چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 15 May 2024
 
۰

فمينيسم اسلامي

باقیمانده
دوشنبه ۱۹ تير ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۰۰
کد مطلب: 232811
سوال نگارنده اين است كه در قوانين و رسوم فعلي جامعه در امر ازدواج چه ميزان موفقيت داريم؟ آيا قوانين ما اسلامي است يا اومانيستي؟ آيا اين قوانين تحكيم بخش خانواده‌ها بوده‌اند؟
محمد مهدی عسگری در وبلاگ باقیمانده نوشت:

در احكام اسلام مبين مهريه حق زن شمرده مي‌شود و به صورت عادي حق طلاق ندارد و در جوامع غربي زن حق طلاق و قانون نصف اموال را دارند و مهريه امري مجهول است. جالب اين است كه در طبق قوانين و عادات مرسوم جامعه ما براي زن هر سه حق پذيرفتني است، يعني زنان ايراني هم مهريه دارند و هم نصف اموال در صورت طلاق و هم حق طلاق در مواردي. (البته دو حق آخري را داماد به جبر قباله و خانواده عروس امضا مي‌كند.) يعني زنان ايراني سه تضمين براي زندگي‌شان دارند اما براستي چرا جزو ده كشور اول در طلاق هستيم؟

مهريه

مهريه يا صداق، قرار است صدق عشق داماد به عروس را اثبات نمايد. صداق نوعا خارج از حد توان داماد تعيين مي‌شود يعني صدق داماد از توانش بيشتر است! كاري كه خداوند (مالك انسان‌ها) هم از ما مطالبه نمي‌كند، لا يكلف الله نفسا الا وسعها. ولي امروزه تكليفي بر مردان مي‌شود كه مطمئنا از عهده آن نمي‌توانند بيرون بيايند و در نتيجه اين فشاري را داماد متحمل مي‌شود، كه خواسته يا ناخواسته در زندگي اثر اين فشار ديده خواهد شد.

اگر كسي اشكال نمايد كه معمولا زوجه هنگام طلاق حق‌اش را مطالبه مي‌كند و در زندگي‌هايي كه مستحكم باشد، اصلا طلب مهريه مطرح نيست؛ در اينجا بايد گفت اگر طلب مهر مورد نظر زوجه نيست، پس ترويج يك فرهنگ مذموم (مهريه سنگين) به چه علتي صورت مي‌گيرد. تعيين مهريه خارج از توان داماد، يعني عروس خانم داماد را قبول ندارد و به نوعي گرو كشي مي‌نمايد. يعني به جاي تحقيق در سلامت داماد، با ضمانت گرفتن مالي سنگين و خارج از عهده، بقاي زندگي يا حداقل تاوان سوء رفتار زوج را پيشاپيش مي‌گيرد. لذا صداق با نيت صادق گرفته نمي‌شود و حتما داماد نيز به نيت صدق قبول نمي‌كند پس اساسا بناي زندگي را بر صدق و مهر بنيان نگذاشته‌اند. چگونه از زندگي كه بر پايه محبت بنا نشده است انتظار استحكام و حتي بقا داريم؟ اتفاقا اگر به دادگاه‌ها سري بزنند مي‌بينيد كه مهريه تضمين نيست و زندان داماد ديگر منتفي است. بماند كه چقدر گفتند مهرم حلال، جانم آزاد!

 در باب حد و ميزان مهريه، بايد به سنت مراجعه نمود. به طور مثال مهريه حضرت زهرا (سلام الله عليها) در حد توان داماد و به مقداري است كه جهيزيه در شان زندگي ايشان تهيه گردد و مقداري هم گويا خرج مراسم.(البته شان اجتماعي منظور است، چون ايشان دختر پيغمبر است و بايد سطح توقعات جامعه را پايين نگه دارد و جامعه آن زمان از لحاظ اقتصادي به شدت در مضيقه بوده‌اند. از لحاظ ارزش وجودي، ارزش ايشان قابل وصف نيست كه بخواهيم مقداري اموال را در مقابلش قرار دهيم.)

نكته ديگر آن كه، معمولا در تعيين مهريه به صداق بودن توجه نمي‌شود و گويا دختران را خريد و فروش مي‌كنند. (در مراسم بله‌برون، به كلمات نرخ بازار و ... توجه شود!) طرح مسايلي مانند شيربها اهانتي بيشتر به شخصيت زن است كه به مثابه كالا، آن را خريد و فروش مي‌كنند. در تعيين مهريه نوعا چشم و هم چشمي هم موثر است و كسي كه مهريه‌اش بيش، عشقش بيشتر! در صورتي كه در اسلام از مهريه سنگين به شومي ياد شده است. بماند كه مهريه سبب كاسبي عده‌اي شده است و هيچ كسي آن را معضل اجتماعي نمي‌داند.

تنصيف اموال

اما قانون غربي تنصيف اموال در صورت طلاق، در نگاه اول قانون منصفانه‌اي مي‌آيد. زن به نوعي در خانه مشغول كار است و در صورت طلاق نبايد بدون مالي رها شود. به نظر مي‌رسد قانون اسلام در مورد اينكه زن مي‌تواند در مورد كارهاي منزل و حتي شير دادن بچه مي‌تواند مزد دريافت نمايد جايگزين منطقي‌تر و اصولي‌تر باشد. زن مي‌تواند اين پول را در خريد خانه يا ساير امور با شوهر شريك شود و در صورت طلاق حقش را مطالبه نمايد.

