شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 18 May 2024
 
۰
به زندگی نسیه نگاه نکنیم

شروط لازم برای داشتن یک ازدواج موفق

جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۲۳:۰۹
کد مطلب: 270926
اغلب ما مهارت دیدن نداریم. نمی توانیم قشنگ ببینیم. به زندگی نسیه نگاه می کنیم در حالی که نقد است. زندگی همین صحبت من با شما است، همین دوست و رفیقی است که پیدا می کنیم، همین چیزی است که می نویسیم و همین لبخند، سلام و نگاهی است که با هم رد و بدل می کنیم.
به گزارش جهان به نقل از سیاست‌نامه، وقتی صحبت از ازدواج می شود می پرسیم ازدواج موفق چه مشخصه هایی دارد. در یک توضیح ابتدایی باید گفت برخورد با ازدواج به صورت یک پدیده فیزیکی کار درستی نیست، مثل این که شما یک وسیله ای بخواهید و برای آن دنبال مشخصاتش باشد، بگویید اگر این اندازه بگیرم خوب است یا از این رنگ انتخاب کنم مناسب تر است. به زندگی و ازدواج نباید این طور نگاه کرد. حجت الاسلام اکبری جدی کارشناس امور خانواده و رییس سابق ستاد ازدواج دانشجویی کشور مطالب خواندنی را در این حوزه برای مخاطبین افکار بیان داشته که در ادامه می آید:

ازدواج موفق و پایدار، چگونه ازدواجی است؟
مهمترین چیزی که زندگی را پایدار می کند، عنصر رضایتمندی است. اما چه کار کنیم تا افراد از زندگی احساس رضایت و خوشبختی بکنند؟ بخش عمده ای از این موضوع به ذوق و هنر افراد برمی گردد. می دانید که خوشبختی تعاریف زیادی دارد. از زمان سقراط و قبل از او تا همین امروز نیز تعریف می شود و در آینده نیز خواهد شد. سختی تعریف خوشبختی در این است که انسان ها باید آن را خودشان تجربه بکنند و از یک منظر شاید بتوان گفت چون سهل ممتنع است تعریف سختی دارد، یعنی آسان بودن در عین سخت بودن. من معتقدم خوشبختی یعنی احساس عمیق رضایتمندی از زندگی، یعنی وقتی این حس تمام وجودت را گرفت که راضی هستی تو آدم خوشبختی هستی. این خوشبختی پیدا کردنی نیست بلکه همان احساس خودت است.

نگاهی که باید تغییرداد!
اگر توانستی نگاهت را به زندگی تغییر بدهی و آن را زیبا ببینی خوشبخت هستی. این کار مقداری مهارت ورزی می خواهد. اغلب ما مهارت دیدن نداریم. نمی توانیم قشنگ ببینیم. به زندگی نسیه نگاه می کنیم در حالی که نقد است. زندگی همین صحبت من با شما است، همین دوست و رفیقی است که پیدا می کنیم، همین چیزی است که می نویسیم و همین لبخند، سلام و نگاهی است که با هم رد و بدل می کنیم. آقای قرائتی مثالی درباره همین نحوه نگرش انسان ها دارند. می گویند اگر ما به لیوانی که سر و ته روی میزی قرار داده شده نگاه بکنیم، شاید بگوییم عجب شیء مزخرف و بیهوده ای است که ته باز و سر بسته دارد در حالی که نگاه ما اشتباه است. باید آن را در شکل واقعی اش تصور بکنیم تا بتوانیم از آن استفاده هم بکنیم.

یک بار خانمی را که مشکل خانوادگی داشت برای مشاوره به من معرفی کردند. در جلسه اول پس از شنیدن صحبت هایش به او گفتم اگر فکر می کنی من می توانم مشکل تو را حل کنم اشتباه کرده ای! من شاید بتوانم نگاه تو را به زندگی تغییر بدهم و به تو بگویم که جور دیگر هم می توان دید. شاید لیوان زندگی ات را سر و ته گرفته ای! این لیوان را سر و ته کن تا درست ببینی اش.

چند شرط لازم برای داشتن یک ازدواج موفق
در عین حال معتقدم ما به یک سری چارچوب ها و معیارهای کلی نیاز داریم تا بتوانیم یک ازدواج موفق را در قالب آن ها تعریف کنیم، ولی باز هم نمی توان گفت این ها صد در صد باعث موفقیت در ازدواج می شوند، چون این مسئله به شدت مرتبط با عواطف انسانی است و به ذهن و فکر انسان و تحولاتی که در طول زندگی اش رخ می دهد بستگی دارد، بنابر این با ذهن مهندسی نباید با این قضیه برخورد کرد.

۱. بلوغ شخصیتی
ما چهار نوع بلوغ اساسی در ارتباط با انسان داریم. برای این که بتوان روی یک ازدواج موفق حساب باز کرد، اصلی ترین چیز به نظر من برای هر دختر و پسری رسیدن به بلوغ شخصیتی است. بلوغ شخصیتی یعنی این که افراد از نظر ساختار درونی، اعتقادات و اصول خودشان را مشخص کنند و یکسری مهارت های زندگی را نیز یاد بگیرند، به نظر من همه این ها در کنار هم به انسان شخصیت می دهند. تعبیر من از بلوغ شخصیتی یک جوان این است که خودش را باور کند و احساس کند که می تواند وارد یک زندگی مستقل بشود، مسئولیت بپذیرد و مشکلات، محاسن و معایب آن را نیز برعهده بگیرد. این به نظر من شرط اول و اساسی ازدواج است.

۲. بلوغ اجتماعی
بلوغ دیگری هم هست که ما به آن بلوغ اجتماعی می گوییم، یعنی این که فرد در تعاملات اجتماعی، مناسباتش را به گونه ای با افراد تنظیم کند که به تنش و اضطراب منجر نشود و بتواند مسالمت آمیز در کنار دیگران زندگی کند. خیلی ها ممکن است به سن پختگی یعنی ۴۰ سالگی هم برسند ولی بلوغ اجتماعی نداشته باشند.

۳. بلوغ اقتصادی
ما در فقه اصطلاحی با نام رشید داریم و به کسی گفته می شود که به بلوغ اقتصادی رسیده باشد. بلوغ اقتصادی یعنی این که فرد مسائل اقتصادی را درک کند، بفهمد چه چیز به نفعش است و چه چیز به ضررش.

۴. بلوغ جنسی
این بلوغ در درجه اول اهمیت قرار ندارد چرا که دیر یا زود حاصل می شود و امری طبیعی است ولی سایر شرایطی که نام بردیم تا حدود زیادی اکتسابی و آموختنی هستند. بلوغ جنسی یعنی این که شخص قابلیت زایش پیدا کند و معمولاً در دخترها بعد از ۱۰ سالگی و برای پسرها بعد از ۱۴ سالگی اتفاق می افتد. می توان گفت بلوغ جنسی شرط لازم برای ازدواج است و نه شرط کافی.

۵. آگاهی در ازدواج
ما برای ازدواج به یکسری آگاهی ها و اطلاعات نیاز داریم. کسی که می خواهد ازدواج کند باید قواعد زندگی مشترک، روحیات جنس مخالف و نحوه تعامل با آنها و یکسری مهارت های زندگی را بیاموزد. اشتباه بزرگی کرده ایم اگر فکر کنیم با بلوغ جنسی به سن ازدواج رسیده ایم. ورود به زندگی ورود به عرصه جدیدی است که مهارت، اطلاع و آموزش می خواهد. ما حتماً برای ازدواج باید مطالعه داشته باشیم و از نظرات روانشناسان استفاده کنیم در غیر این صورت همانند کسی هستیم که شنا بلد نیست و می خواهد به یک باره در دریا شیرجه بزند، پر واضح است که این شخص شانسی برای ادامه حیات ندارد. زندگی هم همین طور است، شما در حقیقت وارد عرصه ای می شوید که شناختی نسبت به آن ندارید، چقدر خوب است ما مثلاً نفس گرفتن را یاد بگیریم تا اگر در دریایی افتادیم و شنا بلد نبودیم حداقل سریع غرق نشویم تا شاید بعد از چند دقیقه راه نجاتی پیدا شود.

سن ازدواج
اعتقاد دارم نباید با سن ازدواج خط کشی شده و مهندسی برخورد کنیم، چون هیچ استاندارد خاصی ندارد و براساس شرایط و نوع جوامع قابلیت تغییر دارد. روانشناسان سنی تحت عنوان سن مطلوب را تعریف می کنند که آن نیز بر اساس شرایط جامعه است. مثلاً برای دخترها در جامعه کنونی سن بین ۲۰ تا ۲۲ سال خوب است و برای پسرها سن بین ۲۳ تا ۲۸ سال.

اگر کسی در سن ۲۰ سالگی به بلوغ های ذکر شده دست پیدا کرد می تواند ازدواج کند اما ممکن است یک نفر در سن ۳۰ سالگی هم از نظر شخصیتی بچه باشد؛ برای چنین فردی ازدواج همیشه زود است. توصیه من این است که اگر کسی به بلوغ فکری و شخصیتی دست پیدا کرد در ازدواج تردید نکند و بقیه مشکلات را در مسیر زندگی حل کند.

آئین نامه زندگی
اظهار خوشحالی ها و ناراحتی ها، اظهار تمایل ها و بی میلی ها و بیان خواسته ها در زندگی، شیوه خاص خود را دارند، به عنوان مثال شما وقتی که می خواهید گواهی نامه ماشین بگیرید چه مراحلی را طی می کنید؟ آن هم برای یک شیء بی جانی که وقتی استارتش می زنید نمی تواند بگوید الآن حال ندارم بروم، همه چیز دست خودتان است. با این همه قبلش باید حتماً آئین نامه راهنمایی و رانندگی را امتحان بدهید. چرا؟ برای این که نشانه ها را در خیابان بشناسید و به مردم و در و دیوار نزنید. حالا فرض کنید می خواهیم وارد یک زندگی بشویم و آن را رو به جلو حرکت دهیم. اصلاً آئین نامه زندگی را بلدیم؟ خیلی جاها پیچ های خطرناک وجود دارد که می تواند باعث جدایی شود. در آزمون زندگی بر خلاف آزمون رانندگی به یک شیء بی-جان دستور نمی دهیم که می خواهیم زندگی کنیم، پس باید حواسمان را جمع کنیم و آموزش ببینیم.

اصولی که در زندگی داریم
ما به یک سری اصول و معیار در زندگی نیاز داریم تا زندگی مان پایدار و ماندگار باشد. اگر در ذهن و باورمان چارچوب نداشته باشیم همیشه منگ و رها هستیم. اصول و چارچوب همانند طنابی هستند که برای خارج شدن یک فضانورد از سفینه به او می بندد تا مهار شود. معلوم است که اگر فضانورد آن را ببرد در فضای لایتناهی گم می شود. انسان ها وابستگی هایی دارند که این اصول ما را به آنها می رسانند و ما را از گم شدن نگه می دارند.

من تو ام یا تو منی؟!
ما در زندگی زناشویی باید بدانیم دو انسان دارند با هم زندگی می کنند و انسان از انس گرفته شده است. خداوند می فرماید ما شما را زوج آفریدیم یعنی من آفریده نشدم، ما آفریده شدیم، اصلاً خلقت انسان زوج است، به عبارت دیگر زن و مرد به تنهایی انسان های کاملی نیستند. مرد و زن با هم انسان هستند. این را خیلی ها نمی فهمند فقط می دانند که به هم نیاز دارند اما برای برطرف کردن این نیاز درست با هم برخورد نمی کنند.

مرد از نظر عاطفی به شدت وابسته به زن است، برعکس زن وابستگی حمایتی به مرد دارد یعنی دوست دارد مردش به خصوص از نظر روحی قوی باشد و در مواجهه با مشکلات بتواند از او حمایت کند و همراهش بیاید. این نکته برای زن بسیار مهم است. ولی برخی از زوجین فقط از ناحیه چشمان خودشان به طرف مقابل نگاه می کنند در حالی که اصلاً درست نیست.

ما اولویتهای جسمی و روحی مان با هم فرق می کند، دو جور و دو نوع هستند. این را باید بفهمیم که قطعات وجود ما وقتی همانند یک پازل در کنار هم قرار می گیرند تصویر واضحی را از خود نشان می دهند و تکمیل می شوند. باید دقت کنیم قرار نیست یکدیگر را به شکل هم دربیاوریم که در این صورت فقط خواسته ایم طرف مقابلمان را نابود کنیم.

مثالی می زنم؛ ما در برخی مراکز فروش اجناس ترازوهایی داریم که تناژی کار می کنند یعنی برای کشیدن اجسام سنگین ساخته شده اند. در طلافروشی ها نیز ترازوهای مینیاتوری را داریم که بسیار ظریف هستند و فقط برای وزن کردن در حد گرم و زیر گرم ساخته شده اند. مقایسه بین این دو ترازو کار بسیار اشتباهی است چرا که هر کدام برای کاری ساخته اند. معلوم است که اگر وزنه سنگین را روی ترازوی مینیاتوری قرار دهند خراب می شود و برعکس آن ترازوی سنگین هم اجسام سبک را اصلاً نشان نمی دهد. ما در مقایسه هایمان خیلی دچار این اشتباه می شویم.

شناخت در زندگی، چگونه حاصل می شود؟
جامعه ایرانی به گونه ای است که مطرح کردن عمومی بسیاری از مسائل حوزه زناشویی در آن خارج از قاعده عرف محسوب می شوند و حالت مگو پیدا کرده اند. یعنی به دلیل حجب و حیایی که وجود دارد هر چیزی گفته نمی شود ولی این دلیل نمی شود که این مسائل را از راه های درستش منتقل نکنیم. ما حتماً به نهادهای خاصی احتیاج داریم تا این آموزش ها را به صورت گسترده و سریع در کل کشور بدهند. تحقیقاتی که روانشناسان انجام داده اند نشان می دهد یکی از عوامل اختلافات زناشویی این است که زوجین نمی دانند چطور باید با هم ارتباط داشته باشند. تمام محاسبات اجتماعی ما قابل تجربه هستند ولی تجربه زندگی زناشویی بسیار ویژه است، بنابراین حتماً باید آموزش های کافی جهت شناخت طرفین از یکدیگر صورت بگیرد. این شناخت به دو طریق به دست می آید. روش اول، آموزش های کلاسیک هستند که در محیط های رسمی اتخاذ می شوند و راه دوم نیز آموزش های عمومی هستند.

آموزش های کلاسیک
یک دسته از این آموزش ها را باید از دوران دبیرستان آغاز کرد، مانند آموزش بهداشت جنسی و برخی مسائل دیگر که عرف جامعه را نیز یک دفعه نشکند، دقت کنید که برخی آمارها از تأثیر ۷۰ درصدی مشکلات رفتار جنسی زوجین در طلاق ها حکایت دارند. بخش دیگر این آموزش نیز باید در دانشگاه ها داده شود؛ مثلاً در دروس عمومی همچون اخلاق، از دو واحد درس اخلاق یک واحدش را به اخلاق جنسی اختصاص بدهیم و نصف دیگر را به اخلاق خانواده. این کاری است که خود من در تدریس های دانشگاهی انجام می دهم چون فکر می کنم جوان دانشگاهی به سن انتخاب رسیده و بیشتر به ازدواج می اندیشد. مسائل دیگری همچون نیازهای عاطفی طرفین نیز در همین قالب قرار می گیرند و باید در چارچوب های خاصی به افراد آموزش داده شوند.

آموزش های عمومی
در بخش عمومی صدا و سیما نقش بسیار مهمی دارد و حتماً باید به این مسئله به صورت ویژه نگاه کند. همیشه باید به مسئله ازدواج بپردازد چون با گذشت زمان نسل ها عوض می شوند و معادلات هم تغییر می کنند. بنابراین بحث سر تکرار نیست، اگر برنامه ای سه سال پیش پخش شده، مال همان زمان بوده و خیلی-ها نیز که آن را دیده اند ازدواج کرده اند. نشریاتی باید تولید شوند که به صورت اختصاصی به مقوله ازدواج نگاه کنند نه این که آن را در کنار مطالب آشپزی و ... بگنجانند.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *