جمعه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 10 May 2024
 
۱
۳
نسبت «جمهوری اسلامی» با «آزاداندیشی»

وقتی تسلیم و تقلید از غرب، امکان هرگونه آزاداندیشی را گرفته است/ فضایی که باید شکسته شود

دوشنبه ۱ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۲۶
کد مطلب: 314970
اندیشه ی آزاد مقدمه ی لازم برای تحقق مهمترین واجب اسلامی یعنی تحقق و برپایی حکومت اسلامی است. اما روشن است که کار با آزادی اندیشه پایان نمی یابد، آزادی اندیشه به جای اینکه، هدف و مقصد تلقی شود، راهی است که برای راهیابی به هدایت الهی باید از آن عبور کرد.
وقتی تسلیم و تقلید از غرب، امکان هرگونه آزاداندیشی را گرفته است/ فضایی که باید شکسته شود
جهان نيوز - دکتر عطاءالله رفیعی آتانی :
فضای تسلیم و تقلیـد حاکم بر نهادهای علمـــی که مصـرفکنـنـــده ی دانش ترجمه شده  و تجربه گردیده ی غـــرب هستنـــد، امکـان آزاداندیشــی را به بهانهی نگاه ایدئولوژیک رقبای فکری خود، به احدی نمی دهد و شکستن این فضا، کار آسانی نیست. {حضرت آیت الله خامنه ای (16/2/1392)}
 
بی گمان بسیاری از وقایع و پدیده های انقلاب اسلامی نظیر یازدهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران، برای نظریه پردازی و نظریه پردازان در قلمرو علوم انسانی و اجتماعی، فرصت مغتنمی تلقی می گردد تا ظرفیت و محدودیت‌های نظری، روش شناختی، مفاهیم پایه و به ویژه «مبانی» علوم انسانی آفتابی گردد.  

جمهوری اسلامی ایران در طول حیات بیش از سی سالهی خود توانسته با مجموعه ای از سازوکارهای فرهنگی ـ اجتماعی، سیاسی و مدیریتی گامهای به هم‌پیوسته‌ای را در روند تکاملی پروژه ی پایان ناپذیر «جمهوری اسلامی» بردارد. «جمهوری اسلامی» در نگاه حکیمانه ی رهبر انقلاب اسلامی به معنای «حرکت عمومی» مردم به سمت آرمانهاست. 

بنـــــابـراین، تلقی‌هـــای ساده انگارانه ی«جمهوری اسلامی» به معنای حاصل جمع جمهوری به علاوه ی اسلام و نیز «جمهوری به عنوان ظرف و اسلام به عنوان مظروف» با حقیقت جمهوری اسلامی فاصله های فراوانی دارد. این دسته از تلقی ها بیش از آنکه بتواند ماهیت جمهوری اسلامی را نشان دهد مکانیزم های جدا  انگاری «اسلام و جمهوری» را به رخ می کشد.

براساس رویکرد رهبر انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ماهیت واحدی است از سنخ مرکبهای شیمیایی که نظراً و عملاً ماهیت تکاملی دارد. بنابراین آنچه که ما اینک به آن آگاهی داریم آغاز حرکت جمهوری اسلامی و نیز «جهت» حرکت آن است و نه پایان آن، زیرا جمهوری اسلامی دارای یک ماهیت ذومراتب و در حال تغییر تکاملی پایان ناپذیر به سمت اهداف الهی است. در یک نگاه عمیق‌تر، پیشرفت اسلامی لازمه ی منطقی جمهوری اسلامی است. 

برای فهم ماهیت جمهوری اسلامی باید بدانیم
آزاداندیشی به منظور اندیشیدن همگانی برای نیل به اندیشــه های درست، مثل هواسـت که باید در آن تنفس کرد، مثل یک قطعه نیست که در ماشین زندگی قرار داده شود.
ما با یک واقعیت در حال جریان به سمت اهداف الهی روبرو هستیم که در کامل ترین و پیشرفته ترین حالتِ خود، به سر منزلگاه مقصود یعنی حکومت مهدوی(عج) منتهی خواهد شد. در این چارچوب نظری، با عزم و اراده همه ی افراد کشور، جامعه در حال صیرورت به سمت اهداف الهی، در نقاط عطفی نظیر انتخابات خود را فروزان تر نشان می دهد. این واقعیت به معنای آن است که مردم در روند این سفر و صیرورت الهی «زبان» مناسبی برای بیان خصوصیات هر «منزلگاهی» که در این سفر پایان ناپذیر در آن قرار دارند پیدا کردهاند. بنابراین علوم انسانی که وظیفهی خود را رمزگشایی و تبیین واقعیات کنش های انسانی میداند باید این فرصتها را برای نشان دادن توانائی های خویش، غنیمت به شمارد. 

واقعیت تلخ آن است که نظریه پردازی علوم انسانی در کشور ما نمی تواند از این فرصتی که به پیشرفت علوم انسانی کمک میکند، استفاده کند. علت موضوع هم روشن است. این دانشها «تورها» یا همان «نظریات» مناسبی را برای فهم این واقعیات در اختیار ندارند. نظریات علوم انسانی لباسهایی هستند که به اندازه ی تن واقعیات زندگی مردمان مغربزمین ساخته شده است. این «لباس» آنگاه برای ایران مفید خواهد بود که واقعیتهای کنشهای انسانی در ایران خود را دقیقاً به اندازه ی آن به وجود آورند! حال که چنین انتظاری به اندازه ی همه تلقی های دیگر غرب باوران غیرواقعی و غیرانسانی است! باید به فکر ساختن تورها یعنی نظریاتی باشیم که بتوان از این «دریای عظیم» صیدهای مناسبی را برای مساعدت به عقلانیت فردی و اجتماعی برگرفت. این نظریات دقیقاً همانی است که تولید آن را از علوم انسانی اسلامی انتظار می کشیم. به باور نگارنده، شناخت واقعیت «عقلانیت اسلامی رفتار» وظیفه ی اساسی علوم انسانی اسلامی (عقلانیت اسلامی شناخت) است. 

ماهیت عقلانیت بر «استدلال» استوار است. بنابراین وظیفه ی علوم انسانی آن است که نشان دهد که مردم برای رفتارهای خود چه استدلال هائی دارند؟ برای نمونه: چرا انسانها در غرب و یا شرق عالم چنین و یا چنان رفتار میکنند؟ چرا در این یا آن انتخابات به این تعداد یا به آن تعداد شرکت کرده اند؟ چرا این کالا را به این مقدار تولید یا مصرف می کنند؟ چرا حجاب را رعایت میکنند و یا چرا رعایت نمی کنند؟ دولت در نظام سرمایه داری چگونه با نزاع طبقاتی کنار می آید؟  چگونه انسان مسلمان بین اهداف خود و مصالح جامعه،
واقعیت آن است که فضای تسلیم و تقلید حاکم بر نهادهای علمی که مصرف کننده ی دانش ترجمه شده  و تجربه گردیده ی غرب هستند، امکان آزاداندیشی را به بهانه ی نگاه ایدئولوژیکِ رقبای فکری خود، به احدی نمی دهد و شکستن این فضا، کار آسانی نیست.
سازگاری ایجاد می کند؟ و... تمام این سؤال ها در چارچوب فلسفه و نظام اخلاقی فرد، پاسخ خود را پیدا می کنند. 

برای فهم «عقلانیت اسلامی عمل» ابتدا باید فلسفه ی جامع زندگی که میتوان آن را فلسفهی اخلاق اسلامی ـ به عنوان اسم جامع و شامل فلسفهی اخلاق فردی، فلسفه سیاسی و... تلقی نمود ـ را بشناسیم. زیرا مردم در جامعه ی اسلامی، هرچند با تفاوتهایی به فلسفه ی اسلامی زندگی پایبند هستند. نباید و نمی توان واقعیات پرمعنای اجتماعی، سیاسی و... ایران را با نظریاتی تبیین نمود که وظیفهی آنها تبیین واقعیات زندگی مغربزمینیان است که عقلانیت رفتار آنها در چارچوب یک فلسفه ی دیگر زندگی شکل می گیرد. در حقیقت فرضیات بر اساس نظام اخلاقی فرد و جامعه که بدان ملتزمند ساخته می شوند که حکایت‌گر دنیای تصمیم گیری آدمیان است و آنگاه برای راستی آزمایی به صورت روشمند به واقعیت عرضه می شوند. 

 در این فرصت مختصر به اقتضای موضوع این شماره به یکی از اساسی ترین مؤلفه های سازنده ی ماهیت جمهوری اسلامی توجه میدهم. در هنگامه ی مبارزات پر رمز و راز انتخاباتی ریاست جمهوری یازدهم، برخی از جریانات رسانه ای انقلابی که به طرز دلنشینی دوست دارند تا همه ی آرزوها و آرمانها و مطلوب های خود را با ارجاع به سیره ی نظری و عملی رهبر انقلاب اسلامی توضیح دهند، در چارچوب فضای گفتمانی سالهای اخیر، که منتخب مطلوب آنها باید ساده زیست باشد و بنابراین نباید اهل هزینه کردن‌های گزاف در عرصه ی مبارزات انتخاباتی باشد، یک پوستر تبلیغاتی مربوط به سومین انتخابات ریاست جمهوری که رهبر محبوب کنونی انقلاب اسلامی با بیش از 90 درصد آراء به پیروزی رسیده بود را بر روی سایتهای خبری خود قرار داده بودند. برای نگارنده جالب این بود که توجه به محتوای پیام این پوستر با توجه به شکل پوستر، در رقابتها اقبالی را به دست نیاورده بود. محتوای پیام این پوستر این بود که هواداران نامزد محبوب ریاست جمهوری برای اینکه او را به مردم معرفی کنند این سخن او را به اطلاع آنها رسانده اند که از نظر او وظیفه ی حکومت اسلامی آن است که کاری کند که همه ی مردم «فکر» کنند و آنگاه «هدایت» اذهان مردم را به عهده گیرد.

به نظر می رسد این پیام عمیق در کنار تعریفی که ایشان اخیراً از ماهیت جمهوری اسلامی ارائه کرد همه ی سخن را در مورد وظیفه متقابل مردم و دولت برای تحقق پایان ناپذیر «جمهوری اسلامی» از منظر اندیشه و آزادی اندیشه به خوبی نشان می دهد.

برای حرکت عمومی همه ی مردم به سمت اهداف الهی، همه ی مردم برای افزایش عقلانیت فردی و اجتماعی موظفند که بیاندیشند.
براین اساس، اندیشه ی آزاد مقدمه ی لازم برای تحقق مهمترین واجب اسلامی یعنی تحقق و برپایی حکومت اسلامی است. اما روشن است که کار با آزادی اندیشه پایان نمی یابد، آزادی اندیشه به جای اینکه، هدف و مقصد تلقی شود، راهی است که برای راهیابی به هدایت الهی باید از آن عبور کرد.
هر جایگاه و منزلتی که می خواهد به تحقق پایان ناپذیر جمهوری اسلامی کمک کند ابتدا باید کمک کند که همه ی مردم فکر کنند، آنگاه حکومت اسلامی که مبنای مشروعیت خود را از تداوم فلسفه ی امامت شیعی دارد موظف است که اذهان مردم را هدایت کند. مردم تا نیاندیشند اساساً در این شرایط قرار ندارند که از سوی امامت و حکومت اسلامی امکان هدایت اذهان آنها وجود داشته باشد و هر جا که موضوع هدایت وجود نداشته باشد اساساً و منطقاً جایی برای امامت باقی نخواهد ماند. براین اساس، اندیشه ی آزاد مقدمه ی لازم برای تحقق مهمترین واجب اسلامی یعنی تحقق و برپایی حکومت اسلامی است. اما روشن است که کار با آزادی اندیشه پایان نمی یابد، آزادی اندیشه به جای اینکه، هدف و مقصد تلقی شود، راهی است که برای راهیابی به هدایت الهی باید از آن عبور کرد. نتیجه ی منطقی این مقدمات این است که، از پایگاه حمایت از آزاد اندیشی باید هر دو مطالبه را از دولت اسلامی داشت. باید زمینه را فراهم کرد که همه ی مردم برای فهم ماهیت همه ی مسائل زندگی از قبیل «سیاست خارجی درست»، «راه حل افزایش حیاء و عفاف در جامعه»، «راه حل بیکاری و تورم»، «راه حل افزایش کارائی و کارآمدی سازمانها»، «چگونگی نوآوری و خلاقیت اقتصادی»، «چگونگی فهم پدیده های اجتماعی»، «مدیریت شایسته ی خانواده»، «تربیت فرزند»، «مبارزه با انحرافات اجتماعی» و... در کنار مباحث بنیادی در تفسیر زندگی، «تفکر» نمایند. اما همه ی کار همین جا به اتمام نمی رسد، حکومت اسلامی باید ضمن انجام این رسالت عظیم، تمام تمهیدات لازم را برای هدایت مردم و افکار مردم به سمت آرمانهای الهی فراهم آورد. واقعیت آن است که فضای تسلیم و تقلید حاکم بر نهادهای علمی که مصرف کننده ی دانش ترجمه شده  و تجربه گردیده ی غرب هستند، امکان آزاداندیشی را به بهانه ی نگاه ایدئولوژیکِ رقبای فکری خود، به احدی نمی دهد و شکستن این فضا، کار آسانی نیست.

بر این اساس، آزاداندیشی یک موضوع و یا یک پروژه ی هم عرض با سایر موضوعات یا پروژه ها نیست. آزاداندیشی یک فضای گفتمانی است که مثل روح در جسم زندگی اسلامی حلول کرده است. مسئولین رسمی در این عرصه نظیر نهاد «حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره» بیش از آنکه وظیفه ی تصدی گری برای برگزاری این کرسی ها را بر عهده داشته باشند باید با تمهیدات مناسب، گسترش فضای گفتمانی را با  اصلاحات سخت افزاری و نرم افزاری لازم در ساختارها، با هدف تولد و رشد نظریات نوین، فراهم آورند. آزاداندیشی به منظور اندیشیدن همگانی برای نیل به اندیشــه های درست، مثل هواسـت که باید در آن تنفس کرد، مثل یک قطعه نیست که در ماشین زندگی قرار داده شود.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


مسلما اسلام براي اداره جوامع برنامه وسيستم وقانون دارد كه متاسفانه پس از انقلاب كه توقع بود نظامات وقوانين و...طبق احكام اسلام متحول شود ، اغلب چنين نشد واكثرابا تقليد از اجانب هرروز با مشكلات بيشتري مواجه مي شويم . براي حل مشكل بايد اين ماده قانون اساسي كه مي گويد شوراي نگهبان بايد مصوبات مجلس را چنانچه مغاير شرع وقانون اساسي نباشد تاييد نمايد را تغيير داد وشوراي نگهبان را موظف نمود كه فقط قوانيني را كه موافق شرع مي باشد را تاييد نمايد . حتما اسلام قانون كار وبيمه وماليات وگمرك ونظام اداري و....دارد ، در حالي كه امروز قوانين مورد اشاره از اجانب تقليد شده ونتيجه اش وضع جاري فرهنگي واقتصادي كشوراست .
امروز دوست عزیزی میگفت اگر روحانی با اوباما دیدار کند خیانت به خون شهدا کرده !

با خود کلنجار رفتم و سوالاتی در ذهنم ایجاد شده است که از برادرانم در رجا مپیرسم و امیدوارم پاسخ قانع کننده بدهد .

مگر نه اینکه معاویه ابن ابی سفیان دشمن دیرینه ی حضرت علی ع بود و بسیاری از یاران حضرت را به خاک و خون کشید و تا اخر نیز به دشمنی با حضرت پرداخت .

پس چرا امام حسن (ع) با معاویه صلح کرد ؟!
آیا این کار ایشان خیانت به خون امام علی (ع) بود ؟!
یا چرا برادرش امام حسین (ع) در این موضوع دخالت نکرد و ایا امام حسین (ع) به خون امام علی (ع) و یارانش بی تفاوت بوده است ؟!

سوال دیگرم این است که چرا امام علی بن موسی الرضا (ع) با قاتل پدرش نشست و برخواست کرد و مقام ولایت عهدی را پذیرفت با ان که میدانست این خاندان دست در خون اهل بیت (ع) دارند ؟!

ایا این کار اشان خیانت به خون پدرانش بود ؟

سوال دیگرم این است که چرا در زمان علی (ع) مالک اشتر و عمر و عاص با یکدیگر دیدار کردند مگر نه اینکه انها از یکدیگر کشته داده بودند .

ایا این کار ایشان خیانت به خون شهدای ان موقع بود ؟!

سوال دیگرم این است که چرا امامان معصوم (ع) ما با دشمنان خود دیدار میکردند این کار ایشان چه معنی داشت ؟؟
این مذاکره ها به چه معنا بود ؟؟

حال ایا قضیه امریکا بدتر از ان زمان است .
حال که انان دست در خون اولیای خدا داشتند

با عقل من میشه فهمید دیدار با دشمن هیچ ایرادی ندارد و اتفاقا برای حل بسیاری از کارها خوب است و این کار خیانت به خون شهدا نیست چرا که اگر این خیانت است . پس امامان معصوم من نیز خیانت کرده اند
France
دوست عزیز
منم با کلیت فرمایش شما موافقم و رای مثبت بهتون دادم اما آنچه که مذاکره و عدم مذاکره را تعریف و تعیین می کند زور و فشار و اصرار اطرافیان امام نباید باشد:

در ماجرای صلح امام حسن (ع) و حکمیت دوران امام علی (ع) اگر زور و فشار اطرافیان نبود هرگز این دو بزرگوار تن به صلح یا میانجیگری نمی دادند.

اینکه گاهی ما مجبور به مذاکره و توافقیم (بخوانید اتش بس) انکار نشدنی است اما باید علت ان را یافت. یک موقع مثل پیامبر شرایط سیاسی ایجاب می کند و پیامبر به تشخیص خود صلح حدیبیه را ولو با یک قدم عقب نشینی برای خیزی چند برابری می پذیرد، گاهی هم کسی مثل امام حسن (ع) بخاطر وادادگی نزدیکان و امنایش مجبور به صلح می شود.

اتفاقا در جریان صلح امام حسن (ع) سکوت امام حسین (ع) علی رغم معصوم بودن نشانه تبعیت محض حضرت از امام خود است و نه نعوذبالله بی تفاوتی. اما سایر اطرافیان امام حسن (ع) با کوتاهی و یا خیانت باعث شدند صلح به امام حسن (ع) تحمیل شود.

بنده رفتار دولتمردان جدید را که بررسی کردم به زعم خودم پی به تاکتیک "نرمش قهرمانانه" رهبری بردم. و ان اینکه وقتی از اول این حضرات جدید در بوق رابطه دمیدند و مشکلات را به تحریم نسبت دادند و افکار عمومی را علیه استقامت و عزت شوراندند رهبری چاره ای نداشت تا با تغییر تاکتیک مذاکره (بخوانید حکمیت) را پذیرفت و اجازه داد مذاکره کنند و چراغ سبز به آمریکا نشان بدهند اما هنوز هیچ چیزی نشده انها لغزهایشان را بیشتر کرده اند و از موضع بالاتر حرف می زنند. ما مرده و شما زنده، خواهید دید که این روش مذاکره و سیاست پیشگی به حقارت ما ختم می شود چون دم خروس ان بیرون زده .