ویدئوی جدید
نزدیک به 10 سال از شروع حواشی فوق گذشت. هفته پیش خواننده مشهور موسیقی اصیل ایرانی یعنی محمدرضا شجریان درگذشت. تعدادی از هواداران مرحوم شجریان در خیابان و ورودی بیمارستان جم تجمع کردند. نهایتا همایون شجریان فرزند آن مرحوم به طور کامل و با شیوهای محترمانه شرایط را برای حضار تشریح کرد. او گفت پیکر استاد به بهشت زهرا؟س؟ منتقل شده که پس از نماز به خراسان منتقل شود. چندساعت بعد ویدئویی منتشر شد که در آن ادعا شده بود ماموران نیروی انتظامی برای متفرق شدن جمعیت متوسل به زور شدهاند. حال با فرض صحت ویدئو، باید پرسید پلیس در چنین شرایطی باید چه اقدامی بکند؟ ساعتها در مقابل یک بیمارستان(آن هم در شرایط بحرانی کرونا) جمعیتی تجمع كرده و راه را بستهاند؛ در این حالت چند راهکار وجود دارد؟ آیا در این زمینه قصوری صورت گرفته؟ پاسخ به این سوالات، موضوع این گزارش نیست و به سر اصل مطلب میرویم. پس از انتشار ویدئوی ادعایی، علیرضا افتخاری با حالتی ناراحت از این حرکت نیروی انتظامی انتقاد کرد. ویدئوی کوتاه و چند جمله افتخاری باعث شد تا همانها که او را 10 سال قبل سیبل هجوم خود قرار داده بودند، اینبار به شیوهای دیگر سراغ این خواننده احساساتی بیایند. برخی از کاربران توییتر که اتفاقا تعدادی از آنها شناختهشده هستند، با اشاره به این ویدئو گفتند: «افتخاری هم بالاخره سمت درست تاریخ را پیدا کرد!» یا مازیار خسروی نوشت: «بزرگواران! عزیزان! هر انسان، استحقاق یک فرصت دوباره را دارد.(!!) اگر علیرضا افتخاری فروتنانه به سوی مردم بازگشته، باید که همدلانه به رویش آغوش بگشاییم...» یکی دیگر از کاربران اصلاحطلب در توییتر نوشت:
«فکر میکنید خیلی زرنگید که هنوز به افتخاری فحش میدید بهخاطر درآغوشکشیدن احمدینژاد؟ این آدم سالهاست داره تلاش میکنه کارش رو جبران کنه. آدما یه باوری دارن، اشتباه میکنن و بعد تغییر میکنن...».
دم خروس یا قسم حضرت عباس؟
بالاخره هنر، سیاسی است یا نه؟ هنر از هنرمند جداست یا نه؟ این جملات فقط شعار است که در زمان لزوم استفاده میکنیم یا به آن معتقدیم؟ چرا حرف و عمل برخی مدعیان روشنفکری در کشورمان در این مواقع متضاد است؟ فردی در برخورد با رییسجمهور وقت او را در آغوش گرفته و به احترام گذارده است. ممکن است آن كسی كه در آغوش گرفته فردی خوب یا بد باشد؛ اما آیا باید یک انسان -آنهم از نوع هنرمند و محبوبش- بهخاطر آن اقدام با هجمه سنگین مواجه شود؟ بهای مصافحه با یک مسوول ارشد و رسمی، توهین و تهدید آن فرد و خانوادهاش است؟ پس با این حساب، هواداران جریان سیاسی مقابل باید خیل هنرمندانی که در سال88 در سوی مقابل بودند را تا همین امروز مورد توهین و تهدید قرار میدادند! حالا بگوییم تحتتاثیر جو سنگین حوادث88 تعدادی در فضای مجازی خواننده مذکور را مورد نکوهش قرار دادند؛
پای خانوادهاش را چرا وسط کشیدند؟ حدود سه سال پیش خبرآنلاین با افتخاری مصاحبه مفصلی انجام داد. یک سوال و جواب از آن مصاحبه را بخوانید: سوال- شما اگر جای دوستان و همکارانتان بودید، حاضر بودید پشت کسی که مثل رفتار شما کرده و از نگاه اجتماع و جامعه به شدت مورد انتقاد بود، بایستید؟ پاسخ- «جوری صحبت میکنید که انگار من چه کار کردهام. من رییسجمهور مملکت را بغل و با ایشان احوالپرسی کردهام. در اینکه ایشان انسان محبوبی نبوده و نیستند، شکی نیست و من هم بارها از این کارم ابراز پشیمانی کردهام ولی اوضاع اصلا مناسب و خوب نیست.
من 10 سال از زندگیام را به خاطر ایشان فحش خوردم.» از سوال خبرنگار رسانه مذکور همه چیز مشخص است. در تفکر این عده، اجتماع، جامعه و سمت درست تاریخ جایی است که آنها ایستادهاند. مردم، جامعه و هرچیزی که درست است، آنها هستند. در نگاه آنها یا باید سمتشان باشید یا آنقدر توهین، تهدید و فشار سراغت میآید که کارت به خودکشی، مهاجرت یا چیزهایی شبیه به آن میکشد. برخی از هواداران دوآتشه تیمهای فوتبال که تعصب جلوی چشمانشان را گرفته، میشناسید؛ آنها را «تیفوسی» مینامند. حالا انگار در بین روشنفکران ایرانی هم در سالهای اخیر تعداد قابلتوجهی تیفوسی تولید شدهاند!