يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 28 Apr 2024
 
۰
۱

صاحبخانه اسرار مرگ زن مقتول را افشا کرد

سه شنبه ۲۶ دی ۱۴۰۲ ساعت ۰۴:۵۵
کد مطلب: 866426
اسرار قتل زنی ۴۰ ساله که به تازگی از همسرش جدا شده و جسدش در آپارتمانی که اجاره کرده، کشف شده بود، با اعترافات مرد صاحبخانه به قتل، رازگشایی شد.
صاحبخانه اسرار مرگ زن مقتول را افشا کرد
به گزارش جهان نيوز به نقل از همشهری آنلاین، ساعت ۱۳ ظهر چهارم آذر ماه به قاضی موسی رضازاده، بازپرس جنایی خبر رسید که زنی جوان در خانه‌اش به قتل رسیده است.

جسد مقتول در حالی پیدا شد که آثار کبودی و ضرب و جرح شدید روی صورت و بدنش دیده می‌شد و به‌گفته پزشکی قانونی، حدود ۱۵ساعت از مرگ وی می‌گذشت.

بررسی‌های اولیه حکایت از این داشت که این زن مدتی قبل از همسرش جدا شده و با اجاره کردن این آپارتمان به تنهایی زندگی می‌کرد.

آنطور که تحقیقات نشان می‌داد این زن فرزندی داشت که بر سر حضانت وی، با همسرش دچار اختلافات شدیدی شده بودند.

هر چند شوهر مقتول نخستین مظنون بود اما تیم جنایی در ادامه تحقیقات دریافت که مقتول از مدتی قبل با فریدون، مرد صاحبخانه‌اش که در طبقه سوم همان ساختمان زندگی می‌کرد دچار اختلاف و درگیری شده بود.

مظنون بعدی، فریدون بود که مأموران در بررسی گوشی موبایل وی، مدارک و شواهدی به‌دست آوردند که احتمال نقش داشتن او را در جنایت قوت می‌بخشید.

در گوشی موبایل فریدون، فیلم درگیری او و مقتول به‌دست آمد.

در فیلم، زن مستأجر فحاشی و فریدون را تهدید می‌کرد.

از سوی دیگر مأموران متوجه شدند که فریدون با گوشی‌اش در اینترنت جست‌وجو کرده که چطور می‌توان آثار کبودی را از بدن فردی از بین برد.

تکه‌های پازل کنار هم قرار گرفت و موجب شد تا بازپرس شعبه یازدهم دادسرای جنایی تهران دستور بازداشت فریدون را صادر کند.

روایت نخست
 
او اما در بازجویی‌ها ادعا کرد که در مرگ زن مستأجر نقشی ندارد. وی گفت: من خبر ندارم چه‌کسی در مورد از بین بردن آثار کبودی در گوشی موبایل من جست‌وجو کرده است! فریدون ادامه داد: درست است که من با زن جوان دچار اختلاف شده و درگیری داشتیم اما هرگز به این فکر نکردم که بخواهم بلایی بر سر او بیاورم و یا جانش را بگیرم. وی گفت: اختلاف ما به‌خاطر این بودکه رفت‌وآمدهای بی‌موقع به خانه این زن انجام می‌شد و من چندبار به او اعتراض کردم اما زن جوان مدام بی‌احترامی می‌کرد و با لحن تندی جوابم را می‌داد.

حتی روز حادثه هم شروع کرد به تهدید و فحاشی.

من هم با گوشی موبایلم از او فیلم گرفتم تا از او شکایت کرده و مستندات داشته باشم تا اینکه امروز شنیدم او کشته شده است.

من احتمال می دهم مردی به نام بهنام، ‌قاتل این زن باشد چون آخرین بار من بهنام که مرد موردعلاقه مقتول بود را دیدم که سراسیمه از خانه خارج شد.

روایت دوم

به دنبال اظهارات مرد صاحبخانه، تحقیقات برای شناسایی بهنام مردی که با مقتول ارتباط داشت، آغاز و مشخص شد که او به جرم زورگیری دستگیر و در زندان به سر می برد.

وی در بازجویی ها اما منکر قتل شد و گفت نقشی در مرگ زن جوان نداشته است.

ماموران باردیگر به سراغ مرد صاحبخانه که همه شواهد علیه وی بود رفتند تا اینکه وی صبح دیروز اسرار جنایت را فاش و به قتل اعتراف کرد.

وی گفت که با گلدان به سر و صورت زن مستاجر کوبیده و باعث مرگ وی شده است.

این متهم پس از اقرار به جنایت در اختیار ماموران اداره آگاهی تهران قرار گرفت و تحقیقات تکمیلی از او ادامه دارد.

وحشت از قصاص

متهم مردی ۵۰ ساله است.

او می گوید هرگز قصد قتل نداشته و از آن روز تا الان مدام کابوس چوبه دار می بیند و عذاب وجدان دارد.

او در گفت و گو با همشهری، از جزییات جنایت و انگیزه اش می گوید.

انگیزه ات از قتل چه بود؟

وقتی می گویید قتل، حالم بد می شود، من اصلا فکرش را نمی کردم که روزی دستانم به خون کسی آلوده شود.

متهم با بغض ادامه می دهد: باور کنید فکرش را نمی کردم که پروانه جانش را از دست بدهد و من تبدیل به قاتل شوم.

در واقع اصلا قصد کشتن او را نداشتم.

دعوای ما به خاطر این بود که او فرهنگ آپارتمان نشینی را رعایت نمی کرد ومن دیگر خسته شده بودم از بس که به او تذکر دادم.

اختلافتان بر سر همین مسئله بود؟

دقیقا به خاطر بی ملاحظه بودن پروانه بود. او آپارتمان را از من و پدرم اجاره کرده بود و هر زمان که دلش می خواست مهمان به خانه اش دعوت می کرد و تا پاسی از شب، سر و صدا راه می انداختند.

نه تنها من، بلکه ساکنان دیگر هم اعتراض داشتند نسبت به این سر و صداها.

حتی گاهی مهمانانشان، حیوانات خانگی مانند سگ یا گربه با خودشان به خانه می آورند و من هرچه به او می گفتند که رعایت کند و ورود حیوانات به آپارتمان ممنوع است، اهمیتی نمی داد.

حتی چندین بار با هم درگیر شدیم و کار به فحاشی و کتک کاری کشیده شد.

شکایتی هم مطرح کرده بودید؟

نه. یکبار از شدت عصبانیت، وسیله ای به سمت پروانه پرتاب کردم که موجب شد آسیب ببیند.

سپس از ترسم، او را فورا به بیمارستان رساندم.

او گفت شکایت می کند اما من از او خواهش کردم تا بی خیال شکایت شود.

در نهایت او برای اینکه شکایت نکند شرطی گذاشت؛ اینکه یک سال دیگر خانه را بدون افزایش پول پیش و کرایه، ‌تمدید کنم تا او در خانه ام بماند.

ناچار شدم قبول کنم چون اگر شکایت می کرد، به خاطر مجروح شدن وی محکوم می شدم.

برگردیم به روز حادثه، آن روز چه اتفاقی افتاد؟

سه روز بعد از دعوای اول، دعوای دوم رخ داد و به جنایت ختم شد.

آن روز باز بر سر مسائل قبلی دعوایمان شد.

رفته بودم به آپارتمانش و می گفتم چرا با من لجبازی می کند؟ چرا فرهنگ آپارتمان نشینی را رعایت نمی کند؟ با هم درگیر شدیم و او فحاشی کرد.

آنقدر عصبانی بودم که اصلا نفهمیدم چه شد گلدانی که روی میز بود را برداشتم و به سر و صورتش کوبیدم.

شاید اگر خشمم را کنترل می کردم هرگز چنین فاجعه ای رخ نمی داد.

نمی دانید چقدر پشیمانم.

پس از قتل چه کردی؟

وقتی پروانه خون آلود روی زمین افتاد، وحشت کردم.

فورا از آنجا خارج شدم تا ببینم کسی صدای ما را شنیده یا نه.

خوشبختانه کسی نشنیده بود.

خیلی ترسیده بودم چند دقیقه بعد دوباره برگشتم به خانه پروانه.

راستش اصلا فکرش را نمی کردم که جانش را از دست بدهد.

می خواستم ببینم وضعیتش چطور است که دیدم مرده و نفس نمی کشد.

ترسم بیشتر شد و تصمیم گرفتم هر طور شده جسد را از آنجا خارج کنم.

به همین دلیل با یکی از دوستانم تماس گرفتم و به دروغ به او گفتم که دیدم در آپارتمان زن مستاجر باز بوده و من وارد آنجا که شدم، چشمم به جسد خونین او افتاده است.

به دوستم گفتم احتمالا مرد موردعلاقه اش که سارق تبهکار بوده، وی را کشته و من حتی صدای درگیری شان را هم شنیدم.

از دوستم خواستم کمکم کند جسد را در بیابان های اطراف تهران رها کنیم.

گفتم اگر پلیس برسد چون جسد در خانه من است، شاید پای من به پرونده باز شود.

دوستم اما همکاری نکرد و به پلیس ماجرا را لو داد.

و شما هم قتل را گردن نمی گرفتی و با داستان سرایی می خواستی خودت را بی گناه نشان بدهی؟

چون به شدت از مجازات و قصاص می ترسیدم.

با خود می گفتم اگر دستگیر شوم قطعا به خاطر قتل عمد، قصاصم می کنند.

من نمی خواستم بمیرم و شاید به همین دلیل بود که می خواستم هر طور شده طفره بروم و قتل را گردن یک سارق بیندازم اما خب نشد.

هرچند به شدت عذاب وجدان دارم و می دانم این احساس همیشه با من است.
https://jahannews.com/vdcj8meomuqemxz.fsfu.html
jahannews.com/vdcj8meomuqemxz.fsfu.html
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
باید شرایطت را در بنگاه به او میگفتی تا در قولنامه قید شود و امضا کند تا کار به اینجا نرسد. اگر بیگناه هستی، ان شالله بخشیده و آزاد شوی.