يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 28 Apr 2024
 
۰

آیا زلزله شدیدی در راه تهران است؟

شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۰۷
کد مطلب: 711886
در بخش دوم «منهای خبر» با فردی گفتگو کردیم که در مهمانی ها از او درباره زمان زلزله می پرسند؛ اگر در پاسخ به سوال شما کوتاه سخن گفت یعنی کم خسته است و بهتر است بی خیال شوید!
آیا زلزله شدیدی در راه تهران است؟
به گزارش جهان نيوز، مهدی زارع هجدهم شهریور سال ۱۳۴۷ در بیمارستانی در خیابان ایران در مرکز شهر تهران متولد شد؛ در دبیرستان ارشاد (خوارزمی شماره٣) تهران در سال ١٣٦٥ در رشته علوم تجربی دیپلم متوسطه گرفت  و در همان سال در دوره کارشناسی زمین شناسی دانشگاه تهران در کنکور پذیرفته شد؛ او در انتخاب رشته در کنکور سال ٦٥ فقط ٢ انتخاب داشت اول زمین شناسی دانشگاه تهران و بعد زمین شناسی دانشگاه شهید بهشتی، که در همان انتخاب اول پذیرفته شد.

زارع در سال ۱۳۶۹- از دانشکده علوم دانشگاه تهران به عنوان رتبه اول فارغ التحصیل شد و لوح تقدیر از رییس جمهور وقت به دلیل کسب رتبه اول دانشگاه تهران دریافت کرد. در سال ١٣٦٩ وارد دوره کارشناسی ارشد زمین شناسی مهندسی در دانشگاه تربیت مدرس شد و در سال ١٣٧٣ با موفقیت از تز فوق لیسانس خود در مورد زلزله ٣١ خرداد٦٩ منجیل دفاع کرد. در ابتدای سال ١٣٧٤با کسب بورسیه تحصیلی از دولت فرانسه برای تحصیل در دوره دکتری عازم فرانسه شد. از رساله دکترای تخصصی در رشته زلزله شناسی مهندسی (ژئومکانیک) در دانشگاه گرونبل فرانسه. در ١٨ اسفند١٣٧٧ دفاع کرد.

زارع از خرداد ۱۳۹۳ به عنوان عضو شاخه زمین شناسی فرهنگستان علوم انتخاب شد و هم اکنون در فرهنگستان یکی از ۵ عضو شاخه زمین شناسی، گروه علوم پایه فرهنگستان علوم ایران است.

در ادامه مشروح گفت‌وگو با مهدی زارع استاد پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و عضو وابسته فرهنگستان علوم را می‌خوانید:


بیشترین سوالی که در مهمانی‌های خانوادگی از شما می‌پرسند، چیست؟

مهدی زارع: سوال در مورد زلزله و اینکه زلزله کی اتفاق می‌افتد؟ یا مثلا می پرسند اینکه می گویند در تهران زلزله می آید واقعیت دارد؟ من هم در حد توانم به این سوال‌ها جواب می‌دهم.

تنها اعضای خانواده از این دست سوالات از شما سوال می پرسند؟

زارع: حضورم در رسانه ملی، موجب شده که برای برخی از مردم چهره ای شناخته شده باشم، بنابراین تقریبا همه جا، از داخل مترو گرفته تا در پیرایشگاه، فروشگاه موبایل و یا رستوران و هرجای دیگر افرادی پیدا می شوند که مرا بشناسند و برخی از این افراد جلو مرا می گیرند و سوالاتی از این دست را می پرسند؛ خیلی وقت‌ها هم این نوع سوال‌ها را رانند‌ه‌های تاکسی (به ویژه وقتی مبدا یا مقصد من، پژوهشگاه زلزله باشد) می‌پرسند.

از سوالات تکراری خسته نمی شوید؟

زارع: از این نوع مواجهه با مردم خسته و ناراحت نمی‌شوم اما گاهی اوقات آنقدر خسته هستم که به سوالات، کوتاه پاسخ می دهم.

میزان: از کارتان لذت می‌برید؟

زارع: بله. حتما. اگر لذت نمی‌بردم این کار را ادامه نمی‌دادم، من به عنوان یک پژوهشگر و استاد دانشگاه، شغل چندان پردرآمدی ندارم، البته رفاه نسبی (با توجه به وضع سایر مردم) در زندگی‌ام برقرار است. ولی انگیزه من هرگز پول نبوده و نیست. به عنوان مثال، هرگز بابت ترویج علم، پاسخ دادن به وب سایت‌ها و خبرگزاری ها، حضور در رادیو و تلوزیون و همچنین مشارکت در اطلاع رسانی و توضیح رخداد زمین‌لرزه‌ها برای مردم، هیچ حق الزحمه‌ای دریافت نکرده ام. ولی واقعیت آن است که اگر از پژوهش در مورد زلزله و مدیریت ریسک سوانح و مدیریت بحران و همچنین اگر از پرورش دانشجویان هموطنم به ویژه در دوره دکتری و اخیرا پرورش یک دانشجوی افغانستانی برای مطالعه زلزله‌های افغانستان، در سطح دکتری، لذت نمی‌بردم، هرگز با حق الزحمه این تلاش‌ها را نمی‌توانستم برای خود توجیه کنم. از سوی دیگر از کار داوطلبانه در ترویج علم در زمینه زلزله و سوانح طبیعی، با وجودی که حق الزحمه دریافت نمی‌کنم، لذت می‌برم.

مهمترین و شیرین‌ترین خاطره شما در زمان کار چه بوده است؟ که خستگی را از تن شما بیرون کند؟

زارع: خاطرات شیرین فراوان بوده، شاید یکی از این خاطرات شیرین هدایت و راهنمایی اولین دانشجوی دکتری ژئوفیزیک تحصیل کرده در داخل ایران که در تخصص زلزله شناسی در ایران با راهنمایی من از تز دکتری اش در سال ۱۳۸۶ دفاع کرد، بود، اخیرا هم هدایت اولین فارغ التحصیل دکتری ژئوفیزیک- زلزله شناسی در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال، که دانشجوی من بود، که خوشبختانه هم اکنون به عنوان پژوهشگر در قسمت تحقیقات جمعیت هلال احمر مشغول خدمت است.

خاطره شیرین دیگر اینکه وقتی در مرداد ۱۳۹۳ به روستای مورموری ایلام (از توابع آبدانان، استان ایلام) رفتم، یکی از اهالی جوان روستای مورموری مرا شناخت و گفت که تمام نظر‌های مرا در مورد زلزله مورموری که تا قبل از بازدید نوشته بودم، در اینترنت خوانده است.

خاطره شیرین چهارم هم امسال مرداد ۱۳۹۸ در یکی از روستا‌های شیروان برایم رخ داد، هنگامی که بعد از ورود به روستا و آغاز مطالعه گسل باغان-گرماب، زن و شوهر جوانی که از تهران به شهر و روستای خود مهاجرت معکوس کرده بودند، مرا شناختند و با وجود اینکه رشته شان پرستاری و توانبخشی بود و ربطی به علوم زمین و سوانح نداشت، سوال‌های دقیقی هم از من پرسیدند.

روزانه حدودا چند ساعت کار می‌کنید و آیا  خانواده تاکنون از شما خواستند که شغلتان را عوض کنید؟

زارع: من در روز تقریبا ۱۴ ساعت کار می‌کنم، ولی کارم با تفریح آمیخته است، یعنی از کار کردن زجر نمی‌کشم که بخواهم ساعت‌های متمادی بعد از کار، به کاری نپردازم تا خستگی ام در برود، عمده تفریح من هم  کتاب خواندن است اما خانواده هرجا را که برای تفریح انتخاب کنند قطعا آنها همراهی میکنم، بنابراین هیچ یک از اعضای خانواده از تاکنون نخواستند که شغلم را عوض کنم.

کمی در مورد اعضای خانواده تان توضیح دهید

زارع: دو فرزند دارم؛ دخترم ایران ۱۸ ساله است و امسال در دانشگاه تهران در رشته مهندسی نقشه برداری در دانشکده فنی (بدون استفاده از تسهیلات یا سهمیه مرتبط با فرزندان اعضای هیئت علمی) قبول شد؛ ایران معتقد بود که اگر قرار باشد با سهمیه وارد دانشگاه شوم همان بهتر که دانشجو نشوم، پسرم ایمان هم دانش آموز سال یازدهم ریاضی است؛ در خانه ما بچه‌ها اجباری برای دنبال کردن رشته و شغل من نداشته اند و طبیعی است که هرچه دوست داشته باشند می‌خوانند.

همسرم هم پیش تر در بخش انتشارات پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی مشغول بود و از ابتدا با شرایط و روال کار من آشنا بوده و هست و در این بیست سال، بیشترین همراهی را با من داشته است و همیشه مدافع من بوده و هست، او همواره از شغل من رضایت داشته است و تنها نگرانی او با توجه به حجم کار، سلامتی من است.

منبع:میزان
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *