با دلی خونین و پیچیده در غم فراغِ آن یارِ سرپا یار چند بیت شعری که ذره ایست از ارزش و مقام دردِ دلِ آن عزیزدوراز وطن و شهیدی که همواره شاهدیست برغیبت و غفلتِ ما .
غُصه و رنجو عذابو ماتمو دردو بلا
هرچه هست از نکبتِ این هستیِ بیحاصلست
تیره بختی بین که بااین محنتو درمانده گی
دشمن از من نیست غافل دوست غافل از منست
رقیب درآرِزویِ اینکه از مرگم خبر یابد
بهرکِس میرسَد حالِ منِ بیمار میپرسد
بجزاز رقیب که در آرِزویِ مرگِ من است
کسی زحالِ منِ ناتوان خبر نگرِفت
امید و استعانتِ بی پایان از درگاهِ ایزد منان دارم که گم شده ی همیشه پیدایمان هرچه زودتر بدامان مامِ وطنی که منتظرانش درفراغ دیدارش چون شمعی که تا بیش از نیمه اش سوخته است بازگردد ودل مشتاقان و یارانِ همیشه چشم براهش را منورو مزین کند . انشاءالله
غُصه و رنجو عذابو ماتمو دردو بلا
هرچه هست از نکبتِ این هستیِ بیحاصلست
تیره بختی بین که بااین محنتو درمانده گی
دشمن از من نیست غافل دوست غافل از منست
رقیب درآرِزویِ اینکه از مرگم خبر یابد
بهرکِس میرسَد حالِ منِ بیمار میپرسد
بجزاز رقیب که در آرِزویِ مرگِ من است
کسی زحالِ منِ ناتوان خبر نگرِفت
امید و استعانتِ بی پایان از درگاهِ ایزد منان دارم که گم شده ی همیشه پیدایمان هرچه زودتر بدامان مامِ وطنی که منتظرانش درفراغ دیدارش چون شمعی که تا بیش از نیمه اش سوخته است بازگردد ودل مشتاقان و یارانِ همیشه چشم براهش را منورو مزین کند . انشاءالله