دوشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 6 May 2024
 
۰

شهیدی که از بیمارستان گریخت+عکس

شنبه ۴ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۰۳
کد مطلب: 321542
شهید طاهر اوجاقلو برای دفاع از میهن از بیمارستان گریخت و به فاصله چهار روز پس از برادرش ناصر اوجاقلو به شهادت رسید.
به گزارش جهان به نقل از فارس، ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با حمله هوایی عراق به چند فرودگاه ایران و تعرض زمینی همزمان ارتش بعث به شهرهای غرب و جنوب ایران، جنگ ۸ ساله حکومت صدام حسین علیه ایران اسلامی و با حمایت‌های همه جانبه شرق و غرب و بسیاری از کشورهای عربی منطقه آغاز شد.

این جنگ ۱۹ ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد، زمانی که دشمن به تصور اینکه بتواند انقلاب نوپای کشورمان را از پای دربیاورد.

در این زمان بود که ملت ایران و از اقشار مختلف دست به تفنگ بردند و به فرمان رهبر کبیر انقلاب در جبهه‌ها حضور یافتند تا از انقلاب و نظام و خاک ایران اسلامی دفاع کنند، غیور مردانی که بر عکس برخی که عافیت طلبی را پیشه کرده بودند از جان خود گذشتند تا خاک کشورمان به تصرف دشمنان درنیاید.


سردار رشید اسلام شهید طـاهـر اوجاقـلو از سرداران بنام و حماسه ساز زنجان معاون دلیر طرح و برنامه و عملیات لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) بود.

سردار طاهر اوجاقلو در سال ۱۳۴۱ در زنجان متولد و دوره ابتدایی را در مدرسه خاقانی و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید چمران به پایان رساند.

طاهر از همان ابتدای انقلاب شکوهمند اسلامی فعالیت مستمری داشت و اقدام به پخش اعلامیه‌های حضرت امام (ره) و شرکت در تظاهرات‌های خیابانی و درگیری‌ها می‌کرد.

وی بارها و بارها در راهپیمایی‌ها و تظاهرات ضد رژیم شاهی شرکت و به خانواده خود هم شرکت در تظاهرات‌ها را توصیه کرده و آن را تکلیفی بر هر مسلمان هموطن می‌دانست.

طاهر دوره دبیرستان را در دبیرستان دکتر شریعتی زنجان ادامه داد، ولی با آغاز جنگ سال آخر دبیرستانش را نیمه تمام گذاشته و به جبهه اعزام و به طور مستمر در جبهه‌ها حضور داشت.


شهید اوجاقلو نخستین‌بار در سن ۱۸ سالگی رهسپار جبهه‌های جنگ می‌شود، در ابتدا به عنوان یک بسیجی ساده مشغول خدمت و پاسداری از آرمان‌ها انقلاب و مرزهای میهن اسلامی ایران می‌شود، اما دیـری نمی گذرد که با نشان دادن شجاعت و از جان گذشتگی و اثبات وفاداری خود به مرام و مسلک پیر جماران و خط سرخ تشیع علوی به سمت فرمـاندهی گروهان و سپس فرمـاندهی گردان و بـالاخره معاونت طرح و برنامه و عملیات لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) منسوب می‌شود، با این حال هر گاه از وی سوال می‌شد در جبهه به چه کاری مشغولی، پاسخ می داد "سنگر می سازم و سقای رزمندگان اسلام هستم».


طاهر در عملیات سوسنگرد دچار مجروحیتی نه چندان جدی از ناحیه پا می‌شود و در بیمارستانی در اهواز بستری می‌شود.

اما شب هنگام به طور پنهانی و دور از چشم پزشکان و نگهبانان بیمارستان و با آن وضعیت دوباره به منطقه و خط مقدم درگیری باز می‌گردد.

در عملیات بیت المقدس در شهر خرمشهر از ناحیه گردن مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به شدت زخمی می‌شود و این بار جراحت او بسیار سخت و دشوار بهبود می‌یابد، ولی این بار نیز این زخم‌ها نمی‌تواند او را از حضور در جبهه‌ها باز دارد و با بهبودی اندکی که پیدا می‌کند دگر باره کوله بار مبارزه برگرفته و بسوی جبهه‌های حق علیه باطل رهسپار می‌شود.


سردار زنجانی سرانجام پس از سال‌ها خدمت بی‌منت و مخلصانه به انقلاب اسلامی و اسلام ناب محمدی (ص) در روز ۲۲ اسفندماه ۱۳۶۲ چهار روز بعد از شهادت برادر غیرتمند و دلاورش شهید ناصر اجاقلو بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر در عملیات سرنوشت ساز خیبر در منطقه عملیاتی جزیره مجنون و در کنار همرزمان عاشق پیشه گردان حضرت ولی عصر (عج) که شامل نیروی های خط شکن زنجان می‌شدند، به شهادت رسیده و پیکر پاکش مدتی در منطقه عملیاتی باقی می‌ماند و بعد از چندی با تصرف کامل جزایر مجنون و پایان عملیات به پشت خط انتقال می‌یابد.

وصیتنامه شهید طاهر اوجاقلو

شکر خدا می کنم که قدری مهلتم داد تا اسلام واقعی را بشناسم و در خاموشی و جهل از دنیا نروم. انقلاب اسلامی باعث شد من از لاک خود بیرون آیم و دور و برم را بنگرم و به زندگی از دید دیگری نگاه کنم. آری امام کاری عظیم کرد. وی باعث شد دنیا از خواب بیدار شود و انسانیت را دوباره یاد آورد. خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب محمد (ص) و علی (ع) می‌کنم.

افتخار می‌کنم که مکتبم اسلام است، اسلامی که به من فهماند چگونه بیندیشم. چگونه راهم را انتخاب کنم. در واقع من از زمانی توانستم به راه واقعی اسلام بیایم که انقلاب آغاز شد و هر چه بیشتر به مکتبم آشنا شدم تا آنجا که خونم را نثار مکتبم می کنم.

من در دفعات نخست و بعد که به جبهه رفتم لیاقت آن را نداشتم که شهید شوم و خواست خدا در این بود که من شهید نشوم و اسلام واقعی را بشناسم و هر چه بیشتر به مکتبم خدمت کنم. این بار مثل این که کسی به من گفته بود که به پیش برادران خودم خواهم رفت.

من با کمال میل به این جبهه مقدس که از خون شهیدان به دست آمده است و برای پیروزی اسلام است می‌آیم و ما به خودمان تعلق نداریم. یعنی خلق نشده‌ایم که راحت طلب باشیم و یا در پی آسایش دنیوی باشیم. ما خلق شده‌ایم تا آزمایش شویم و اساسا این جهان، آزمایشی بیش نیست. زندگی جاوید در آن جهان است.

ای مردم شهید پرور و غیور مکتب اسلام، درخت انقلاب اسلامی نیاز به خون دارد. اما همان (هل من ناصر ینصرنی) صدا می‌زند. بر ملت مسلمان ایران واجب است که به این پیام امام لبیک بگویند و این درخت را با خون خود سیراب کنند.

ای مردم رهبرم را تنها نگذارید همیشه از او تبعیت کنید... مادر جان، مرگ من در راه اسلام شاید جوششی در جوانان به وجود آورد. وصیتم به پدرم، خواهرانم و برادرانم و مادرم این است که بعد از شهادتم سیاه نپوشند و عزا نگیرند چون شب دامادیم است. به پدرم بگوید که دیگر در پیش جدمان سرشکسته نیستیم چون پسرت راهی را رفته که آن ها رفته‌اند. و امیدوارم که در شب اول قبر به پابوس آنها بروم.

خواهرم تو زینب زمان باش. برادرم راه خدا بهترین و برترین راه‌هاست پوینده و کوشنده در این راه باش. وصیت مهمی که به همه می کنم این است که بعد از شهادت من به من جوان ناکام نگویید چون من به کام خود رسیده‌ام. چه کام بهتر از این می‌توانم پیدا کنم ...

راهش پر رهرو و یادش گرامی باد...
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *