جمعه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 10 May 2024
 
۲

فیلمی که ۳۴ سال منتظرش بودیم

پنجشنبه ۲۱ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۵۷
کد مطلب: 312619
ما همیشه از فرشتگان انتظار نجات داریم و از آنها می خواهیم که ما را به مرتبه ای بالا تر برسانند اما فرشتگانی که در این فیلم ترسیم شده و با این ادعا وارد خاک افغانستان شده اند، در باطن برای تاراج این سرزمین رفته اند.
به گزارش جهان، شهزاد اردشیری، کارشناس سینما، یادداشتی در نقد فیلم سینمایی فرشتگان قصاب به کارگردانی سهیل سلیمی نوشته است که در ادامه می خوانید.

این فیلم، امشب از شبکه یک سیما ساعت 22 پخش می شود.

*****
بسیاری از افراد فیلمها را بر پایه اتفاقاتی که برای آنها می افتد نقد می کنند اما برای من مستقل بودن فیلم از هر گونه جریانی مهمتر است و نقدی که درباره ی فیلم می نویسم از دیدگاهم نشأت می گیرد. اینکه فیلمی در چه جشنواره ای و یا در کجا ساخته شده باشد، برایم مهم نیست. فیلم باید توان آن را داشته باشد که از خود دفاع کند.

سالها منتظر بودم در حوزه ی سینمای استراتژیک فیلمی ساخته شود که حرفش را به گونه ای بزند که از شعاری بودن و رو بودن پیامش دور باشد اما این اتفاق هرگز نیفتاد، هر فیلمی که دیدم آنقدر پیامش را سطحی و رو می گفت که احساس می کردم فیلمساز فکر می کند تماشاچی چیزی نمی فهمد و به شعور تماشاچی توهین می کرد. قبل از دیدن فیلم فرشتگان قصاب احساس کردم قرار است دوباره همان جریانات تکرار شود اما برایم بسیار جالب بود که نویسنده و کارگردان، تمامی اندیشه ها ، حرفها و پیامهایش را هوشمندانه پشت داستان جذاب فیلمش مخفی نموده و حتی با رفتارهای شایسته از تماشاچی فیلم می خواهد که بیشتر درباره ی قصه و مفاهیم درونی فیلم فکر کند. تماشاچی وقتی فیلم را می بیند، در ابتدا با قصه ی جذاب و پر کشمکش رو برو می شود و آرام آرام به عمق تفکرات فیلمساز پی می برد. فیلم فرشتگان قصاب فیلمی ست که سی و چهارسال منتظرش بودیم.

ریتمی که فیلمساز برای بیان روایتش استفاده نموده، ریتمی بسیار مناسب و هوشمندانه است. در بسیاری از مواقع وقتی ریتم فیلم را مرور می کردم بر این باور بودم که فیلمساز بارها و بارها این ریتم را با خود تکرار کرده، تا توانسته به چنین فرایندی دست پیدا کند. فیلمساز لحظات نفسگیری را بوجود می آورد که به تماشاچی اجازه ی لحظه ای تکان خوردن هم نمی دهد.

داستان و روایت فیلم بسیار حساب شده شکل گرفته و ما را آرام آرام با خود درگیر می کند، تعلیق و کشمکش بجا در فیلم عاملیست که تماشاچی به خوبی با فیلم همراه می شود.

استفاده ی هوشمندانه از جلوه های رایانه ای به گونه ای طراحی و اجرا شده که واقعی بودن آن را به خوبی احساس می کنیم. ساختار فیلم بسیار قوی بوده و در بسیاری از مواقع برایتان قابل باور نیست که بشود چنین فیلمی در ایران ساخت.

شخصیت های فیلم بسیار باور پذیر هستند و ما در بسیاری از موارد با قهرمانان داستان همزاد پنداری می کنیم، آنها را می فهمیم، اشتباهاتشان قابل درک است و کاملا جنبه ی انسانی دارد. آنها در روندی کاملا مشخص و بستری مناسب که به فرهنگ و جامعه ی افغانستان بسیار نزدیک است زندگی می کنند و نفس می کشند.

فیلمساز در بسیاری از موارد از عنصر غافگیری استفاده کرده که واقعا به جا و مناسب می باشد. در جا هایی که ما حتی حدس نمی زنیم اتفاقاتی رقم می خورد که ما را غافل گیر کرده و وادار به واکنش می کند اما چون کاری از دست ما بر نمی آید با خود درگیر می شویم.

ما همیشه از فرشتگان انتظار نجات داریم و از آنها می خواهیم که ما را به مرتبه ای بالا تر برسانند اما فرشتگانی که در این فیلم ترسیم شده و با این ادعا وارد خاک افغانستان شده اند، در باطن برای تاراج این سرزمین رفته اند. بهتر است بگویم وقتی فیلمساز از به تاراج رفتن اعضای بدن انسانها در مکانی فرهنگی آن هم مدرسه، به بهانه ی کمک به آنها حرف می زند، با ما به صورت سمبلیک سخن می گوید. در این سرزمین همه چیزش به تاراج رفته که این سخن در زیر لایه ی داستان خود نمایی می کند.

این مدرسه، نمادی از افغانستان است که نیاز به آموزش و پیشرفت دارد و عده ای در لباس فرشته برای به تاراج بردن همه ی سر مایه های ملی به آنجا هجوم می برند. عده ای ازمردم این سرزمین تلاش کرده که به دیگران کمک کنند اما در نهایت به این باور می رسند که خود نیز قربانیان قبلی جنایت هستند، فیلمساز با روح قلمداد کردن آنها، ما را غافلگیر کرده و به این باور می رساند که از قربانیان قبلی انتظار کمک داشته باشیم.

در جایی فیلمساز از ستاره ی داود استفاده می کند که اکنون این ستاره در دنیا به عنوان نماد صهیونیست شناخته می شود اما به جرأت می توان گفت صهیونیست مانند همه ی آن چیزهایی که به زور به دست آورده، این ستاره را نیز غصب کرده است.

برخی از یهودیان اعتقاد دارند که ستاره داوود نشانه ی آمیزش نهایت و بی نهایت، جهان دیدنی و جهان نادیدنی است. بر طبق نظر برخی علمای تورات ستاره شش گوشه دارد که نشان از شش روز هفته است، مرکز ستاره را نماد روز هفتم می‌دانند که روز استراحت است. این معنا به نوعی همان جامعیت و تقدس عدد هفت می باشد.

برخی اعتقاد دارند این نگین به حضرت سلیمان، نیرویی جادویی برای تسلط بر جنیان می بخشید و برخی نیز معتقدند که این نشان، سمبل انسانهای معصوم می باشد. حال باید دید که فیلمساز چقدر هوشمندانه و به جا آن را به تماشاچی نشان می دهد. نمادی مقدس اما غصب شده، آویزان بر گردن فرشته ای قصاب.

سوالی عجیب که تا کنون جواب آن را پیدا نکرده ام این است که چرا وزارت ارشاد اجازه نداده فیلمی به این ارزشمندی و قابل دفاع وارد جشنواره فیلم فجر شود؟؟؟؟؟؟!!!!!!
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *