او که رفت؛ اما هنوز بغض 25 ساله فرزندان او راهی به بیرون پیدا نکرده است...
به گزارش جهان، روح الله فاضل در وبلاگ خود نوشت: مرحوم سید احمد خمینی می گوید پدر بعد از پذیرش قطعنامه تا چند روز نمی توانست درست راه برود. از بعد از این پیام هم دیگر ملاقات عمومی و سخنرانی در جماران نداشت تا این که بیماری شروع شد و امام را از ملت ایران گرفت... آیا لحن تلخ امام در پیام تاریخی قطعنامه فراموش شدنیست؟ آنجا که پیر ما مینگارد: «میدانم که به شما سخت میگذرد؛ ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمیگذرد؟ میدانم که شهادت شیرین تر از عسل در پیش شماست؛ مگر برای این خادمتان این گونه نیست؟ ولی تحمل کنید که خدا با صابران است... قبول این مساله برای من از زهر کشندهتر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم.» حسین شیخالاسلام در مصاحبه اخیر خود میگوید: «بعد از پذیرش قطعنامه 598 دیگر امام نتوانست با مردم صحبت کند... اشک حضرت امام روی نامه 598 بود. خیلی از دکترها اعتقاد داشتند که این بغض باید بترکد...»
او که رفت؛ اما هنوز بغض 25 ساله فرزندان او راهی به بیرون پیدا نکرده است... هنوز باید دندانهایی که هنگام ورق زدن تاریخ پر درد جنگ، از شدت غیظ و غضب به هم فشرده میشوند، به هم فشرده شوند... و مشتهایی که گره میشوند، گره شوند... خیانت دوستان بسیار درد دارد... بسیار. حقاً که چه زیبا فرمود جناب رئیس که «هیچ خیانتی بالاتر از خیانت پشت جبهه نیست.» حقاً هیچ خیانتی بالاتر از این نیست یا شیخ... هیچ خیانتی!