شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 18 May 2024
 
۰

ماجرای مهار نشت چاه نفت با «شیر انقلاب»

دوشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۰۸:۵۳
کد مطلب: 247442
محمدتقی ابوالحسنی گفت: تنها عامل موفقیت در مهار چاه شماره 3 نوروز، توکل به آیات قرآن بود؛ چرا که این عملیات زیر حملات منظم هواپیماهای عراق انجام گرفت و ما مرگ را هر لحظه به چشم می‌دیدیم.
به گزارش جهان به نقل از فارس، در طول هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان، نیروهای‌مختلف نظامی و غیرنظامی نقش خود را در جلوگیری از حمله نیروهای عراق به میهن اسلامی داشتند که یکی از گروه‌های غیرنظامی مؤثر در این نبرد نابرابر، نیروهای وزارت نفت هستند.

«محمد ابوالحسنی» یکی از کارشناسان متبحر نفتی است که توانست با توانایی‌های بالقوه و شجاعت مثال‌زدنی خود آن هم در شرایط بسیار خطرناک منطقه خلیج فارس، «چاه نفت شماره 3 نوروز» را که در اثر حمله هوایی عراق منهدم شده و روزی غریب به 2 هزار و 500 بشکه نفت از آن وارد خلیج فارس می‌شد، مهار کند. گفت‌وگوی فارس با این جهادگر عرصه نفت در دوران دفاع مقدس از نظرتان می‌گذرد.
 

بنده، محمدتقی ابوالحسنی متولد 1325 شهرستان ورامین هستم. پدرم شیخ محمد ابوالحسنی علاوه بر تدریس درس ادبیات، تحصیلات حوزوی نیز داشت. یکی از برادران من مرحوم حجت‌الاسلام علی ابوالحسنی معروف به (منذر) است که از شاگردان آیت‌الله سبحانی و علمای برجسته قم بود و تألیفات زیادی در زمینه تاریخ داشت. در 2 سالگی همراه خانواده به تهران مهاجرت کردیم و در منطقه باغ فردوس ساکن شدیم؛ تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در مناطق باغ فردوس و بی‌سیم تهران گذرانده‌ام. پس از پایان دوره راهنمایی وارد هنرستان رضا پهلوی سابق در نزدیکی میدان شوش شده و در رشته جوشکاری و لوله‌کشی ادامه تحصیل دادم و سال 44 موفق به اخذ دیپلم شدم. به دلیل جو مذهبی خانواده در بسیاری از جلسات سخنرانی آیت‌الله فلسفی حاضر می‌شدم و از همان دوران جوانی با مسائل دینی آشنایی عمیقی پیدا کردم.

*به همراه برادرهایم از روی اعلامیه‌های امام می‌نوشتیم

پدرم سال 42 اعلامیه‌های امام(ره) را به منزل می‌آورد و من به همراه برادرهای دیگرم از روی اعلامیه‌ها می‌نوشتیم و عده‌ای از روحانیون که با پدرم در ارتباط بودند، آنها را بین مردم و مراکز مذهبی پخش می‌کردند.

اولین باری که امام(ره) را شناختم در سخنرانی آیت‌الله فلسفی در مسجد ارک بود که او با بیان نظر امام درباره لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی مردم را با ایشان آشنا کرد و پدرم نیز همیشه بر پیروی از امام(ره) و تقلید از فتاوای ایشان تأکید داشتند.

پدرم بعد از مدت زیادی که در هنرستان رضا پهلوی تدریس می‌کرد، قصد داشت دیگر در آنجا تدریس نکند؛ اما در یکی از اعیاد مذهبی به حضور آیت‌الله کاشانی می‌رسد و ایشان می‌گویند شنیدم قصد رفتن از هنرستان رضا پهلوی را دارید؟ که وقتی با جواب مثبت او روبرو می‌شود، 3 بار می‌گوید نه این کار را نکنید. علت آن هم به خاطر توجه ویژه شاه و امکانات زیاد این هنرستان بود که در اختیار دانش‌آموزان قرار گرفته بود اما از همه مهم تر فضای فرهنگی نامناسب‌اش بود که از شرائط آن زمان نشأت می‌گرفت و نیاز به فردی مذهبی برای تغییر داشت. 

