چون زبان افغانستانی را از یک کارگر اهل تسنن یاد گرفته بود و لهجه آنها را داشت، به عنوان جاسوس دستگیرش کردند و به ابوحامد گفتند که بیایید و این جاسوس را ببیند و وقتی وارد میشود میبیند که آن جاسوس، مصطفی است.
شهید ابوعلی و شهید صدرزاده خیلی باهم صمیمی بودند. این رفاقت در حدی بود که شهید صدرزاده میگفت: «ما به هم قول دادیم که اگر یکی از ما شهید شد، دیگری را شفاعت کند و برود نزد امام حسین(ع) بست بنشیند تا شهادت رفیقش را هم بگیرد».
معاون دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای با اشاره به انتشار تقریظ رهبری بر دو کتاب در مورد شهید مصطفی صدرزاده گفت: انتشار تقریظ رهبری پایان یک کار نیست بلکه آغاز یک رویداد مستمر فرهنگی است تا در قالبهای متنوع فرهنگی از جمله فیلم، سرود و نمایش محتوای این آثار فاخر به جامعه منتقل شود.
سیدمسافر، رزمنده شاخص لشکر فاطمیون در بین مدافعان حرم میگوید: باید قبل از محرم ۹۴ به تهران برمیگشتم. وقتی شهید صدرزاده متوجه شد، به من گفت: مسافر نرو، داریم میپریم، تا شهادت چیزی نمانده.