میوه آن جنگ قدرت میان نیروهای خالصشده؛ جنگی تمامعیار؛ که حتی اتهام تقلبهای احتمالی هم به یکدیگر زدند و البته این جنگ در آغاز راه است؛ جنگی که با افشاگریهای پیاپی آغاز شده و توهینها و تحقیرهای فراوانی علیه یکدیگر روا داشتند. جنگی که بازنده اصلی آن تعدادی از جوانان اصولگرایی بودند که سادهانگارانه گمان میکردند، مورد توجه و احترام هستند، ولی تنها افتخاری که نصیب آنان شد، در حد «پاجوش درخت چنار» بود.آنان حس کردند که احتمالا مثل دستمال کاغذی مصرف شدهاند و اکنون باید دور انداخته شوند. آنانی که گمان میکردند حضور در لیست انتخاباتی مستلزم داشتن صلاحیتهای حرفهای و سیاسی است؛ حالا متوجه شدهاند منشیها و کیفکشهای افراد شاخص است که در لیست قرار گرفتهاند. آنان که گمان میکردند، مبنای ائتلاف لیستها، صلاحیتهای فکری و اخلاقی است، حالا متوجه شدهاند که نه اشتراک فکری مهم است و نه سلامت رفتاری، فقط تعلقات گروهی و تقسیم صندلیها مبنای کار است. گمان میکردند که باید برای عدالت کوشید، متوجه شدند که عدالت فقط یکی از قربانیان این نوع سیاستبازی اصولگرایانه است. متوجه شدند که انتخابات مصداق «آفتابه لگن صد دست، شام و ناهار هیچی» شده است. چند ماه درگیر رد و تایید صلاحیت این و آن بودند. چند روز هم درگیر تشکیل لیست در پشت درهای بسته و سه چهار روز هم پخش پوستر و فعالیتهای توهینآمیز در فضای مجازی علیه یکدیگر و دریغ از یک خط یا گزاره درباره مشکلات مردم و راهحل آن. این انتخابات نشان داد که بالاخره نهال خالصسازی به بار نشست و اکنون به اندازهای بزرگ شده است که «چنار غیرمثمر» با «چند پاجوش بیخاصیت» و یک مجموعه از افشاگریها و توهینها و اتهامات بدون پاسخ را بتوان بهعنوان میوه نهائی آن معرفی کرد.