* به هم زدن جشن‌‌های 2500 ساله

وقتی جشن 2500 ساله شروع شد، شب‌ها بعد از شرکت در مراسم سخنرانی مسجد لر‌‌زاده، با دوچرخه و یک نفره آن هم به خاطر اینکه من را دستگیر نکنند، لامپ‌های رنگی را می‌شکستم یا برای به هم زدن جو جامعه با دیگر دوستانم در صف سینما به طور ساختگی دعوا می‌کردیم و عده‌ای به طرفداری من و عده‌ای دیگر طرفدار دوستم می‌شدند و به این شکل جو را ناآرام کرده و فرار می‌کردیم.

* دستور امام برای پرداخت اعتصاب کنندگان پالایشگاه نفت

سال 46 به استخدام شرکت نفت درآمدم. ابتدا به عنوان کارگر پالایشگاه نفت تهران مشغول به کار شدم و سپس بازرس سندیکای کارگران پالایشگاه شدم. فعالیت علیه رژیم شاه توسط کارگران پالایشگاه به رهبری من صورت گرفت به طوری که پایین کشیدن مجسمه شاه در پالایشگاه توسط ما انجام شد که بسیار بازتاب داشت.

کارگران به دلیل آنکه حقوق شان ماه‌ها داده نشده بود، دست به اعتصاب زدند و در این شرایط نیز من به عنوان نماینده اعتصاب کنندگان انتخاب شدم. با توجه به وضعیت نامناسب مالی کارگران؛ به منزل شیخ‌حسین لنکرانی در چهارراه‌ گلوبندک رفتم و به ایشان گفتم اگر پول نرسانید اعتصاب به درازا خواهد کشید. ایشان بلافاصله با امام(ره) در پاریس تماس گرفته و امام(ره) اعلام کردند به جهنم که دولت پول نمی‌دهد شما خودتان پرداخت کنید؛ بلافاصله با دستور امام(ره) پول کارگران در همه پالایشگاه‌ها پرداخت شد.

ایشان دستور اکید دادند که شبانه‌ روز کار کنید تا مردم با کمبود نفت مواجه نشوند و هر کس به هر طریقی در جهت کاهش مشکلات مردم تلاش کند. در اوایل پیروزی انقلاب هنگامی که در مسافرت مشهد بودم پالایشگاه نفت تهران به دلیل مشکلات فنی  و اعتصاب کارگران تعطیل شده بود و از من خواستند خیلی سریع به پالایشگاه برگردم. بعد از راه اندازی پالایشگاه، از طرف امام(ره) نیز هیئتی برای رسیدگی به وضعیت کارگران آمدند و پیام امام مبنی بر تلاش زیاد با توجه به کمبود شدید نفت و نیاز مبرم مردم به نفت را ابلاغ کردند. همین پیام امام(ره) سبب کار شبانه روزی ما شد.

*اجرای اولین پروژه در جنگ سال 60 در تاریکی مطلق

بعد از تأسیس انجمن اسلامی در پالایشگاه تهران، طی نشستی که در مشهد برگزار شد، «غرضی» وزیر نفت آن زمان، به من گفت قصد داریم یک خط لوله ‌از تلمبه‌خانه «گوره» به «بحرگان» در جزیره خارک که بزرگ‌ترین تلمبه‌‌خانه خاورمیانه است کشیده شود و شما باید این پروژه بزرگ را انجام دهید.

من به همراه تعدادی از کارگران پالایشگاه تهران به مدت یک سال درسال 1360 در شرایطی که تنها قادر به کارکردن در شب و زیر حملات هواپیماهای عراقی بودیم، این پروژه عظیم را انجام دادیم. بعد از پایان این پروژه رژیم عراق چند چاه نفت از مجموعه چاه‌های نوروز را مورد حمله هوایی قرار داده بود که مهمترین چاه، چاه شماره 3 نوروز بود چرا که چاه‌های دیگر نوروز می‌سوختند اما نفت چاه شماره 3 به دریا می‌ریخت. در این شرائط  وقتی برای ارائه گزارش حضور وزیر نفت رسیدم، دیدم بسیار نگران است؛ وقتی علت را پرسیدم گفت: ابوالحسنی چاه شماره 3 توسط عراق هدف قرار گرفته و نفت آن به دریا می‌ریزد و هیچ کس جز شما نمی‌تواند آن را مهار کند.

 *آیه‌ایی که من را برای مأموریت مصمم کرد

 با دیدن فیلم چاه و بررسی نقشه‌های آن با قاطعیت به او گفتم هیچ نگران نباش من چاه را مهار می‌کنم؛ او با تعجب گفت چطور این کار انجام می‌شود؟ گفتم سه شرط را باید قبول کنی. اول دادن پول لازم، دوم حمایت از خانواده کسانی که در این ماموریت شهید می‌شوند و سوم انجام دادن استخاره و نتیجه مثبت آن.

وقتی پدرم استخاره کرد این آیه از سوره طه آمد که «مادر موسی بچه را داخل جعبه بگذار و در رود نیل بینداز که ما آن را محافظت می‌کنیم».

سکوی نفتی نوروز یک سکوی ایرانی است که هنگام حمله عراق به همراه تعداد زیادی از چاه‌های نوروز منهدم شد؛ چاه شماره 3 نوروز اولین چاهی بود که از سال 61 روزانه 2000 بشکه نفت 150 لیتری داخل آب می‌ریخت و باعث کشته شدن آبزیان و آلودگی محیط زیست می‌شد. کشورهای منطقه مثل کویت، قطر و عمان به امام(ره) فشار می‌آوردند که شما باید آتش ‌بس را بپذیرید تا ما آن را مهار کنیم. با توجه به این شرائط حساس، من همراه تیمی 30 نفره از نیروهای زیر مجموعه خود در پالایشگاه تهران با تخصص‌های مختلف مثل جوشکار، تراشکار، لوله‌ کش، میکانیک و غواص مدت 4 ماه بر روی چاه شماره 3 نوروز کار کردیم و درنهایت با کار بسیار طاقت‌فرسا، چاه در عید قربان سال 62 ساعت 10 صبح کاملاً مهار شد.

 این کار بزرگ تنها با ایمان و اعتقاد به خداوند انجام گرفت؛ چرا که در آن زمان کارشناسان خوبی از نظر علوم مربوط به نفت داشتیم که من در برابر مدرک تحصیلی شان در سطح پایین‌تری قرار داشتم؛ اما من علاوه بر توانایی‌های ذاتی و اعتماد به نفس بالا، مطمئن بودم خداوند ما را کمک خواهد کرد. این مأموریت در شرایطی انجام شد که هواپیماهای عراقی بر بالای سه لنج ما مرتب پرواز می‌کردند و مین‌های دریایی عراق نیز در سطح آب کاملاً دیده می‌شد و ما مرگ خود را هر لحظه به چشم می‌دیدیم.

 اما من دو آیه را بر روی کاغذ نوشتم که این دو حافظ و نگهبان ما بودند. یکی را سمت راست و دیگری سمت چپ لنج نصب کردم. آیه (وجعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً و اغشیناهم فهم لا یبصرون) از سوره یاسین و دیگر آیه‌ای از سوره طلاق (و من یتق‌الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی‌الله فهو حسبه، ان الله بالغ امره، قد جعل‌الله لکل شیءٍ قدرا) و من یقین داشتم  نیروهای عراق ما را نخواهند دید.

در همان روز اول، ناو کشورمان ما را مورد هدف قرار داد؛ چون هماهنگی لازم صورت نگرفته بود و آنها فکر می‌کردند ما عراقی هستیم. فردای آن روز فرمانده ناو آمد و گفت فرمانده لنج را می‌خواهم. وقتی مرا دید گفت دیروز یک ساعت در رادار ما قرار داشتید و مورد هدف قرار می‌گرفتید؛ ولی شما حرکت می‌کردید و حالا زنده هستید؛ من جواب دادم: دو آیه در لنج است که زورش از همه بیشتر است، من یک وسیله یا یک آچار فرانسه آنجا هستم و عملیات ما تحت‌نظر امام زمان(ع) و امام حسین(ره) است.

