ابداً دین اسلام یا ادعای تکثر گرایی، ناسازگار است وگرنه چرا پیروان یک دین دیگر  را به مباهله و آن هم بر سر یک مسئله اعتقادی فرا می‌خواند؟ به راستی طبق ادعای تکثرگرایی، وقوع چنین واقعه‌ای چه دلیل و توجیهی خواهد داشت؟ امید آنکه همه ما همواره به دنبال معارف اسلام باشیم نه آنکه معارف دینی را تابع امیال و آراء خود قرار دهیم.

نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *