آذر منصوری در اعترافاتی قابل توجه عنوان می کند که اصلاح طلبان معطوف به مردم نبودند و بیشتر قدرت برایشان ارزشمند بوده است و از این نظر نمیتوانند با مردم سخن بگویند.
گروه سیاسی جهان نیوز: اصلاح طلبان در پیله تنگ و تاری که به دور خود سالها تنیدهاند گرفتار شده اند. در لابه لای سخنان اعضای این جریان سیاسی این فضای تنگ و تاریک به خوبی دیده می شود. این جریان سیاسی از زمانی که با ایدئولوژی رادیکال پا به عرصه سیاسی کشور نهاد و با دوقطبیسازیهای کاذب و به طور هیجانی فضای سیاسی را تحت تاثیر قرار داد تا به امروز همین طرز تفکر پوسیده را با خود یدک میکشد.
اخیرا «آذر منصوری» که دبیر کل حزب اتحاد ملت خوانده می شود و بنابر قانون به علت سوابق محکومیت قطعی و با حکم دادگاه محرومیت اجتماعی داشته است، در مصاحبهای با روزنامه اعتماد مطرح میکند: «بخشهاي مختلف حاكميت كه نقش دولت پنهان را ايفا ميكنند. همان دولت پنهاني كه هشت سال بزرگترين رقيب دولت آقاي روحاني بود و بر اقتصاد كشور هم پنجه انداخته و همين مساله كار را براي دولت سختتر ميكند».
جالب اینجاست که بعد از هشت سال با وجود اینکه دولت روحانی با توجه به قصور مدیریتی و اهمال کاری مشکلات متعددی برای کشور بوجود آورد و توسط نهادهای مختلف حاکمیتی به عنوان دولت حمایت شد، بازهم در یک فضای وهم آلود و توطئه محور عنوان میشود که نگذاشتند کار کند. در دولت اصلاحات نیز بعد از هشت سال مشکلاتی که برای کشور رخ داد اصلاح طلبان همین بهانه را مطرح کردند و این موضوع نه تنها مساله جدیدی نیست بلکه یک بهانه دستمالی شده در این جریان سیاسی است.
نکته حائز اهمیت در سخنان منصوری این است که با وجود حمایت تمام قد اصلاح طلبان از روحانی که حتی در مصاحبه اخیر وی نیز آشکار است، بازهم اصلاحات با توجه به نگاه جامعه به دولت قبل و مشکلاتی که ایجاد کرد سعی می کند در یک حرکت متناقض خود را جدا از دولت روحانی نشان دهد.
در همین رابطه منصوری عنوان میکند: «وقتي مردم به شكلي باورنكردني، با 24 ميليون راي، از روحاني حمايت ميكنند كه براي خود آقاي روحاني هم باوركردني نبود، ديگر چه تضميني براي يك رييسجمهور منتخب بالاتر از اين وجود داشت تا مطالبات مردم را پيگيري كند؟ اين مشاركت اوج اميد اجتماعي مردم بود، اما اين اميد به نااميدي رسيد. اولين ضربه كاري به اين اميد اجتماعي، تركيب كابينه بود. وقتي راي دوره دوم از راي دوره اول بيشتر شد، انتظار اين بود كه آقاي روحاني كابينه قويتري بچيند.»
جالب اینجاست که مصاحبه کننده نیز سعی دارد همان القائیات منصوری را در ذهن مخاطب جای دهد و در سئوالی که همراهی تمام با نظر منصوری است می پرسد «چرا اين اتفاق افتاد؟ آقاي روحاني نخواستند اين كار را بكنند يا نتوانستند يا نگذاشتند اين كار را بكند؟ نظر اصلاحطلبان براي آقاي روحاني مهم نبود يا اختيار كافي در چينش كابينه نداشتند؟»
منصوری نیز در این باره پاسخ می دهد: «به هر حال آقاي روحاني بايد يك روزي با مردم صحبت كند و توضيح دهد چه اتفاقي افتاد.»
اما محوریت این گفت و گو که موضوع اصلاح طلبان و نگرش مردم به آنهاست، ماهیت تفکیک شده این جریان سیاسی از مردم را به خوبی نشان میدهد. منصوری در بخشی از این مصاحبه در پاسخ به این سئوال که چرا اصلاح طلبان با مردم صحبت نمی کنند، پاسخ می دهد که این جریان با همه شعارهای دموکراسی و آزادی خواهانه اش معطوف به قدرت است نه مردم!
نکته محوری این سخنان اینجاست که منصوری زیرآب شعار و پروژه آب دوغ خیاری «گفتوگوی ملی» اصلاح طلبان را نیز می زند، زیرا وقتی این جماعت سیاسی حتی نمی توانند با مردم که سالها به آنها اعتماد کردن و دستکم دو دولت اصلاح طلب را روی کار آورند، سخن بگویند و معطوف به مردم نیستند، چگونه میخواهند گفتوگوی ملی راه بیندازند؟!
وی در این باره توضیح میدهد: «نگاه معطوف به قدرت اصلاحطلبان را در چارچوبي قرار ميدهد كه اين چارچوب مانع نزديك شدن اصلاحطلبان به مردم ميشود. امروز اصلاحطلبان هر صحبتي كه از انتخابات بكنند، با واكنش منفي از سوي مردم مواجه ميشوند، چون اين مسيري نيست كه اصلاحطلبان در شرايط موجود و با توجه به موقعيت نهاد انتخابات بتوانند با پيگيري آن به نتيجه برسند. يكي از دلايلي كه پيوند با مردم برقرار نشده، اين است كه اصلاحطلبان دندان قدرت را نكشيدهاند.»
منصوری میگوید: «به نظر ميرسد راهي كه بتوان به سمت اصلاحات جامعهمحور حركت كرد، اين است كه اصلاحطلبان به خوبي جامعه را بشناسند. من به عنوان يك شهروند كه در قرچك زندگي ميكنم و در بطن جامعه هستم و بسياري از مناسبات خاص را ندارم، در همان انتخابات 1400 به دوستان گفتم آنچه در بطن جامعه ميگذرد، با تصوري كه شما از مردم داريد، خيلي فاصله دارد. مردم نسبت به تاثيرگذاري رايشان در زندگي نااميد و بيتفاوت شدهاند و انتخابات براي آنها از معنا و مفهوم تهي شده است. در واقع اينكه ما ميگوييم انتخابات بايد معنادار باشد، اين معنا به جامعه باز ميگردد و جامعه بايد بپذيرد كه تاثير رايي كه ميدهد، در سرنوشت امروز خودش و آيندهاش و جامعهاش اثرگذار است، چون اين ارتباط قطع بود و همچنان بخشي از آن قطع است، اين پيوندي كه بايد بين اصلاحطلبان و جامعه شكل بگيرد، شكل نگرفته و تا زماني كه اصلاحطلبان نتوانند ادبيات خود را به ادبياتي كه با جامعه نزديك باشد، همسو كنند، نميتوانند اثرگذار باشند.»