شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 18 May 2024
 
۴
۱
بهروز افخمی:

امیدوارم دولت برای سینما پول نداشته باشد!

یک فیلمساز آمریکایی هیچ‌گاه با این فکر فیلم نمی‌سازد که با آن در جشنواره خاصی شرکت کند
يکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۴۱
کد مطلب: 344190
دوران جدید بهروز افخمی فرا رسیده است، «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» اولین محصول این دوران جدید است. فیلمی که سیمرغ بلورین بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را نصیب افخمی‌ کرد.
امیدوارم دولت برای سینما پول نداشته باشد!
به گزارش جهان، بهروز افخمی، فیلمساز مشهور و جنجالی دهه هفتاد حالا دیگر تکلیف خودش را با دنیا معلوم کرده است. در عین حال که هنوز تکلیف بقیه را با خودش معلوم نکرده است.ساعت ۲۳ دو شب مانده به شروع ماراتن نفسگیر جشنواره امسال، در حالی که در اتاق تدوین «بشرا فیلم»، «آذر، شهدخت،پرویز و دیگران» در حال گذراندن مرحله رندر نهایی نسخه ای بود که قرار بود به جشنواره تحویل شود، در انتهای یک گفتگوی نظری در مورد سینمای افخمی، محافظه کاری معمول را کنار گذاشتم و از او علت ماجرا را پرسیدم. علت اینکه چرا بالاخره بعد از انتشار این همه فیلم و کتاب و گفتگو، هنوز سینمایی ها و رسانه ای و سیاسی ها و.. نتوانسته اند تکلیفشان را با افخمی مشخص کنند. " بالاخره با ماست یا علیه ماست؟"

افخمی برخلاف جاروجنجال های رسانه ای پیرامونش تنهاست. اما به نظر می رسد تنهایی اش را بیشتر از چیزی که ما فکر می کنیم دوست دارد. پاسخ آخرین سوالم را اینگونه پایان داد: "تاوان ابهام من تنها ماندن است، اینکه دو طرف درباره آدم با شک و تردید حرف بزنند."

«آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» فیلم مهمی برای ماست. شاید هم برای خود افخمی. رد شدن از پوسته دلپذیر اما سخت لبخند اولیه افخمی نیاز به مقدمات طولانی تری دارد. بخشهایی از گفتگوی افخمی با تسنیم را در ادامه می خوانید:

* واقعیت این است که سن آدم که بالا می‌رود، دیگر دلش نمی‌آید با خشونت و بی‌رحمی داستان بگوید، یعنی در مورد‌‌ همان موضوعاتی که قبلا مطرح می‌کرده فکر می‌کند شاید راهی هم وجود دارد که خیلی تماشاچی را اذیت نکند. دقیقا شبیه به اینکه پسر اول من که ۲۷ سال پیش متولد شد شاید من با او خیلی سخت‌تر و خشن‌تر برخورد می‌کردم تا فرزند بعدی‌ام که اکنون چهار سال دارد.

تسنیم: ادم‌های فیلم‌های شما همیشه آدم‌های نزدیکی هستند، آدم‌هایی که نوع رابطه، نوع رفتار و نوع کنش‌ها و واکنش‌هایشان به شدت شبیه به آدم‌های دور و اطرافمان است. این وجه تمایز بزرگ سینمای اجتماعی شما است.اما اینجا در «آذر، پرویز، شهدخت و دیگران» ما با آدم‌هایی مواجه‌ایم که انگار بیرون از فضای ذهنی افخمی‌ متولد شده‌‌اند و از داخل سبک و سیاق جهان ادبیات مدرن و جدید ایرانی به دنیای شما آورده شد‌ه‌اند.این فکر می‌کنم تجربه جدید برای فیلم‌سازی شماست.


* سینمای واقعی به نظر من داستان‌پردازی در شکل امروزی و مدرن است، این‌‌ همان کاری است که در قرن ۱۹ با رمان انجام می‌شده، و پیش از آن هم اجداد ما دور اتش می‌نشستند و داستان‌های تجربیات خود مثلا در جریان شکار و... برای هم‌دیگر تعریف می‌کردند. منظورم این است که داستان قدیمی‌ترین شکل ارتباط برقرار کردن پیچیده و غیر خطی انسان‌ها با یکدیگرست و به عقیده من هیچگاه کهنه نمی‌شود و همیشه خریدار دارد. سینمای ایران هم دقیقا از همین‌جا ضربه خورده است. به دلیل اینکه از واقعیت سینما که داستان‌پردازی است دور شده و به ویترین فعالیت‌های دیپلماتیک و نوعی فعالیت روشنفکرانه و متظاهرانه برای ارتباط برقرار کردن با روشنفکران غربی تبدیل شده و به این ترتیب از حال طبیعی خارج شده، به زور هم خارج شده، با انواع و اقسام فشارهای دولتی. امیدوارم در آینده دولت پول نداشته باشد برای اینکه سیاست‌های تحمیلی‌اش برای تحریف سینما را ادامه بدهد، تا سینما بازگردد به آنچه واقعا می‌تواند به خوبی از پسش بر بیاید:" داستان گفتن از ایرانی‌ها برای ایرانی‌ها."

سؤال: آقای افخمی چند وقت پیش جمله مشهور شما «این سینما مرده است» جنجالی
سینمای ایران به ویترین فعالیت‌های دیپلماتیک و نوعی فعالیت روشنفکرانه و متظاهرانه برای ارتباط برقرار کردن با روشنفکران غربی تبدیل شده است
در رسانه‌های ایرانی به وجود آورد. چند وقتی هم هست که در رسانه‌ها و گفتگوهایتان در مورد چیزی به نام «معکوس کردن هرم مخاطب در سینما» صحبت می‌کنید، دوست دارم بحث پایانی‌مان در مورد همین باشد. معکوس شدن هرم مخاطب و قرار دادن تکیه اصلی آن روی بچه ها حرف ناگفته و غیرمعمولی در سینمای ایران است.این هرم مخاطب چرا باید معکوس شود و منظور شما از فیلم‌ ساختن برای بچه‌ها دقیقا چیست؟

* این بحث بسیار مفصلی است، وقتی از هرم مخاطب و لزوم واژگون کردن آن صحبت می‌کنیم از یک هرم ذهنی جعل شده در درون سینماگر حرف می‌زنیم. یعنی هرمی که در ذهن روشنفکران یا جوانانی که از این فضای خاص روشنفکری تبعیت می‌کنند، وجود دارد. همه فیلمسازان که می‌خواهند یاد بگیرند چطور فیلم با ارزش و قابل تحسین بسازند چنین هرمی در ذهنشان ساخته می‌شود و به صورت ناخودآگاه به وجود می‌آید

این شرایط خاصی که در مورد این هرم می‌گویم مختص سینمای ایران است، یعنی یک فیلمساز آمریکایی هیچ‌گاه با این فکر فیلم نمی‌سازد که با آن در جشنواره خاصی شرکت کند و یک مشت پیرمرد و پیرزن داور در جشنواره‌ای که برای فیلمسازان پیر است و مختص بزرگسالان یا روشنفکران است از فیلمش خوششان بیاید. برای ادم‌هایی که وقت زیادی دارند که در بالای ۴۰ سالگی هم سینما بروند فیلم نمی‌سازند. جشنواره کن اینطور است دیگر... این جشنواره برای فیلمسازان واقعی و مخاطبان واقعی نیست. یعنی بخش کوچکی از بازار سینمای دنیا فیلم‌های روشنفکرانه‌ای است که در کن شرکت می‌کند. البته کن جنبه‌های زیادی دارد، فیلم‌های پر فروش هم به این جشنواره می‌آید؛ فیلم‌هایی که تماشاچیان معمولی آن خیابان‌ها را اشغال می‌کنند، اما آنچه در مسابقه کن همیشه اتفاق می‌افتد این است که بازار کوچک آن کمتراز ۱۰ درصد ظرفیت واقعی سینمای دنیا را نشان می‌دهد، بخش اعظم چیزی که فیلم‌های مسابقه کن را تشکیل می‌دهد فیلم‌های پیرمردی و پیرزنی است، یعنی فیلمسازانی که برای تماشاچی خیلی سن و سال دار و فرهیخته و اهل فکر و فرهنگ، فیلم می‌سازند می‌روند کن تا جایزه بگیرند، این سینما در ایران تبلیغ شده و سیاست‌هایی اعمال شده برای اینکه فقط این نوع فیلم تولید شود، در حالی که سینمای واقعی یعنی سینمای پر تحرک و پر حادثه.

سینمایی که واقعا سالن را پر می‌کند و تماشاچی را به سینما دعوت می‌کند در ایران تحقیر شده است و نادیده گرفته شده.حتی زمانی با درجه‌بندی و فشار اقتصادی‌ای که به آن وارد کردند سعی کردند تولید این نوع سینما را متوقف کنند و موفق هم شدند.موفق شدند تماشاچی واقعی را از سینماهای ایران بیرون کنند. در حالی که در جاهای دیگر دنیا اینچنین نیست، یک فیلمساز جوان آمریکایی برای خودش هیچ بدهی‌ای به فضای روشنفکرانه اروپا احساس نمی‌کند.

ممکن است بعضی فیلمسازان جوان آمریکایی دوست داشته باشند برای شرکت در جشنواره فیلم بسازند، اما اینطور هم نیست که احساس بشود آن‌ها مدام در حال تشویق شدن برای ساخت این نوع فیلم هستند یا برای انواع دیگر فیلم، تحت فشار هستند. واقعا اینطور نیست، به طور معمول اولین فکر یک فیلمساز آمریکایی این است که مردم فیلم‌اش را ببینند. تماشاچی مردمی داشته باشد و پر فروش و موفق باشد. اما در ایران جلوی این نوع فیلمسازی به وسیله دولت و سیاست‌های دولتی گرفته می‌شود.

* پس با این مقدمات است که من می‌گویم فیلمسازان واقعی کسانی هستند که فیلمشان را طوری می‌سازند که با احساسات اولیه انسان با فهم اولیه و نه فهم تابانده شده و منحرف شده و پیچیده شده تصنعی روشنفکرانه، که با احساس واقعی و فهم واقعی انسان سالم ارتباط برقرار می‌کند و بچه‌هاسالم‌ترین موجوادت هستند، انگیزه قوی دارند، مفهوم عقل و عشق را می‌فهمند؛ ذهنشان هم پیچیده و متظاهر و دروغ گو نشده، بنابراین سالم‌ترین آدم‌ها و با اهمیت‌ترین تماشاچی‌ها هستند.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


United States
قابل توجه بعضی ها