درگذشت سمندريان بهانهاي شد تا بسياري ازبازيگران دورهم جمع شوند چهرههاي نام آشنايي كه اكثر آنها بهوسيله سمندريان پا به عرصه هنرگذاشتند و به مدد رسانه ملي و بودجه بيتالمال چهره شدند. اين يك حقيقت است كه مرحوم سمندريان استاد بزرگي بود كه تاثير شگرفي در پرورش و معرفي بازيگران اين مرز وبوم داشته است تقريبا كلاسهاي آموزشي او به نوعي تضميني مطمئن جهت ستاره شدن محسوب ميشد براي همين بود كه پس از درگذشت وي اغلب چهرههاي مشهور سينما و تئاتر و تلويزيون حضور داشتند؛ هرچند اوبيشتر در تئاتر فعاليت داشت اما عرصه نفوذ و فعاليتهاي اوبسيار بالانرو گستردهترازصحنه تئاتربود بهصورتيكه شاگردانش منحصرا به ستارههاي اصلي سينما تبديل شدهاند پس بيترديد وي را بايد نيرويي خارقالعاده وبه نوعي پدرمعنوي سينما وتلويزيون ايران دانست، بااين اوصاف آنچه نظرما را در مراسم سوگواري سمندريان به خود جلب كرد نوع عزاداري اين سوپراستارها و برخي بازيگران معروف بود؛
درعكسهايي كه از گردهمایی بازيگران درمجموعه تئاتر شهر، خبرگزاري مهرمنتشر كرده بود تصاويرعجيبي به چشم ميخورد كه شباهت چنداني به عرف عزاداريها نداشت ازجمله سوت زدن بازيگرجنجالي سينما و فيلم ممنوعه «گربههاي ايراني»كه ظاهرا هم بهعنوان يكي ازليدرهاي مراسم سوگواري مرحوم سمندريان بود و يا عكسهايي از جمعيت كه كف ميزدند!!
اگريك تماشاچي حرفهاي سينماي ايران باشيد حتما ديدهايد كه درمراسم عزاداري فيلمها معمولا فاصله شديدي بين عرف جامعه و اهالي سينما ديده ميشود؛ به غير از صداي قرآن عبدالباسط و پخش خرما و يا لباس مشكي شباهت چندان ديگري از اين مراسم سوگواري با جامعه نميبينيد؛ البته پوشيدن لباس مشكي درفضاي سينمايي ايران تابع عرف نيست بلكه به نوعي تلاش براي مدسازي وخلق رسوم تازه است استفاده از دستكش و تورمشكي براي خانمها يا عينك دودي براي سوگواران به همراه برخوردهاي خشك و بياحساس قسمتهاي معمولي اين سكانسها محسوب ميشوند متاسفانه در اينكه سينماي ايران سعي داشته است ارزشهاي جامعه را به شكلهاي مختلف دوربزند و ارزشهاي عده قليلي را بهعنوان عرف معرفي كند شكي نيست.
پس از ديدن تصاوير عزاداران درگذشت سمندريان مسالهاي كه به ذهن مبتادرميشود آن است كه تابوشكني هنرمندان سوگوار و رفتارهاي متناقضي چون سوت زدن، كف زدن و... هرچند عجيب به نظرميرسد اما حقيقت تلخي است كه نشان دهنده ضعف شديد فرهنگي دراين عرصه است زيرا كساني كه با پول بيت المال بزرگ ميشوند تا الگوي جوانان ايراني شوند خودشان چيزي ازعرف اسلامي براي حرمت قايل شدن متوفيان نميدانند كه حداقل درمراسم تازه متوفي چگونه باشند و چه كارهايي را بايد رعايت كنند. آيا وزراتخانه ارشاد كه مدعي است بازيگران فقط ابزار انتقال پيام هستند هيچ تلاشي براي پرورش فكري و مذهبي اين ابزارالات فرهنگي نبايد بكند؟! آقايان اگر قرار است كار فرهنگي در كشور انجام شود ميبايست در وهله اول ابزار فعاليت فرهنگي را پرورش داد و با فرهنگ اسلامي و شيعي آشنايش كرد اگر اين ابزارها كمترين اعتقادي به مباحث مذهبي و فرهنگي جامعه نداشته باشند، ماحصل فعاليتشان آن ميشود كه اگر دختر باشند در فيلمها بهعنوان نماد دخترمحجبه معرفي ميشوند و اگر پسرباشند در قالب روحاني وارسته هستند؛ درحالي كه حقيقت شخصيت آنها كاملا متفاوت است با نقش آفرينيهايي كه ميكنند و اين يعني گسترش ناخواسته فرهنگ دورويي، دروغ و ريا در جامعه .
همين آقاي ليدرجوان در مراسم مرحوم سمندريان در فيلم« كيميا وخاك» در نقش روحاني ظاهر شده است متاسفانه آنچه در مبحث زيرساختي فرهنگ بيش از پيش مورد غفلت است همين ابزارها هستند آقايان! براي معرفي شرعيات و اسلام به بازيگران چه كردهايد؟! شايد در اولين پاسخ گفته شود دولت هرساله زمينه آن را فراهم كرده تا آنها خارج از نوبت و با پول بيتالمال به حج بروند، اما آيا حاجي شدن بازيگران تمام كار فرهنگي شماست؟! تجربه چيز ديگري را نشان ميدهد چنانچه چسباندن واژه اسلامي به دانشگاهها، نهادها و مراكز،هيچگاه آنها را اسلامي نكرده است بلكهبايد در عمل كار اسلامي انجام داد بنابراين به سفر حج رفتن بدون معرفت و شناخت چه حاصلي ميتواند داشته باشد! چه بسيار افرادي در كوچه بازارها ميشناسيم كه به حج مي روند و كج ميروند.