شرط ضمن عقد

در مورد ساير شروط چاپ شده در قباله ازدواج؛ آيا مرد در شرايط زير مي‌تواند مهريه را به همسرش ندهد يا پس بگيرد يا شرط تنصيف اموال را ملغي اعلام كند؟ در صورت سوء رفتار یا سوء معاشرت همسر ، ابتلای ايشان به امراض صعب‌العلاج يا جنون ادواري يا اعتياد، محكومیت همسر به حكم قطعی به مجازات 5 سال حبس ، ترك زندگي به مدت 6 ماه، عقيم بودن زوجه، و يا محكومیت قطعی همسر در اثر ارتكاب جرم. همه اين موارد اگر در جهت عكسش اتفاق بيافتد زن حق طلاق را دارد ولي مرد حق پس گرفتن مهريه را ندارد. بايد گفت هر حقي، حق متقابلي را ايجاد مي‌كند. اگر حقي براي زن تعريف مي‌شود ما به ازاي آن چه حق متقابلي براي مرد تعريف مي‌شود. يعني اشكال عمده در شروط چاپ شده عدم وجود حق متقابل براي زوج است. بماند كه با امضاي اين شروط به هويت مردان اهانت مي‌شود و زنان را بدون اشكال مي‌بينيم.

البته اگر عنوان شود كه داماد در امضاي اين شرايط اختيار دارد، بهتر است يك بار داشتن اين اختيار را امتحان نماييد تا معني اختيار را به صورت كامل دريافت نماييد. اگر هم اختيارات زياد مرد مانند تمكين و حق طلاق و غيره در اسلام مورد اعتراض است و اين شروط ضمن عقد براي تصحيح آن آمده است، بايد گفت كه قوانين اسلام بر پايه مساوات است نه تشابه. لذا قوانين اسلام نياز به تصحيح نگاه ما دارد. به هر حال بسياري از اين شروط، درس پاك نمودن صورت مسئله به جاي حل مسئله به زوج‌هاي جوان مي‌آموزد و به نظر مي‌رسد به صورت پيش فرض گذاشتن اين شروط و چاپ آن در قباله ازدواج درس‌هاي صبر و وفا و صميميت را لگدمال مي‌نمايد. شرط ضمن عقد آن گاه عاقلانه است كه وابسته به شرايط زندگي تعريف شود، نه در بدگماني به طرف مقابل يا ضمانت آينده. به طور مثال علاقه خانمي به تحصيل وافر است و اصولا شخصيت علمي دارد لذا شرط تحصيل براي ايشان عاقلانه است.

مشكلات زنان

شايد تا به اينجا خواننده گرامي بفرمايد كه نگارنده در مورد حقوق ضايع شده زنان سخني نگفته است. اول آن كه مرام اسلام در احترام به زن مشخص است و او را مظهر اسم جمال الهي مي‌داند و هويت انساني براي او قائل است. دوم در باب اموري مانند ضرب و شتم كه گلايه به حق زنان است، قانون اسلام جوابگوست: ديه. اگر به مبالغ ديه مراجعه شود بازدارندگي آن براي عموم جامعه مشخص است و حتي حاكم از جنبه عمومي مي‌تواند مرد را مجازات كند. در رابطه با ساير حقوق، اگر واقعا حقي در بين باشد احكام اسلام حق را ضايع نمي‌كند و اگر حقي نباشد مطالبه‌ي آن بيجاست.

صدا و سيما

از "روزي روزگاري" گرفته تا "پشت كوه‌هاي بلند"، از "ستايش" بگو تا "همسران"، مهم نيست كه در دهه 70 ساخته شده باشد يا در دهه 90، مهم نيست فيلم تاريخي است يا اجتماعي، مهم نيست طنز است يا جدي؛ فصل مشترك اكثر فيلم‌هاي سينمايي و سريال‌هاي تلويزيوني، زني است عاقله، كه تمام مردان جاهل و بي‌دست و پا را مديريت مي‌كند. زني است كه شوهرش از او مي‌ترسد و ذليل و زبون در خدمت اوست.  زني است كه وظايف مردانه دارد. بر اثر اين تلقين ضمني معلوم است كه زن به سمت رياست خانواده مي‌رود و جنگي را با شوهري كه طبع رياست دارد آغاز مي‌كند، حال در اين جنگ يا مرد مقهور است و از مردانگي‌اش دور مي‌شود، يا هر روز دعوا و كشمكش براي صندلي رياست، يا عاقبت به طلاق است. غافل از اينكه مرد رئيس خانواده است و زن رئيس خانه.

نتيجه

براستي چه چيز مي‌تواند خانواده‌ها را مستحكم نمايد؟ آيا متوسل شدن به جادو و جنبل و خرافه و دعانويسي مي‌تواند گره گشا باشد؟ آيا مي‌شود گام‌ها و نگاه اول به زندگي تصحيح نشود و بعد انتظار زندگي به ساماني داشته باشيم؟

در مورد مشكلات مردان صحبت نمودن و بري دانستن خانم‌ها از عيب، واقع بيني را مشكل مي‌نمايد و تصميمات اشتباه را در پي دارد. معلوم است وقتي صدا وسيماي ما در هر سريالي، به عقل برتر زنان در امور زندگي اشاره مي‌كند و مردان را بي‌ دست و پا و جاهل نشان مي‌دهد، دختران جوان را متوهم مي‌كند كه مرد توان اداره زندگي را ندارد و بايد خود مصدر امور گردند.

براستي نكبتي كه در امر طلاق گريبان‌گير زوج‌هاي جوان گشته است آيا جز اين است كه از قوانين و مرام مترقي اسلام دور شده‌ايم و مي‌خواهيم با مُسكّن دردهاي جامعه را درمان نماييم، غافل از آنكه درد عوارض مريضي است و تا مريضي درمان نشود، مُسكّن جز مرگي بي‌درد ثمر ديگري ندارد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *