يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 28 Apr 2024
 
۴

فرهنگ دینى نیازمند برنامه‏‌ریزى برای رشد عقلى جامعه

فرزاد جهان‏‌بین
يکشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۲۸
کد مطلب: 373414
کار خلیفه‏‌الهى از منظر ملاصدرا بیش از آنکه سیاسى، نظامى یا اقتصادى باشد، فرهنگى است؛ یعنى تمام وجوه ارتباط او با مردم، در خدمت آموزش‌و‌پرورش و تربیت مردم براى تبدیل شدن به انسان‏هاى متعالى می‌باشد و سیاست، اقتصاد و نظامی‌گرى، جملگى صورتى آلى و وسیله‏‌اى می‌باشند.
جهان نيوز - دکتر فرزاد جهان‏‌بین*: در حکمت‌متعالیه، برنامه‏‌ریزى فرهنگى به‏‌عنوان یک ضرورت مطرح می‌شود، چون اولاً عالم خالق و صانعى دارد که او قادر و حکیم است و دارای طرحی است و ثانیاً دنیا منزلى از منازلى است که انسان باید طى بکند. نهاد حکومت وسیله و محملى در تحقق این اهداف است. سیاست به منزله‌ عبدى در خدمت شریعت می‌باشد که اگر این عبد به اطاعت از مولایش مشغول شد، ظاهر عالم مطیع باطن آن می‌گردد و انسان به جانب خیرات گرایش پیدا می‌کند.
 
چون عالم هدفمند است و دنیا نه همه‌ وجود و هستى، بلکه منزلى از منازل سالکین الى‌الله است، دولت اسلامى به‏‌عنوان دولت هادى، وظیفه‏‌اش این است که برنامه‌‏ریزى فرهنگى بکند. حکومت اسلامى علاوه بر تنظیم امور معیشتى مردم باید به‌صورت جدى و یک وظیفه‌ تخلف‌‏ناپذیر، به آموزش‌وپرورش مردم در امور مربوط‌ به منافع آخرت که اهم، ادوم و ابقى هستند اقدام نماید، خصوصاً در دنیایى که آدمى در معرض انواع فتنه‏‌ها و مفسده‏‌ها قرار دارد. اینها همه تعابیر مرحوم ملاصدرا ست.
 
کار خلیفه‏‌الهى از منظر ملاصدرا بیش از آنکه سیاسى، نظامى یا اقتصادى باشد، فرهنگى است؛ یعنى تمام وجوه ارتباط او با مردم، در خدمت آموزش‌و‌پرورش و تربیت مردم براى تبدیل شدن به انسان‏هاى متعالى می‌باشد و سیاست، اقتصاد و نظامی‌گرى، جملگى صورتى آلى و وسیله‏‌اى می‌باشند که در خدمت تعلیم‌ و‌ تربیت و ارتقاى معنوى انسان‏ها که هدف‌غایى است، قرار می‌گیرند.
 
ریاست و مدیریت درحکمت‌متعالیه
 
لیبرال‌ها اشکال کردند که عقل، لغزش‌‏پذیر است. در تعالیم ملاصدرا حکیمى که سه سفر نخست از اسفار اربعه را طى کرده است، می‌تواند در مرحله‌ چهارم که همانا هدایت و رهبرى مردم است و از نظر رتبه از مراحل سه‌گانه برتر است، به‏‌عنوان رئیس، حکومت نماید.
 
چنین انسانى در سفر من‌الحق الى‌الخلق، به مقام فناى فى‌الذات رسیده و مراتب کمال را با موفقیت به پایان برده است. چون وظیفه‌ ‌اصلىِ حکومت تأمینِ منافع ابقا و اتم است که همان بحث منافع اخروى است، هر کسی نمی‌تواند در پست‏هاى حکومت اسلامى قرار بگیرد. در نظام اسلامى، حکومت تنها مجرى دستورات الهى است و در چارچوب آنها عمل می‌نماید، نه کسى که بخواهد بر اساس عقل لغزش‏‌پذیر و ناقص خود براى مردم برنامه‏‌ریزى کند. در چنین نظامى شریعت به منزله‌ روح و سیاست به مثابه‌ جسد آن است؛ به‏‌عبارت رساتر وظیفه‌ خلیفه خدا آن است که در عملکرد سیاسی‌اش فقط اجراى شریعت را مورد نظر قرار دهد. از این رو ملاصدرا تصریح می‌کند آیین انبیا و اولیاء یکى بوده و خلافى از آنان و پیروانشان در چیزى از اصول، معارف، اعمال سیاسات و اداره کردن امور با اختلاف زمان نقل نشده است.
 
چه باید کرد؟
 
ممکن است گفته شود فرهنگ خیلى تنوع دارد. شما چگونه می‌خواهید براى اینها برنامه‌ریزى کنید که از وضعیت‌ موجود به وضعیت‌ مطلوب حرکت کنند؟ از یک طرف هم
می‌گوییم حوزه‌ فرهنگ گسترده می‌باشد، آن قدر داده‌ها و افراد متنوع است که نمی‌شود آنها را زیر یک چتر درآورد. از طرفى، اصل آزادى و اختیار انسان‏ها را می‌خواهید چه بکنید؟ همان دغدغه‌اى که هایک، پوپر، پارسونز و دیگران دارند که در حقیقت با برنامه‏‌ریزى، آزادى و اختیار انسان را سلب می‌کنیم. حالا چه باید کرد؟
 
التزام امر مردم به گونه‏‌اى که منتهى به امر اسلام و دین و دنیاى آنها شود باید به نحوى باشد که تمامى مردم در آن سهیم باشند. ملاصدرا در این خصوص می‌نویسد: «هر آن چیزى که در عالم و ملکوت وجود دارد داراى طبع ویژه‏‌اى است به‌جز انسان، زیرا انسان در اختیار نیروى ویژه‏‌اى است، بنابراین مختاریت در طبع انسان قرار داده شده است و اضطرارى وجود او می‌باشد». لذا شما نمی‌توانید در برنامه‏‌ریزیها اختیار را سلب کنید.
 
همچنین حضرت امام خمینى که یکى از بزرگان حکمت‌متعالیه است، آزادى را اولین حق بشر می‌داند که همه عالم براى او قائل است. قبل از اینکه به جواب چه باید کرد برسیم باید به دو نکته اشاره شود:
 
1. فضاى زندگى براى مسلمانان، یک تعبیر بسیار مهمى است که ملاصدرا توجه ویژه‌‏اى به آن دارد. از نظر وى حکومت مؤظف است که به تأمین امنیت در ابعاد فردى و اجتماعى با هدف نگهدارى و محافظت از فضاى زندگى مسلمانان اقدام نماید.
 
ملاصدرا از مفهوم امنیت علاوه بر عدم تهدیدهاى سخت، به مسائل فکرى و روحى و نبود تهدید در این خصوص، توجه ویژه دارد. به‏‌عبارتى فرد باید بتواند فارغ از دغدغه‏‌هاى ناشى از امر معاش، به زیست معنوى خود بپردازد و سایر افراد جامعه نیز تهدیدى روحى براى فرد به وجود نیاورند. وظیفه حکومت توجه به امر معاش و حفظ انفس و اموال از تهدیدها است تا دغدغه‏‌هاى مردم رفع گردد و فراغ بالى براى پرداختن به مسائل تربیتى و نیل به هدف اصلى فراهم شود. حکومت قبل از اینکه وارد برنامه‏‌ریزى بشود، یا به تعبیرى به شکل حلزونى همزمان با برنامه‌‏ریزى عمل هم بکند، باید تلاش کند دغدغه‏‌هاى مردم را رفع نماید. وقتى مردم دغدغه‌ معاش دارند، طبیعتاً روحشان آماده پذیرش خیلى از اقدامات فرهنگى نیست.
 
2. نکته بسیار مهم دیگر، اینکه لازمه‌ دستیابى به اثربخشى در هر حوزه‏‌اى از جمله حوزه‌ فرهنگى تخصیصِ منابع محدود یا مؤلفه‏‌هاى کلیدى و همگرایى و تمرکز اجزاى مختلف با کارویژه‏‌هاى متفاوت بر آن مؤلفه‏‌ها است؛ به‏‌عبارت دیگر براى دستیابى به همگرایى بایستى به‌جاى تخصیص منابع محدودى به موضوع‏هاى متعدد و کاهش اثربخشى در هر موضوع و مجموعاً کل حوزه‏‌ها و ابعاد فرهنگ، چند مؤلفه‌ محورى و کلیدى به‏‌عنوان سرشاخه انتخاب و برنامه‏‌هاى فرهنگى بر آن موضوع‏ها متمرکز شوند.
 
وقتى به جبهه‌ وسیعى حمله می‌کنید، نتیجه از اول معلوم است، قطعاً شکست را به دنبال خواهد داشت. ما می‌خواهیم  فضایل اخلاقى را درست کنیم و رذایل اخلاقى را از بین ببریم، نمی‌‏شود، منابع محدود است. نمی‌شود منابع محدود را به این حد وسیع اختصاص بدهیم. در تبیین موضوع چند مثال می‌زنم که البته مثال‏ها در خور توسعه است.
 
در روایتى از امام صادق علیه‏‌السلام نقل شده که «حب الدنیا رأس کل خطیئة». در این روایتِ شریف منشأ و ریشه‌ هر گناهى را دوستى دنیاى مذموم دانسته‌‏اند. حال اگر به‌جاى اینکه تلاش کنیم تک‌تک گناهان را در خود از بین ببریم که خود امر پسندیده‏‌اى است، خدمت اصلى را بر این بگذاریم که حب‌دنیا را در دل ریشه‏ کن کنیم، احتمال رسیدن ما به مقصد اصلى که همان سعادت ابدى است، بیشتر خواهد بود.
 
