بر آنیم تا در این مجال، قطعاتی کوتاه و بلند از کتاب وحی را با نگاهی به انعکاس آن در ادب پارسی، پیشکش طالبان حق و جوینگان حقیقت کنیم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
و محققا بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدیم، چه آنکه آنها را دلهایی است بی ادراک و معرفت، و دیده هایی بی نور و بصیرت، و گوشهایی ناشنوای حقیقت، آنها مانند چهارپایانند بلکه بسی گمراه ترند، آنها همان مردمی هستند که غافل اند.
*شاید این ازمتشابهات قرآن باشد که صریحا فرموده است: ما بسیاری از جنیان و آدمیان و موجودات آشکار و نهان را برای جهنم آفریدیم و برای بیان آفریدن، کلمه رویاندن را آورده است، گویی دهقان ازل هر درختی را برای مصلحتی میکارد: بعضی را تا میوه دهندو بعضی را تا هیمه آتش شوند. اکنون اگر کسی را برای سوختن آفریده باشند او را چه گناه باشد و چه تواند کرد جز آنکه به دوزخ رود و این از عدل و انصاف دور است که کسی را به جرم پیروی از تقدیر ازلی در آتش بسوزانند. به گفته سعدی :
بخواند و راه ندادش کجا رود بدبخت بدوخت دیده مسکین و دیدنش فرمود
*حقیقت این است که آیه در بیان نشانهای اهل دوزخ است تا مردمان از آن عبرت گیرند و از آن نشانها دور شوند. مردمی که خداوند به آنها چشم عطا کرده و آن را برای دیدن و نظاره کردن صرف نمیکنند و به ایشان قلب و خرد عطا کرده اما آن را هیچ به کار دانش و حکمت نمیگیرند. گوشهایشان را نیز آکنده کردهاند تا پیامهای الهی را از بیرون و درون نشنوند، پنین مردمی چه سرنوشتی جز سوختن در آتش محرومیت از لذات متعالی و حیات برتر خواهند داشت.
*سخن در این است که چنین مردمی خوراک دوزخ اند و گویی ایشان را برای دوزخ پرورش دادهاند. بنابراین، آیه در بیان یک تقدیر جبرآمیزنیست بلکه در بیان این معنی است که رابطه ای هست میان الف و ب که از آن تخطی نخواهد شد چنانکه گویند غرور پیشرو شکست است و متکبر را برای خوار شدن آفریدهاند و حریص را برای محرومیت.
*مولانا در قطعه ای (شماره 61 از گزیده فیه ما فیه) مردم را به چهار دسته تقسیم کرده است: یکی آنها که آخر را میبینند و عاقبت اندیشند و یکی آنها که اول را مینگرند که خداوند چه رقم زده است و گروحی غرق در حق اند و از اول و آخر فارغ اند و گروه چهارم آنها هستند که در هواهای نفسانی خود غرقند و نه از اول یاد میکنند نه از آخر، از غایت غفلت، و ایشان علف دوزخ اند.