بيشك عوامل آشكار و پنهان «فرقهگرايي» و آثار و نتايج آن، از دو منظر انديشمندان غرب و جهان اسلام پوشيده نيست. اما اينكه چرا فرقههاي شبهعرفاني خطرناكند، بايد به علت فاعلي آنها كه دسيسههاي دشمنان امت اسلامي، جهل و تعصب، افراطگرايي، جدايي دين از اخلاق، قشري و سطحيسازي دين و شريعت، جداسازي دين و علم، دوري از دين ناب و احكام عقلي و منطقي و گرفتار آمدن در افكار پوچ اشاره كرد.
اين پرسش كه آيا به فرقهها ميتوان مكتب خطاب كرد هميشه وجود داشته است. اما كدام مكتب و يا كدام ايدئولوژي؟ آيا اين سخن كه گفته ميشود اين شبكه يك فرقه است، آن هم با ايدئولوژي خاص كه بهمثابه يكي از شبهعرفانهاي وارداتي عمل ميكند، صحيح نيست؟ مگر فرقه ايجاد كردن چه شاخصهايي دارد كه اين شبكه را فاقد اين شاخصها بدانيم؟ و مگر كسي كه فرقه تشكيل ميدهد، تابلو ميزند كه اينجا فرقه تشكيل شده است؟ و مگر رهبر يك فرقه، اعلام ميكند كه رهبر يك فرقه است؟ خير اينگونه نيست، بلكه اتفاقا مقاومت هم ميكند و فرقهاي بودن خود و تشكيلاتش را نفي ميكند.
اما ما در اينجا شاخصهاي يك فرقه را نوشته و با شبكه شبهعرفاني تطبيق ميدهيم تا مشخص شود اين مكتب نوظهور درواقع يك فرقه وارداتي است!
و اما شاخصهاي يك فرقه: 1- داشتن رهبري خودخوانده كه دقيقا درباره اين شبكه صدق ميكند؛ بنابراين، كافي است از رهبر اين شبكه پرسش شود استادش كيست و نزد كدام يك از عرفا يا متخصصان طب و يا كدام دانشمند تلمذ كرده و استاد مباني اعتقادي وي كيست؟ قطعا هيچ استادي معرفي نميشود و اين فرد ميگويد هرچه دارد و هرچه تدوين كرده است، بدون شاگردي در مقابل بزرگان عشق و معرفت بوده است و اين يعني خودخوانده بودن، پس از اين بعد، فرقه بودن شبكه اثبات شده و هيچ شكي در آن نيست.
2- اين تشكيلات و رهبر آن مانند ديگر شبكههاي ايجادشده و وارداتي و وابسته به شبهعرفانهاي مسيحي، يهودي و بودايي مانند رامالله، tsm، tm و... عرفان را سرلوحه كار خود قرار داده و دم از عرفانگرايي ميزنند، ولي اين عرفان منطبق بر كدام عرفان الهي و ديني است و نقش مذهب آن هم مذهب نوراني تشيع در كجاي اين عرفانگرايي است و برداشتهاي قرآني در اين حلقه عرفاني از كدام يك از مفسران بزرگ قرآن گرفته شده است؟ و اساسا مگر رهبر اين شبكه غيرقانوني، قرآن بلد است كه اصرار دارد شبكه خودساختهاش را با آيات نوراني قرآن اثبات كند؟ اين دومين دليل فرقه بودن اين شبكه شبهعرفاني است.
3- معمولا فرقهها (رهبران و مريدان اصلي) هيچ كدام به مراجع معظم تقليد رجوع نميكنند و بناي شرعيات با تشخيص خودشان است. خوب است مريدان از اين رهبر خودخوانده سئوال كنند كه با نظرات فقهي كداميك از مراجع جلو رفته است و در مقابل سئوالات، آيا خود پاسخگو بوده يا ارجاع به نظرات فقيه جامعالشرايط داده است؟ و يا اساسا خمس و زكات و... را به كدام يك از مراجع داده و يا در ايام عمرش مقلد بوده يا خود اجتهادي داشته و سواد اجتهادش را از كجا آورده است؟ اين سومين دليل فرقه بودن اين شبكه غيرقانوني است.
4- معمولا در چند سال اخير، رهبران فرقهها براي اينكه خود را بين ديگران مطرح كنند و در آشكار و پنهان مريد جمع كرده و روي آنها اثر بگذارند، سعي در طرح قدرت ماورايي دارند، مثلا داشتن انرژي درماني، شفادرماني، اسكندرماني و يا ارتباط با ارواح و اجنه و موكل و ديگر موجودات ماورايي و يا ارتباط با غيب و ملكوت و... و اتفاقا رهبر اين شبكه غيرقانوني نيز با طرح اينكه با كانالهاي منفي و مثبت در هستي و نهايتا روحالقدس ارتباط دارد، سعي در نشان دادن قدرت خود به ديگران داشته و با اين شيوه، درمانگري را پيشه كرده و بدين واسطه و با درمانگري ماورايي، مريدپروري كرده و جالب است كه اگر بيمار درمان نشود، ميگويند وي تسليم نشده و مقاومت كرده است، زيرا در اين نوع از درمانگري، بايد فرد اول كاملا تسليم شود و خود را در اختيار درمانگر بگذارد و بعد از تسليم و با القائات انجام شده، خود را شفايافته ببيند؛ بنابراين، اگر اين كار، يعني فرادرماني يك اصل باشد، پس چرا منطبق به علم روز دنيا نيست و دانشگاهها و اطباي حاذق، دارودرماني را تجويز ميكنند؟ به هر جهت، بيشتر رهبران فرقههاي وارداتي ميكوشند از اين راه قدرتنمايي كنند و ...
5- يكي ديگر از شاخصهاي فرقهها، ايجاد تشكيلات و داير كردن كميتهها و حلقههاي گوناگون پنهان و آشكار است كه معمولا بهصورت هرمي پيش ميرود و فراگير ميشود و هر كدام از اين كميتهها و حلقات وظايف خاصي دارند؛ آموزش، حقوقي، آرشيو، نشر، ارتباطات، پژوهش، سايت و... شبكه شبهعرفاني فوق نيز از اين جهت مستثنا نبوده و كميتهها و حلقات مختلفي دارد و البته گاه حلقههاي پنهان مانند كميته ارتباط با خارج، كميته انضباطي، كميته جمعآوري پول و هزينه و... نيز فرقهها را در راه اهدافشان كمك ميكند.
6- يكي از اهداف فرقهها نفوذ و عاملگيري در مراكز حساس و مهم است؛ بنابراين، خوب است اين شبكه شبهعرفاني هم كه عوامل خاصي در مراكز رسمي و غيررسمي رسانهاي، آموزشي، فرهنگي، اجتماعي و... دارد، بررسي و از آن پرسيده شود كه چرا و به چه دليل، سعي دارد در اين مراكز، افرادي را جذب كند تا بتواند اهداف خود را پيش ببرد. اين حركت نيز؛ بنابراين كليه مراكز رسمي بايد در اين زمينه توجه بيشتري داشته و مراقبت كنند اسناد و مدارك درون سازماني ايشان بهراحتي در اختيار اين فرقهها قرار نگيرد.
7- يكي از شاخصهاي ديگر فرقهها، تهديد كساني است كه به شكلي با رهبر فرقه و يا مريدان درافتاده و با روند كار آنها مخالفت دارند، با اين افراد بهشدت برخورد ميشود و مورد بايكوت قرار ميگيرند و تا مرحله حذف فيزيكي پيش ميروند كه با توجه به رخدادهاي سال گذشته، ميتوان در مورد اين شبكه شبهعرفاني به نتايج خاصي رسيد كه البته تشخيص با نيروهاي انتظامي و قضايي است و آنها بايد بررسي دقيق كنند.
8- از ديگر شاخصهاي يك فرقه، ايجاد شبهه در اعتقادات اسلامي و قرآن و اهل بيت ـ سلامالله عليهم ـ و... است كه اين شبكه شبهعرفاني نيز اين راه را پيشه خود كرده است؛ بنابراين، در برخي جلسات، شبهات اساسي به وحي و راه انبياء ـ عليهمالسلام ـ وارد ميكنند و با اين قيد كه ميخواهند رحمانيت عام الهي را برشمرند، مسير حق معصومين ـ عليهمالسلام ـ حذف و ارتباط مستقيم انسانها با روحالقدس مطرح ميشود؛ همچنان كه در اساسنامه اين شبكه شبهعرفاني، اين شبهات آشكارا ديده ميشود.
9- شاخص ديگر تشكلهاي شبهعرفاني، ايجاد گستردگي و شاخههاي گوناگون در درون و بيرون كشور است كه اين شبكه هم در برخي كشورهاي شرقي و غربي، حلقههايي را ايجاد و سعي در معرفي، عضوگيري و گسترش شبكه خود دارند؛ با اهداف از پيش تعيين شده بهويژه ايجاد شبكه ماهوارهاي.
10- همه فرقههاي شبهعرفاني در آغاز، تلاش دارند خود را غيرسياسي و تنها فرهنگي و اجتماعي معرفي كنند؛ اما به موقع و در برخي تنگناها به ناگاه سياسي ميشوند و چهره عوض ميكنند و حتي اصول شبهعرفاني خود را نيز كنار ميگذارند. خوب است هنگامي كه رهبران اين فرقهها دستگير ميشوند، به عملكرد مريدان و تحليلها و برخوردها و تهديداتشان نگاهي انداخته شود تا اين قضيه به وضوح اثبات شود.
در مجموع، با تعمقي در گروههاي شبهعرفاني و بررسي اهداف ايشان در تشكيل فرقههاي فراديني و فرامذهبي به اين نتيجه خواهيم رسيد كه دشمنان اسلام و مسلمين بهويژه دشمنان تشيع، هيچ راهي جز ايجاد فرقههاي گوناگون در ايران براي بر هم زدن صفوف مسلمين ندارند و ميخواهند از اين راه، جامعه مسلمين را به ضعف بكشانند تا شياطين بهراحتي در ايمان مسلمانان رسوخ كند؛ بنابراين تنها راهش شناخت و معرفي اين شياطين در تشكيل فرقههاست.