اگر قرار است در رقابت با تلویزیون های جهان تلاش کنیم تا مخاطب بیشتری داشته باشیم، مولفه های رقابتی مورد پذیرش اسلام کدام است؟
جهان نیوز - محمدرضا ابن الدین حمیدی*: روزی که امام خمینی(ره) تلویزیون را دانشگاه ملی نامید منظور او از دانشگاه چگونه دانشگاهی بود؟ در این دانشگاه چه مواردی باید تدریس و اشاعه شود؟ نسبت این رسانه با آموزه های اسلام چیست؟ زن در این رسانه چگونه باید بازنمایی شود؟
و دهها سوال دیگر که قاعدتا شورای سیاستگذاری صدا و سیما برای آنها پاسخ دارد. اما در این نوشتار مایلم به تشریح یک سوال ویژه در خصوص نحوه بازنمایی رسانه ملی از زن مسلمان انقلابی و الگو بپردازم.
از آنجاکه هدف سازمان در ماده 9 اساسنامه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران چنین معرفی شده است؛ "هدف اصلی سازمان به عنوان یک دانشگاه عمومی نشر فرهنگ اسلامی، ایجاد محیط مساعد برای تزکیه و تعلیم انسان و رشد فضائلاخلاقی و شتاب بخشیدن به حرکت تکاملی انقلاب اسلامی در سراسر جهان میباشد. این هدفها در چهارچوب برنامههای ارشادی، آموزشی، خبری وتفریحی تأمین میگردد."
همچنین در ماده 45 قانون خط مشی کلی و اصول برنامه های سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در خصوص نقش و جایگاه زن در جمهوری اسلامی ایران چنین آمده است: "بیان و تشریح مقام والای زن از دیدگاه اسلام و شناساندن ارزش واقعی وی به منظور بازگشت به اصالت اسلامی خویش و همچنین زمینهسازی برای از بین بردن ارزشهای کاذب و جایگزینی فضیلتهای اخلاقی در خانوادهها و کمک به تحکیم و انسجام روابط خانوادگی".
از این ماده قانونی چنین استنباط می شود که رسانه ملی باید زن را در اسلام دارای ازرش والا نشان داده و بدنبال ترویج ارزشهای اسلام در بعد زن و خانواده باشد. پس از دقت در این موضوع، شاید اولین سوالی که به ذهن هر خواننده ای می رسد این است که: زن الگوی اسلامی ایرانی چگونه زنی است؟ ویژگیهای ظاهری، نوع اندیشه، گفتار، تخصص و رفتار او چگونه است؟
اگر الگوی پوشش کامل، توانمندی علمی، اخلاقی، عاطفی و تخصصی و نیز رفتار شرعی زن در اسلام و جمهوری اسلامی ایران فضیلت تلقی می شود و در مقابل بدن نمایی، برهنگی، مرد گونگی رفتار و گفتار، رفتارهای غیر شرعی و آزادی از تقیدات همسری و مادری زن در فرهنگ غرب آزادی نام دارد، رسانه ملی ایران باید مروج کدام تصویر از زن باشد؟ بازنمایی زن مطلوب و الگوی سوم در مقابل زن غربی و زن شرقی، باید از کدام ویژگیها بیشتر برخوردار باشد؟
به واقع رسانه ملی در بازنمایی از زن در عمل دو نوع زن را به تصویر می کشد:
الف) زن خوش رو، اندام و صدا، تحصیلکرده، عاقل، منطقی و مقبول و نوعا در نقش مثبت و گاهی نقش اول فیلمها، سریالها و تبلیغات تجاری اما نوعا بدون چادر.
ب) زن غیر جذاب، بیسواد، گستاخ، غیرمنطقی و بد اخلاق در مناسبات اجتماعی اما گاها با چادر.
بنظر می رسد رسانه ملی در بازنمایی زن الگو اغلب زن نوع اول را به تصویر می کشد لذا مخاطبان این رسانه بویژه بانوان در انتخاب بازیگری که بتوانند با او همزادپنداری کنند باید بسیار کم سلیقه باشند تا با الگوی زن دوم همزاد پنداری کنند.
اگر چنین است که علی الظاهر چنین است، این دانشگاه ملی چه چیز را آموزش می دهد؟ چرا انتظار داریم که فارغ التحصیلان زن این دانشگاه حجاب برتر را برگزینند؟ و یا مردان جوان در انتخاب همسر از الگوی دوم تبعیت کنند؟
زن جوان، خوش قامت، خوش لباس، خوشرو، با نقش مثبت در فیلمها و تبلیغات کالای ایرانی الگویی است که این دانشگاه ملی در حال اشاعه آنست. زنان منتخب تلویزیون برای تبلیغات اقتصادی که فراوانی آن حوصله بیننده را سر می برد، به اندازهای زیاد است که فرار بیننده اعم از زن و مرد به کانالهای دیگر هم نمیتواند مانع مواجهه آنها با این زنان شود. در مقابل وقتی شبکه دو قبل از اخبار بیست و سی با مادری پیر و آسیب دیده ناشی ازعمر و شهادت فرزندش مصاحبه میکند و یا زمانیکه زنان عادی جامعه در متن و بستر زندگی روزمره بدون گزینش و با سرو وضع عادی نمایانده می شوند ، نا خودآگاه این دوگانه میان زنان جذاب و این مادر شهید که دیگر شادابی در چهره ندارد، و یا زنان دیگر کشور و یا حتی همسر خود که آنها را بدون آرایش و گزینش ملاحظه میکنند، نوعی گرایش به زیبایی ساختگی و فرار از واقعیت های پیش رو در ذهن مخاطب رقم می خورد که نتیجه آن چیزی جز بی رغبتی و گریز از حجاب برتر و صورتی بدون رتوش و آرایش در زنان نیست. واقعا این دوگانه را چگونه می توان در ذهن مخاطب حل کرد؟
مگر شورای سیاستگذاری، علمای مسئول در این سازمان نظارت خود را واسپاری کردهاند که چنین صحنه هایی را نمی بینند؟ یا آنها را می بینند و به عنوان یک جریان عادی تلقی می کنند؟
اگر قرار است در رقابت با تلویزیون های جهان تلاش کنیم تا مخاطب بیشتری داشته باشیم، مولفه های رقابتی مورد پذیرش اسلام کدام است؟ آیا ما مجاز به تبعیت از الگوهای تلویزیونی جهان بدون رعایت اصول و قواعد شرعی هستیم؟ ادعای موفقیت مسلمین در ارتباطات اجتماعی ، توان و امکان تمسک جستن به زبان اسلام و بواقع زبان فطرت انسان است که می تواند هر انسانی با هر سن و جنس و نژادی را بخود جلب کند.. این زبان بقول علامه فقید طباطبایی زبان فطری تمامی انسانهای تاریخ و جغرافیا است. پس چگونه است که ما از این زبان نمی توانیم بهره ببریم؟ اگر ما در رقابت های رسانهای موفق نیستیم باید دلایل آنرا در نوع عملکرد خودمان جستجو کنیم نه در زیرکی و توان دشمنان. ما می توانیم همچون امام راحل به زبان فطری انسانها با همه اقشار، همه سنین و همه ملتها صحبت کنیم. و مفاهیم قرآنی و فطری را در مسیر رشد انسانها قرار دهیم. عدالت خواهی، ظلم ستیزی، استکبارستیزی، عبودیت، عفاف، کفرستیزی و بسیاری ویژگی های دیگر فطری زبان گفتگوی اسلام است نه زبان تزویر و پول و امیال دنیوی.
نمایش زن محجبه، توانمند، مادر، همسر، مهربان، و مربی نسل جوان و در عین حال مومن، حتما می تواند مورد اقبال قرار گیرد چراکه این ویژگیها بخشی از نظام خلقت زن است و بالطبع میتواند الگوی زنان جامعه قرار گیرد. متاسفانه مدیران رسانهای در نمایش زن موفق اقدام به تصویر سازی از زنی خیالی و توانمند در قالب "ابر زن" می کنیم در این سناریو نمایش " ابرزن" به معنی زن پولدار، متخصص، ورزشکار، قلدر، مدیر، سختکوش، حریف و یا مشابه مردان موفق و... به عنوان زن برتر در حال بازنمایی در همایشها، نمایشها و فیلمهای تلویزیونی بویژه سینمای خانوادگی است.
هنگامی که به این شیوه از بازنمایی زن تاخته می شود، دست اندرکاران استدلال میکنند که دنیا در خصوص حقوق زن ایرانی به تشکیک افتاده است و ما باید در تبیین حقوق فردی زنان همچون سایر ملل مترقی پاسخگو باشیم. البته این در حالی است که برخی زنان سرپرست خانوار در ایران برای کسب درآمد و گذران روزگار و معیشت خود و فرزندان مجبورند رفتار و زندگی مردانه داشته باشند، چون آنها بدلیل فقدان حضور مردی توانمند در زندگی خود ، امنیت روانی ، اجتماعی و اقتصادی ندارند. لذا بنظر می رسد الگوی حاضر از زن می تواند برگرفته از الگوی زنان سرپرست خانوار باشد. باید اذعان داشت که به واقع این پدیده به عنوان یک نوع آسیب اجتماعی در کشور مطرح است و همیشه عدهای زنان بی سرپرست یا بد سرپرست در جامعه وجود داشته و دارند که اغلب آنان برای تامین معاش، بناچار مجبور به انجام فعالیت اقتصادی مردانه شده اند. اما این زنان نمی توانند الگوی اشتغال عامه زنان ایران باشند بلکه رفع این نقیصه بر عهده دولت اسلامی است که این زنان را از نظر اقتصادی سرپرستی کند. لذا این مسئله نمی تواند الگویی باشد که تمامی زنان ایران از آن تبعیت کنند بلکه همانگونه که اشاره شد این آسیب اجتماعی در اسلام راهحل دارد و آن این است که سرپرستی آنان به عهده حاکمیت قرار داشته باشد.
بنظر نگارنده این مسیری که سیمای جمهوری اسلامی در بازنمایی زن مسلمان در پیش گرفته است نتیجهای جز وضعیت کنونی عفاف و حجاب در کشور نیست. از این رو تلاش برای اثبات نقش رسانههای بین المللی و بعضا معاند در بروز وضعیت کنونی عفاف و حجاب، بدون نگاه به درون نمی تواند تمامی واقعیت این مشکل را توضیح دهد. لذا به عنوان امر به معروف و نهی از منکر نسبت به شیوه حکمرانی در رسانه ملی اعلام می کنم؛ این مسیر تلویزیون در بازنمایی از حجاب زنان همانند کاشتن باد و درو کردن طوفان است.
جناب آقایان تلویزیون به کجا چنین شتابان؟