مثال دیگر، در روایت دیگرى امام باقر علیه‌‏السلام فرمودند خداى تعالى قفل‏هایى براى شر قرار داده است و کلیدهاى آن قفل‏ها را شراب قرار داده است و دروغگویى از شراب بدتر است. از این حدیث چنین برمی‌آید که اگر فرد دروغگو باشد، آرام‌آرام به سایر گناهان نیز آلوده خواهد شد. حال اگر ما تلاش کنیم که دروغ نگوییم از ورود به سایر گناهان نیز در امان خواهیم ماند. پس باید به‏‌عنوان مثال تمرکز را بر این مؤلفه‌ کلیدى بگذاریم.
 
مؤلفه‌ی کلیدى در کدام لایه است؟
 
حالا بحث این است که باید این مؤلفه را در کدام حوزه‌ فرهنگ جستجو کنیم؟ حوزه‌ باورها و شناخت؟ حوزه‌ ارزش‏ها و گرایش‏ها؟ یا حوزه‌ رفتار؟ علامه طباطبایى نظریه‏‌اى دارند به‌نام «نظریه‌ی ادراکات اعتبارى» که ادراکات را به اعتبارى و حقیقى تقسیم می‌کنند، سپس ادراکاتِ‌اعتبارى را به حوزه‌ قبل از اجتماع و حوزه‌ بعد از اجتماع تقسیم می‌کنند. در قسمت ادراکات قبل از اجتماع، ایشان اصلى را مطرح می‌کنند به ‏نام «اصل متابعت از علم» که انسان، موجودى علمى است و اراده‏‌اش تابع علم می‌باشد. ایشان درباره‌ این مطلب در جلد دوم اصول فلسفه و روش رئالیسم بحث کرده‌‏اند.
 
حالا از این سه لایه اعتقادات، ارزش‏ها و رفتار مظاهر فرهنگى، حکومت بایستى در امر برنامه‏‌ریزى در کدام لایه سرمایه‏‌گذارى کند؟ بر اساس آنچه از نظریه‌ ادراکات اعتبارى گفته شد بیشترین تمرکز می‌باید بر روى لایه‌ اعتقادات و باورها انجام گیرد، چرا که هیچ حرکتى از انسان صادر نمی‌شود مگر آنکه مبتنى‌بر معرفتى است. حال در لایه اعتقادات، کدام مؤلفه‌ کلیدى است به ‏نحوى که اثر بر آن باعث حداکثر اثرگذارى در سایر حوزه‏‌هاى مرتبط شود، مؤلفه‏ کلیدى که در میان عمومِ مردم امکانِ ایجاد مقاومت فرهنگى در برابر فرهنگ‏هاى مهاجم را فراهم می‌نماید و سیر به‌ سمت فرهنگ مطلوب را نیز به دنبال داشته باشد؟ تمرکز محتوایى یعنى شما محدوده‏‌اى را که انتخاب کردید، همه سازمان‏ها و برنامه‏‌هاى شما روى آن تمرکز کنند، حالا با قالب‏ها و اشکال مختلف.
 
آن مؤلفه‌‏اى که می‌خواهم اشاره کنم، بسط تعقل به‏‌عنوان یک مؤلفه‌ محورى در لایه‌ اعتقادات است. در اصول کافى آمده حضرت جبرئیل آمد نزد حضرت آدم و گفت از سه گوهر عقل، دین و حیا کدام را انتخاب می‌کنید؟ حضرت آدم فرمود: عقل. به دو گوهر دیگر گفته شد برگردید. آنها گفتند: ما هم می‌مانیم. گفتند: چرا؟ پاسخ دادند: هر کجا عقل باشد دین و حیا هم آنجا هستند. پیامبر صلی‌ الله‏ علیه‏ و‏ آله‏ و سلم فرمود: «مرز بین ایمان و کفر تعقل است». از حضرت پرسید: چگونه؟ حضرت پاسخ داد: بنده اگر مقدارى فکر می‌کرد، می‌فهمید که باید برود سراغ خدا، نه سراغ بنده خدا.
 
منظور من از عقل همان است که شهید مطهرى در تعلیم‌ و‌ تربیت اسلامى به آن اشاره کردند. خصوصیات عقل از دیدگاه اسلام به نقل از شهید مطهرى عبارت است از:
 
1. غربال‏گرى و توانایى و تمییز سخن راست از باطل.
2. توانایى تجزیه‌کردن یک سخن و تشخیص عناصر درست آن از عناصر نادرست.
3. آینده‏‌نگرى و آخرت‏‌محورى.
 
خلاصه کلام آنکه اگر برنامه‏‌ریزى فرهنگى به رشد عقلى افراد جامعه منجر شود، حرکت به‌ سمت فرهنگ مطلوب دینى امکان‏پذیر خواهد شد، بدون آنکه در این برنامه‏‌ریزى اختیار افراد سلب شود.
*عضو هیئت علمی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره)
مرجع : تسنیم
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *