سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۳ - 4 Jun 2024
 
۰

«مردم‌سالاری دینی» یا «مردم‌سالاری» «دینی»؟

سید سجاد ایزدهی
جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۰:۵۰
کد مطلب: 345412
تفاوت نظام مردم‌­سالاری دینی با دو گونه‌ی دیگر نظام سیاسی را نه فقط در فواید و معایب آن، بلكه در خاستگاه و مبانی آن (سیره‌ی اهل بیت علیهم‌السلام و روایات وارده از سوی ائمه علیهم‌السلام) می­‌بایست جستجو كرد. زیرا بر اساس آموزه­‌های دینی، مشروعیت، تحقق و كارآمدی حكومت مطلوب، مرهون عنایت همزمان بر دین­‌مداری و مردم‌­سالاری است.
جهان نيوز - حجت‌الاسلام سید سجاد ایزدهی:* اگرچه نظریه‌ی مردم­‌سالاری دینی كه در سال­‌های اخیر بیشتر مورد استفاده قرار گرفته و در قالب نظام جمهوری اسلامی هویدا شده است ریشه در مبانی و آموزه­‌های دینی و بلكه ریشه در تاریخ اسلام دارد، لكن آغاز پیشینه‌ی استعمال این مركب­‌واژه (مردم­‌سالاری دینی) را می­‌بایست در سخنان حضرت آیت‌الله خامنه­‌ای جستجو كرد. هرچند در سالیان اخیر مباحث خوبی ذیل تبیین این واژه و نظریه‌ی مردم­‌سالاری دینی ارائه شده است، اما همچنان ارتباط میان دو مفهوم اساسی «مردم­‌سالاری» و «دینی» مندرج ذیل این مركب­‌واژه، از اساسی­‌ترین پرسش‌ها در این خصوص محسوب می­‌شود.
 
فقدان فهم مناسب از ارتباط میان این دو واژه از آن روست كه اموری چون «دموكراسی، مراجعه به رأی و نظر مردم و انتخابات» به عنوان پارادایم غالب در تعیین شكل حكومت، راهكاری مدرن در گستره‌ی مشاركت سیاسی محسوب شده و خاستگاه آن، نه در جهان اسلام، بلكه تمدن غربی است. لذا این باور وجود دارد كه نظریه‌ی مردم­‌سالاری دینی، در دین اسلام، پیشینه و اصالت نداشته؛ بلكه اسلام با استفاده‌ی ابزاری از دموكراسی غربی، فواید آن را مدنظر قرارداده و سعی كرده با انطباق آن با دین اسلام، قرائتی بومی و دینی از آن ارائه نماید. لكن چنان‌كه صاحبان نظریه‌ی مردم‌سالاری دینی مورد اشاره قرار داده‌اند و ادله‌ی آن در ادامه مورد عنایت قرار خواهد گرفت، معلوم خواهد شد كه نظریه‌ی مردم‌­سالاری دینی، اصالت داشته و وامدار دموكراسی غربی نیست.

«نباید اشتباه شود؛ این مردم‌سالارى‌ به ریشه‌هاى دموكراسىِ غربى مطلقاً ارتباط ندارد. اولًا مردم‌سالارى‌ دینى دو چیز نیست؛ این‌طور نیست كه ما دمكراسى را از غرب بگیریم و به دین سنجاق كنیم تا بتوانیم یك مجموعه‌ى كامل داشته باشیم؛ نه. خودِ این مردم‌سالارى‌ هم متعلق به دین است.»۱
 
* گونه‌های «مركب‌­واژگان»
«مركب­‌واژگان» از یك سنخ نبوده بلكه دارای اقسام مختلفی هستند. از آن­‌جا كه درك «مركب­‌واژه­»ی «مردم‌سالاری دینی» در گرو شناخت گونه‌ی تركیب این دو است، لذا پیش از تبیین دیدگاه اسلام در خصوص ارتباط میان این دو مفهوم، ذكر توضیحی در خصوص برخی اقسام تركیب­‌ها لازم می­‌نماید:
 
۱. تركیب اضافی و انضمامی:
همراهی دو واژه با یك­دیگر در برخی اوقات از قبیل اضافه‌ی این دو به هم است كه در این صورت، این تركیب را «تركیب اضافی» و آن دو را «مضاف و مضافٌ الیه» می­‌نامند. مانند تركیب: «خانه‌ی علی». اضافه شدن این دو در این تركیب، بدین معناست كه این دو واژه در حالی به یك­دیگر پیوند خورده و تركیبی را شكل داده­‌اند كه از حیث مفهومی و مصداقی با یك­دیگر متفاوتند. بر این اساس، دو واژه‌ی «خانه» و «علی» از حیث مفهوم و مصداق با یك­دیگر متفاوتند و تنها به هم منضم و اضافه شده­‌اند. اما اضافه‌ی «خانه» به «علی» موجب اتحاد این دو در قالب چیز جدید نشده و تنها مفید این است كه خانه به علی اختصاص داشته و به فرد دیگر اختصاص ندارد.
 
۲. تركیب وصفی:
در برخی اوقات، همراهی دو واژه از قبیل «تركیب وصفی» بوده و این دو واژه «صفت و موصوف» نامیده می‌شوند. مركب­‌واژگانی مانند «خانه‌ی زیبا» مفید این معنا هستند كه گرچه دو واژه‌ی «خانه» و «زیبا»، مفهومی متفاوت دارند، اما تركیب آن‌ها در قالب «مركب­‌واژه»ی «خانه‌ی زیبا» موجب اتحاد این دو در قالب مفهوم تركیبی جدید شده است، به گونه­‌ای كه این دو واژه، پس از تركیب، مصداقی واحد یافته و از حیث وجودی از هم قابل تفكیك نیستند.
 
پس از شناخت این دو گونه مركب­‌واژه، باید دید آیا تركیب «مردم­‌سالاری دینی» از قبیل تركیب اضافی و انضمامی است یا از قبیل تركیب وصفی و اتحادی؟
 
* ماهیت نظام مردم‌سالار دینی

نظام­‌های سیاسی بر اساس حصر منطقی، بلكه واقعیت خارجی، به سه گونه تقسیم می­‌شوند:

۱. نظام­‌های تئوكراتیك:
این نظام­‌های سیاسی كه پیشینه­‌شان به حاكمیت امپراتوران در مصر و ژاپن قدیم، مسیحیت در قرون وسطی و برخی حكومت­‌های اسلامی اموی و عباسی برمی­‌گردد، بر این باورند كه حاكمیت و فرمان‌روایی، اساساً از آنِ خداوند، خدایان و فرستادگان خدا بوده و انتساب حاكمان به خداوند موجب مصونیت‌بخشی آنان شده و از این روی، آنان مسئولیتی در پاسخ‌گویی به مردم ندارند. بلكه ضمن این­‌كه جایگاهی برای مردم در این نظام سیاسی وجود ندارد، مصلحت آنان كه از جانب حاكمان دینى تعیین مى‌شود، بر خواست آن‌ها ترجیح داشته و مردم تنها موظف به اطاعت از حاكمان (ولو در فرامین ظالمانه و غیرشرعی) هستند.۲ در این‌گونه نظام­‌های منتسب به دین، نه تنها ظلم و ستم به صورت رایج و در پناه دین انجام مى‌پذیرفت، بلكه توسط متصدیان امور دینى توجیه و نهادینه هم شده بود، چنان‌چه سنت پولوس از بزرگان دین مسیحیت مى‌گوید:
«پرهیزگارى و شرارت یك حاكم دخالتى در احترام او ندارد، زیرا در هر حال یك زمامدار، واجب‌الاحترام است و وجود یك زمامدار، مجازات گناهان مردم است كه از سوى خدا مقرر شده است و باید از زمامدار بد هم اطاعت نمود.»۳
 
۲. نظام­‌های دموكراتیك:
مطابق این‌گونه نظام سیاسی كه امروزه پارادایم غالب به عنوان گونه‌ی اداره‌ی كشورها محسوب می‌شود، حكومت، امرى بشرى و مستند به رأى و اراده‌ی ملت بوده و حاكمیت، حقى است مستند به آدمیان كه توسط خود افراد بشر اعمال مى‌شود و لذا خاستگاه حكومت را نمی­‌بایست در آسمان و آموزه­‌های وحیانی جستجو كرد. از این روی از این‌گونه حكومت به نام دموكراسى و به معناى حكومت مردمى یا حكومت مردم بر مردم یاد مى‌شود. در این نظام­‌ها كه رأی اكثریت مردم، ملاك حق از باطل بوده و محور غالب تصمیم­‌سازی­‌ها محسوب می­‌شود، خواست مردم بر مصلحت آنان ترجیح داده می­‌شود.
 
۳. نظام مردم­‌سالاری دینی:
در این نظام كه در قالب جمهوری اسلامی هویدا شده است، ضمن این­‌كه خاستگاه مشروعیت نظام سیاسی را می­‌بایست در حاكمیت دین و معیارهای الهی جستجو كرد، حاكمیت بر عهده‌ی شایستگانی نهاده می‌شود كه حائز اوصافی چون دین­‌شناسی، عدالت و تدبیر باشند. مشروعیت حاكم نه فقط در گرو وجود اوصاف فوق، بلكه بقای آن‌هاست. بلكه هرگاه گناه و عمل ناشایسته­‌ای از حاكم سربزند، نه تنها وی سزاوار عزل از قدرت است، بلكه خود به خود از این سمت معزول خواهد بود. در این نظام، مردم در مراحل مختلف (گزینش، حمایت و نظارت بر حاكم) نقشی واقعی و مؤثر ایفا كرده و انتصاب الهی حاكم، مانعی فراروی ضرورت پاسخ‌گویی وی به مردم در قبال عملكردش نیست.
 
نگاه همزمان دین اسلام به مردم­‌سالاری و دین­‌مداری موجب شده است ضمن این‌كه معایب و كاستی­‌های برشمرده شده‌ی دو نظام دموكراسی و تئوكراسی، از ساحتِ نظام مردم‌سالاری دینی مبرا باشد، مزایا و امتیازات آن دو نظام عملاً در این نظام پیشنهادی، حضور پررنگی داشته باشند؛ بلكه سرّ موفقیت و كارآمدی این نظام در سال‌های تحقق آن در ذیل نظام نبوی و علوی بلكه استقرار آن در كشور جمهوری اسلامی ایران را نیز باید در این قضیه جستجو كرد.
 
«این مردم‌سالارى‌، راقى‌ترین نوع مردم‌سالارى‌اى است كه امروز دنیا شاهد آن است؛ زیرا مردم‌سالارى‌ در چارچوب احكام و هدایت الهى است. انتخاب مردم است، اما انتخابى كه با قوانین آسمانى و مبراى از هرگونه نقص و عیب، توانسته است جهت و راه صحیحى را دنبال كند.»۴
 
تفاوت نظام مردم‌­سالاری دینی با دو گونه‌ی دیگر نظام سیاسی را نه فقط در فواید و معایب آن، بلكه در خاستگاه و مبانی آن (سیره‌ی اهل بیت علیهم‌السلام و روایات وارده از سوی ائمه علیهم‌السلام) می­‌بایست جستجو كرد. زیرا بر اساس آموزه­‌های دینی، مشروعیت، تحقق و كارآمدی حكومت مطلوب، مرهون عنایت همزمان بر دین­‌مداری و مردم‌­سالاری است. از این روی، جدا از تأكید بر محوریت مراعات دین در نظام سیاسی، روایات بسیاری وجود دارد كه مطابق آن، رأی و نظر مردم باید در نظام سیاسی مورد عنایت قرار گیرد كه برخی از آن‌ها از نظر می­‌گذرد:
 
۱. حضرت علی علیه‌السلام خلافت خویش را به بیعت و رضایت مسلمانان مستند نموده است:
«فانّ بیعتى لا تكون خفیاً و لاتكون الا عن رضى المسلمین؛۵
پس بیعت من مخفى نیست و جز با رضایت مسلمانان محقق نمی­‌شود.»
 
۲. حضرت علی علیه‌السلام حاكمیت سیاسی را حق مردم برشمرده است:
«ایها الناس ان هذا امركم لیس لأحدٍ فیه حقٌّ الّا من أمّرتُم؛۶
اى مردم! این (حكومت) امر شما است. هیچ كس به جز كسى كه شما او را امیر خود گردانید حق امارت بر شما را ندارد.»

۳. حضرت على علیه‌السلام در خطبه‌ی شقشقیه دلایل پذیرش خلافت را به سه عامل مستند می­‌كند كه دوتاى آن‌ها به خواست و اراده‌ی عمومى برمى­‌گردد:
«لولا حضورُ الحاضرِ و قیامُ الحجةِ بوجود الناصرِ و ما أخذاللهُ على العلماء الایقارّوا على كظة ظالمٍ و لا سَغَبِ مظلومٍ لألقیتُ حبلَها على غاربها؛۷
اگر نبود حضور جمعیتی كه (براى بیعت) حاضر شدند و اتمام حجت بر من كه (براى رسیدن به ‌مقاصد الهى) یاور دارم و پیمانى كه خداوند از علما گرفته كه ‌در مقابل شكمبارگى ظالم و گرسنگى مظلوم صبر نكنند، افسار شتر خلافت را بر كوهان آن می‌انداختم.»
 
* نماد حكومت دینی

نكته‌ی قابل توجه این است كه روایات فوق كه بر محوریت مردم در نظام سیاسی تأكید می­‌كنند، (و نماد مردم‌سالاری هستند) در نقطه مقابل روایاتی قرار ندارند كه حق حاكمیت در زمان پیامبر و ائمه علیهم‌السلام را برعهده‌ی آنان نهاده و در زمان غیبت، مشروعیت حاكمیت را در گرو ولایت فقیهان، اعلام داشته­‌اند. (و نماد حكومت دینی محسوب می‌شوند) بلكه «مردم­‌سالاری» و «حكومت دینی» دو روی یك سكه بوده و همزمان مورد تأكید قرار دارند. از حیث تاریخی نیز، پیامبر گرامی اسلام، حضرت علی و امام حسن علیهم‌السلام (به عنوان تنها افرادی كه حاكمیت سیاسی یافته­‌اند) اگرچه حائز مشروعیت الهی بوده­‌اند، لكن جز در صورت رضایت و اعتماد مردم،  متصدی ولایت بر مردم نشدند. بدین صورت كه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم جز پس از آن كه مردم مدینه با ایشان بیعت كردند، كسی را به اطاعت، اجبار نكرد. حضرت علی علیه‌‌السلام با وجود مشروعیت انكارناپذیر، به مدت ۲۵ سال كه مردم گرد ایشان جمع نشده و با ایشان بیعت نكردند، دست از حاكمیت سیاسی شسته و تصدی حكومت را پس از بیعت فراگیر مردمی، عهده­‌دار شد.

شواهد بسیاری بر ضرورت ادعای اجتماع مشروعیت (دین­‌مداری) و مقبولیت (مردم­‌سالاری) برای حكومت وجود دارد كه تنها به دو نمونه از آن اشاره می­‌شود.
 
* در روایتی، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در خطابی به حضرت علی علیه‌السلام پس از تصریح به اصل انتصاب الهی در مشروعیت حكومت، جلب رضایت مردم در مورد حكومت آن حضرت را خاطر نشان كرده و این‌گونه اظهار داشته­‌اند:
«یابنَ أبى‌طالب لَك وِلاءُ أمَّتى فإن وَلّوك فى عافیةٍ و أجمَعوا علَیك بالّرضا فَقُم بَأمرِهِم و إن إختَلَفوا عَلَیك فَدَعهُم و ما هُم فیه؛۸
اى فرزند ابوطالب، ولایت امتم از آنِ توست، اگر امت در كمالِ عافیت و رضایت‌ عمومى،‌ تو را به حكومت برگزیدند، تو نیز به حكومت آنان بپرداز، اما اگر درباره‌ی تو اختلاف پیدا كردند، آنان و حكومتشان را به حال خودشان واگذار.»
 
* حضرت علی علیه‌السلام نیز پس از ماجرای سقیفه، ضمن تأكید بر حقانیت خویش در این قضیه، ضرورت همراهی مردم و مقبولیت را خاطر نشان كرده و وجود مشروعیت بدون مقبولیت را برای به دست گرفتن حكومت، ناكافی اعلام داشته است:
«لَنَا حَقٌّ فَإِنْ أُعْطِینَاهُ وَ إِلاَّ رَكبْنَا أَعْجَازَ الإبِلِ وَإِنْ طَالَ السُّرَى؛۹
ما را حقى است؛ اگر دادند بستانیم و گرنه ترك شتران سوار شویم و برویم؛ هر چند شبروى به درازا بكشد.
 
* یك مغالطه

این شكل از حاكمیت كه نظریه‌ی «امتناع وجود مردم‌­سالاری در نظام دینی» را مردود می‌داند و لذا از یك سو به دین‌باوری و از سوی دیگر به مردم‌­سالاری اعتقاد دارد، نه تنها ریشه در معارف غربی نداشته و این تركیب، از سنخ استفاده‌ی ابزاری از مردم یا التقاط نیست، بلكه به منابع و آموزه­‌های دینی مستند بوده و ریشه در سیره‌ی حاكمیت پیامبر، حضرت علی و امام حسن علیهم‌السلام (به عنوان تنها معصومانی كه حاكمیت سیاسی­شان فعلیت یافت) دارد:
 
«این‌كه گفته مى‌شود دموكراسی‌ها و حكومت مردم‌سالارى، یك حكومت غیر دینى است و حكومت دین نمى‌تواند یك حكومت مردم‌سالارى باشد، این یك مغالطه است. حكومت اسلامى مى‌تواند در عین این‌كه حكومت الهى است، حكومت مردمى نیز باشد. نمونه‌اش صدر اسلام، زمان رسول اكرم و خلفا در اوائل و نمونه‌ى دیگرش حكومت جمهورى اسلامى كه حكومت مردم است.»۱۰
 
از این روی و با عنایت به آن­‌چه گذشت باید گفت گونه‌ی تركیب در «مركب­‌واژه»ی «مردم­‌سالاری دینی» از قبیل تركیب وصفی و اتّحادی (صفت و موصوف) است؛ بدین معنا كه واژگان «مردم‌­سالاری» و «دینی» پس از تركیب در قالب «مركب‌واژه»ی «مردم‌سالاری دینی»، هویتی متمایز و مستقل یافته و در كنار هم مفید معنای جدیدی می‌شوند كه ماهیت آن بر اساس برخی ادله‌ی روایی و شواهد تاریخ از نظر گذشت.
* استادیار و مدیر گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی
پی‌نوشت‌ها:
۱. بیانات آیت‌الله خامنه­‌ای در دیدار كارگزاران نظام‌، ۱۳۷۹/۹/۱۲
۲. گولیلمور فررو، حاكمیت فرشتگان، ص۱۹۶، اندرو وینسنت، نظریه‌‌هاى دولت، ص ۸۰
۳. بهاءالدین پازارگاد، تاریخ فلسفه‌ی سیاسى، ج ۱، ص ۲۶۱
۴. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در تنفیذ ریاست جمهورى سید محمد خاتمى‌، ۱۱/ ۵/ ۱۳۸۰
۵. ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۱، ص۹
۶. ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۱۹۴-۱۹۳
۷. نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۳
۸. كلینی، كافى، ج ۵، ص ۲۸؛ نهج‌‌السعاده، ج ۵، ص ۲۱۴
۹. فیض‌الاسلام، نهج‌البلاغه، كلمات قصار ۲۱، ص ۱۰۹۶
۱۰. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در نماز جمعه؛ ۱۳۶۲/۳/۲۷
https://jahannews.com/vdcgqn9wxak9tt4.rpra.html
jahannews.com/vdcgqn9wxak9tt4.rpra.html
مرجع : پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی خامنه‌ای
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *