روايت يك شهيد از امداد غيبي
چهارشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۰۹:۴۹
کد مطلب: 164337
صداي سوت خمپاره و فرود آنها به داخل دره شروع شد. خمپارهها جنگي بودند و هيچ خبري از خمپاره منور نبود. مات ومبهوت دوباره تماس گرفتم و تقاضاي خمپاره منور كردم. اما باز همان آش و كاسه.