در آن ایام وضعیت بورس خیلی خوب بود و هنوز دولت بازار را خراب نکرده بود. هرگاه برایش سهمی را می خریدم یا می فروختم، مطلعش می کردم.

گروه فرهنگی جهان نیوز: سود بانک ها را جایز نمی دانست. آن قدر نظرات مختلف درباره بانک ها و کارهایشان خوانده بود که ترجیح می داد پولی را در بانک برای سرمایه گذاری و گرفتن سود، سپرده گذاری نکند. این شیوه زندگی او بود که در مسائلی که شک و شبهه ای حتی کوچک وجود دارد، احتیاط کند.

یک مرتبه به او گفتم: «ابراهیم، اگه پولی داری بده برات بذارم تو بورس.»

«راستش یه مبلغ کمی دارم، ولی تو بانک نمی خوام بذارم، بورس از لحاظ شرعی چطوره وضعیتش؟»

«بورس جاییه برای مشارکت در تولید و اشتغال جوون های مملکت. به لحاظ شرعی هم مشکلی نداره.»

مدتی درباره بورس تحقیق کرد. خیالش که از جنبه های شرعی راحت شد. پولش را به من داد تا برایش در بورس سرمایه گذاری کنم.

در آن ایام وضعیت بورس خیلی خوب بود و هنوز دولت بازار را خراب نکرده بود. هرگاه برایش سهمی را می خریدم یا می فروختم، مطلعش می کردم، ولی او کاملا بی تفاوت بود و می گفت: «داداش، من این چیزها برام مهم نیست. این قدر برام نگو. هر کاری صلاح می دونی انجام بده. اگه همه پول هم از بین رفت مهم نیست. فدای سرت! فقط ذهن من رو با این چیزها در گیر نکن.»

نمی خواست درگیر بالا و پایین رفتن بورس شود. مدتی گذشت.

به ماموریت سوریه رفته بود. مثل همیشه تماس گرفت برای حال و احوال.

من هم به سبک و سیاق عادت همیشگی ام از شرایط سهم های بورسش سخن گفتم. ولی او گفت: «داداش، تو رو خدا دیگه در این رابطه صحبت نکن. من واقعا علاقه به این حرف ها ندارم. اختیار کامل پول رو هم که دست خودت دادم.»

مدتی بعد دولت سهام «دارا یکم» را عرضه کرد. هر کد ملی اجازه سه میلیون تومان سرمایه گذاری داشت. با هماهنگی ابراهیم، برای خودش و خواهر کوچکمان سهام را خریدم. ابراهیم در همان زمان قبل از خرید سهام گفت: «هر چقدر این سهام سود کرد، پولش رو به آبجی فاطمه بدید.»

حدود سه میلیون تومان سود یکی از سهم هایش شد که به خواهرم دادم. ابراهیم پول هایش را فقط برای یک کار می خواست: رفع مشکل دیگران و خوشحال کردن خانواده. ابراهیم پولش را برای مال اندوزی در بورس قرار نداده بود. بلکه هر سهمی اگر سود می کرد برای رفع نیاز و کمک به مردم نیازمند هزینه می کرد. چون نیتش این بود، تقریبا همیشه سهم هایش سودهای خوبی می دادند.

خاطره‌ای از مجید اسمی، برادر شهید ابراهیم اسمی
برگرفته از کتاب «اسمی از تبار ابراهیم»؛ روایت هایی از زندگانی شهید مدافع حرم ابراهیم اسمی

بیشتر بخوانید:
ماجرای شهیدی که بانی مخفیانه یک هیئت بود
مدافع حرمی که از آبدارخانه هیئت به بهشت رسید
شرط شهید مدافع حرم برای همراهی کاری با پدرش