 *  فاصله 40 متری چاه از سطح آب

عمق چاه شماره 3 نوروز 3000متر زیر دریا است و عمقی که نیروهای ما در آن کار می‌کردند 40 متر تا سطح آب فاصله داشت. شرایط به شکلی بود که نیروها  با بدن آغشته به گازوئیل زیر آب می‌رفتند و هنگامی که به سطح آب برمی‌گشتند باید با نفت و آب خود را می‌شستند و گاز هلیوم موجود در محیط را که بسیار آزار دهنده بود را تحمل می‌کردند و این باید تنها برای یک ساعت صورت می‌گرفت. انجام کار تنها در شرایطی صورت می‌گرفت که بین جزر و مد دریا حالت سکون ایجاد می‌شد. شروع کار ما نیز از 3 بامداد تا 9 شب روز بعد، بود و بعد از آن من با کارشناسان نفتی بحث می‌کردم. تا دو ماه کار ما همین بود و تمام کارها در طول این مدت با تلویزیون کنترل و نظارت می‌شد.

 

*ماجرای ساختن شیر انقلاب

شیر انقلاب وسیله‌‌ای شامل دو بست خازنی 22 سانتی متری بود که بر روی لوله بسته می‌شد و از طریق این دو بست، چاه را بستیم. این شیر در چهار شبانه‌ روز طراحی و ساخت شد و نام آن را«شیر انقلاب» گذاشتیم. کاربرد آن نیز برای فوریت‌های خاص مهار چاه نفت است و آن موقع هیچ مشابه خارجی نداشت.

*15روز تنها با خوردن قرص زندگی کردیم

15 روز به دلیل تحرک کم در دریا شرایط دشوار زندگی و کمبود مواد غذایی تنها با قرص دریا نوردی زندگی می‌کردیم و مرگ خود را هر روز به چشم می‌دیدم، چرا که عراق همیشه بالای سر ما با هواپیمای خود مانور می‌داد.

*اسرائیل مرا آموزش دیده خودشان نامید

هنگامی که توانستیم چاه شماره 3 نوروز را مهار کنم، انعکاس زیادی در سطح جهان به ویژه منطقه داشت. به طوری که اسرائیل رسماً اعلام کرد ابوالحسنی در اسرائیل دوره دیده است.

* مسئول ستاد فوریت‌های جنگ سال 65

بعد از مهار چاه، محسن رفیق دوست وزیر وقت سپاه مرا به عنوان رئیس ستاد فوریت‌های جنگ انتخاب کرد. در این ستاد که در آن زمان بحث بستن تنگه هرمز هم مطرح بود من در منطقه فاو، جزیره مجنون، پل فاو و پل خیبر و پالایشگاه فاو نظرات کارشناسی خود را می‌دادم و در انجام کارهای مربوط به عملیات‌ها در حوزه‌های غیر عملیاتی مثل بررسی پل‌ها مشورت‌های لازم را می‌دادم. همچنین توانستم  پودرهای شیمیایی برای خاموش کردن بمب‌های شیمیایی و خنثی کردن آن از هوای خشک خارج شده از اگزوز ماشین طراحی کنم که به دلیل تنگ‌ نظری عده‌ای عملی نشد.

 * نامه به هاشمی برای بیرون آوردن کشتی‌ها از خلیج فارس

بعد از پایان جنگ نامه‌ای به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نوشتم و گفتم حدود 10 کشتی در خلیج فارس از دوران جنگ باقی مانده است است که می‌توانیم آنها را خارج کنیم، اما با گذشت جلسات زیاد با پیشنهادم موافقت نکردند.

‌* مهارچاه مکزیک و نامه به رهبری

نامه‌ای به مقام معظم رهبری نوشتم مبنی بر اینکه توانایی مهار چاه مکزیک را که سال گذشته آتش گرفته بود و نیاز به مهار داشت دارم که رهبری فرمودند «خودتان اقدام کنید» اما وقتی از طریق مراجع مربوطه پیگیری کردم هیچ جوابی به من ندادند این در شرایطی بود که آنها من را کاملاً می‌شناختند و به توانایی و ادعایی که کرده بودم واقف بودند و پرونده درخشان من در ژنو نشان دهنده توانایی‌ام در این کار بود.  
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *