يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 28 Apr 2024
 
۰
در دوازدهمین نشست دفتر گفتمان انقلاب اسلامی عنوان شد:

آقای موسوی تکلیف خود را مشخص کنید

اندیشه ای در سرازیری
دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۰۹:۵۶
کد مطلب: 71714
آقای موسوی تکلیف خود را مشخص کنید

سه شنبه 21 مهرماه- دانشکده ادبیات دانشگاه تهران- تالار فردوسی
در فضایی مثل دانشگاه آن هم از جنس دانشگاه تهران همیشه نشست ها و همایش هایی با موضوعات سیاسی و جنبشی و دانشجویی، بهترین بهانه برای جذب تعداد زیادی از دانشجویان است و این بار هم یک موضوع پرطمطراق "بازخوانی حوادث پس از انتخابات " حتماً جوانان دانشجوی بسیاری را به تالار فردوسی می کشاند.
همایش "اندیشه ای در سرازیری" با همکاری دفتر گفتمان انقلاب اسلامی و بسیج دانشجویی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برپا شد.
دفتر گفتمان انقلاب اسلامی چند ماهی است تلاش می کند با طرح موضوعات مختلف فکری- اندیشه ای در قالب نشست ها و همایش ها رسالت خود را جهت احیای گفتمان امام و انقلاب به منصه ظهور برساند.
همایش "اندیشه در سرازیری" با حضور چهره های برجسته حوزه و دانشگاه؛ حجج اسلام "سید عباس نبوی" و "عبدالحسین خسرو پناه"، بررسی "خط امام و ادعاهای پیرامون آن" و نیز "رویکردهای غیر بومی در علوم انسانی و بازتاب آن در نگاه سیاسی" را در دستور کار خود قرار داد.
در ابتدای همایش "حجت الاسلام دکتر سید عباس نبوی" استاد حوزه و دانشگاه به تبیین جایگاه خط امام و اندیشه و سلوک و مبانی نظری ایشان پرداخت.
وی در ابن خصوص سه رویکرد رایج در جامعه نسبت به جاگاه امام و ولی فقیه را تشریح کرد و اظهار داشت:
نخستین رویکرد در مورد خط امام بیانگر آنست که امام به عنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی و اولین ولی فقیه و راهبر دینی و راهبر نظام است. بعد از امام، ولی فقیه دیگری جانشین ایشان می شود. در این دیدگاه امام دارای شئوناتی بوده و بر اساس حقوق شرعی و دینی که در اختیار داشته و نیز با توجه به اقبال عمومی مردم، تصمیم گیری هایی داشتند. پس از ایشان ولی فقیه بعدی چون دارای همان شئونات و اختیارات دینی و شرعی است، بقیه راه را باید در ولی فقیه بعدی جستجو کرد و راه و خط امام تمام شده است. ولی فقیه حاضر می بایبست یکبار دیگر آنچه را که توسط امام تأسیس شده بار دیگر تأسیس نماید و در غیر اینصورت مورد قبول نیست.
دکتر نبوی اشکال اساسی این رویکرد را شخص گرایی دانست و گفت: با قبول این رویکرد بر خلاف آیات و روایات و توصیه های مؤکد ائمه به خصوص امیر المؤمنین (علیه السلام)، خطر شخص گرابی جامعه را تهدید می کند. حتی اگر بواسطه ورع و تقوی ولی فقیه خطری از این ناحیه بر شخص احساس نشود، اما نسبت به افرادی که چنین مسیر فکری را در جامعه دنبال می کنند می تواند خطرساز باشد.
نبوی با اظهار تأسف از وضعیت فعلی جامعه، برخی چهره های تحصیل کرده را که به واسطه جمود فکری و خشک مقدسی غلط به این نظریه گرایش پیدا کرده اند، مورد عتاب قرار داد و گغت: این افراد با قبول نظریه فوق خود را از شناخت حق و باطل معاف می دانند و تنها به این فکر هستند که نگرش و سیره ولی فقیه حاضر را مد نظر قرار دهند، آن هم نه برنامه هایی که ولی فقیه مطرح می کند، بلکه با طرح شعارهای جدید این فکر را ترویج می کنند که باید از نظرات رهبری استمزاج کنیم و قبل از اینکه او حرفی بزند ما عمل کنیم.
این استاد حوزه و دانشگاه در نکوهش این دسته افراد سخن امام را مستمسک قرار داد که فرمودند: «من آنقدر که از جاهلان متنسک کمرم شکست از بی دینان لطمه ندیدم.»
بر اساس سخنان دکتر نبوی رویکرد دوم نسبت به خط امام آن است که سیره و سلوک امام و نیز تمام اجزای آن اعم از مبانی و پایه های نظری و ریشه های فکری، حتی جزئی ترین تصمیمات به عنوان پایه های نظام جمهوری اسلامی قرار گیرد و ولی فقیه هیچ دخل و تصرفی ولو مصداقاً نمی تواند انجام دهد و باید در تمام جزئیات کاربردی دقیقاً در چارچوب خط امام گام بردارد و ذره ای تخطی قابل قبول نیست.
وی دو اشکال را بر این رویکرد وارد دانست و اظهار داشت: این رویکرد از طرفی کاملاً ضد عقلانی است و هیچ فردی نمی تواند معتقد باشد که تمام سیره و سلوک امام حتی مصادیق، به صورت امور جاوید درآید. اشکال دوم آن است که این رویکرد به نوعی از دغل و نفاق مطرح می شود. یعنی فرد برای اینکه در مقابل جریان امور جامعه بوسیله رهبر کنونی نقدی مطرح کند، همه جزئیات و نظرات امام را بت واره مطرح می کند که در بحث های داخلی این مسأله با بحث عبور از امام مطرح می شود و نفاق از آنجا ناشی می شود که شخص در واقعیت نگرش خود، عبور از امام را جایز می داند و به دنبال منافذ عبور از امام می گردد، اما در جدل اجتماعی به دنبال استفاده از سیره امام در جدال با راهبر دینی است.
به گفته دکتر نبوی با وجود اشکالات وارده بر دستگاه های امنیتی و مسؤولین کشور در خصوص مقابله با برخی حرکات و شیطنت های رسانه ای تصریح کرد: بازی کردن با خط و سیره امام چه معنایی می تواند داشته باشد. هر چند من برخورد دستگاه های امنیتی با برخی رسانه ها و اشخاص را نمی پسندم، اما چه معنا دارد زمانی که روزنامه و نشریه ای در اختیار داریم، بحث عبور از امام را مطرح کنیم و زمانی که بحث آراء امام مطرح می شود علم امام دوستی را دست گیریم که به عنوان مثال امام در جلسه سخنرانی نکته ای را مطرح کرده و یا از کسی تعریف کرده اند. هر چند امام با هوشیاری بسیار بالای خود هیچ گاه کسی را تأیید مطلق نکردند.

چالش اصلی حیات انسان بر اساس مبانی ثابت است
حجت الاسلام نبوی نگرش سوم را همسان با نگرش خود حضرت امام(ره) دانست. بدین معنا که باید بین نگرش های اساسی مبتنی بر ریشه های عقلانی، الهی و فطری جامعه و مصادیق کاربردی تفاوت قائل شد. نتیجه حاصل از این نگرش این است که نه تنها امام و ولی فقیه بعد از امام، بلکه هیچ مجتهد و اسلام شناسی در آن مقام نیست که در پایه های اسلام دخل و تصرف کند. این مبانی ثابت و غیر قابل تغییر است و چالش اساسی حیات انسان نیز بر اساس همین مبانی ثابت است. بدیهی است ولی فقیه معاصر می بایست در خصوص مسایل کاربردی تصمیم گیری کند. الیته ما در مورد ولی فقیه ادعای عصمت نمی کنیم، زیرا ادعای عصمت در مورد غیر معصوم باطل است. اما در مورد کسی که دارای ورع و تقوی است امکان خطا کمتر است.
نبوی وجود ضعف ها و اشکالات و خلاأ در اجرای دقیق نظام سیاسی را امری کاملاً طبیعی دانست و گفت: یک انقلاب سی ساله طبیعتاً دارای اشکال و ایراد است و نمی توان انتظار داشت همه چیز درست پیش رود، حتی در انقلاب های 300 ساله نیز کاستی و ضعف مشاهده می شود.

آقای موسوی تکلیف خود را مشخص کنید
نبوی ادامه سخنان خود را به تبیین شاخص های خط امام اختصاص داد و اظهار داشت: امام غیر از اجتماعیات قرآن حرف اضافه دیگری برای گفتن نداشت. ایشان با استفاده از آیات و روایات، اصولی را مطرح و همان ها را تبدیل به قواعد حرکت کردند و حال اگر کسانی بیایند و از خط امام صحبت کنند، در حالیکه واجد این شاخص ها نباشند معنا ندارد. امروز با مسایلی مواجه می شویم که باور ما را نسبت به امام دوستی و امام باوری برخی افراد به تعجب وا می دارد. بعنوان نمونه فردی از دستگاه دولت، گاه اسلام شناس می شود و گاه تئوریسین، زمانی با اسرائیل طرح دوستی می ریزد و گاه مراجع تقلید را مخاطب توصیه های خود قرار می دهد و آن گاه با کمال تعجب می بینیم این گونه رفتارها که در فضای بین المللی بازتاب گسترده ای یافته، نه تنها از سوی متولی دستگاه مجریه برخورد نمی شود، بلکه گاه به دفاع همه جانبه از او می پردازد و یا می بینیم شخصی که در زمان امام از افراد فعال و مورد تأیید ایشان بوده، خواسته یا ناخواسته به حذف شعائر اسلامی از شعارهای اجتماعی- سیاسی خویش تن می دهد و این می شود مصداق همان فراز تاریخی و جاودانه حضرت زینب سلام الله علیها که فرمودند: «عاقبت کسی که مسیر سوء را آغاز کند، گام به گام به آن مسیر کشیده می شود تا جایی که آیات خدا را تکذیب می کند. چه بخواهد و چه نخواهد.»
نبوی این بحث را در حوادث پس از انتخابات نیز جاری دانست و تأکید کرد: در همه جای دنیا معمول است نامزد پیروز انتخابات باید حوادث پس از انتخابات را مدیریت کند و خود را از صحنه مسؤولیت کنار نکشد. همچنین از نامزد شکست خورده نیز انتظار می رود موضع خود را نسبت به برخی حرکات و موضع گیری ها مشخص کند. امروز شاهد پخش برخی شعارها از سوی حامیان کاندیدای شکست خورده هستیم که مفهوم این شعارها چیزی جز به سخره گرفتن خود نیست و اینجا خطاب به آقای موسوی می گوییم که اگر شما یک فرد انقلابی هستید، باید تکلیف خود را در قبال این تحرکات سازماندهی شده مشخص کنید.
این استاد حوزه و دانشگاه با تأکید بر وجود ضعف ها و نارسایی و عدم صلاحیت بالای بخش های مسؤول اعم از وزارت کشور، دولت و سایر نهادهای مسؤول در جریانات سه ماهه اخیر تصریح کرد: حوادث پس از انتخابات بیش از آنکه ریشه اندیشه ای- نظری داشته باشد، ریشه جامعه شناختی- روانشناختی دارد و این بداخلاقی ها، عصبانیت ها و عدم کنترل ها تا جایی پیش می رود که منجر به از بین رفتن ریشه های فکری- نظری می شود.
نبوی عملکرد دولت نهم را خالی از اشکال ندانست و در این باره اظهار داشت: من خود انتقادات فراوانی به سیاست های دولت نهم دارم، به خصوص در بخش اقتصادی که زمینه ساز تورم گردید، اما این امر تازه ای نیست و در دولت های پیشین نیز این ایرادات و خطاها دیده می شد. چه در دولت سازندگی و چه دولت اصلاحات این سهمیه خطا و تورم زایی به وضوح مشاهده می شد و این امری نیست که مختص به دولت نهم باشد و دلیل نمی شود برای اینگونه مسایل پرچم دست بگیریم و خواهان تغییر و جابجایی در ریشه و پایه نظام باشیم.
وی در ادامه سخنانش سوء استفاده رسانه ها به خصوص رسانه های وابسته به غرب از حوادث پس از انتخابات را گوشزد کرد و گفت: آنچه در این حوادث بیش از همه آزار دهنده بود؛ پیدا کردن نقطه ضعف ها و سوء استفاده از آن بود که به عنوان نمونه ادعای برخی آقایان در خصوص آزار جنسی زندانیان وسیله ای شد برای تخریب چهره نظام در فضای بین المللی. حال آنکه رسالت واقعی نظام ما چیزی نبود جز دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم.
این مدرس حوزه و دانشگاه در بخش دیگری از سخنان خویش بار دیگر با تأکید بر خط و سیره امام و با انتقاد ار تحجر و جمود فکری رایج در فضای فکری جامعه، مبارزه با تحجر را امری بسیار ظریف و دقیق دانست و اظهار داشت: ما قبول داریم که جمود و تحجر وجود دارد، اما نباید برای مقابله با آن تمام مبانی دینی را زیر سؤال برد. اگر مبازه با تحجر به معنای قطع ریشه ها و بنیان های تفکر دینی باشد، دیگر بدتر از این موقعیت ناشناسی نمی توان یافت. من خود در صف کسانی نیستم که شخص گرایی را توصیه می کنند، هرچند شخص گرایی در مواردی به عنوان حب و علاقه شخصی خوب است، اما اگر تبدیل به یک رویه اجتماعی گردد خطرناک است. امیواریم آقایان به خودآیند و تکلیف خود را در قبال سایر دولت ها مشخص کنند. همسایه آمریکا و اسرائیل شدن راه فرار از رویکرد تحجر نیست. البته نقاط ضعف دولت باید در یک فضای شفاف مطرح شود و همه برای اصلاح آن گام برداند.
حجت الاسلام سید عباس نبوی در خاتمه جنبش دانشجویی و جامعه دانشگاهی را به فعالیت بیشتر توصیه کرد و گفت: زخمی که بر اثر حوادث اخیر بر کشور وارد شده؛ زخمی عمیق است والتیام آن زمانی بسیار طولانی می طلبد و وظیفه همه دلسوزان نظام است که برای التیام این زخم قدم بردارند و این منافاتی با دفاع از حق ندارد و جریان جنبش دانشجویی نیز باید در فرصت های پیش رو بیش از پیش فعال باشد.

علوم انسانی؛ مظلوم ترین بحث جامعه علمی
بخش دوم همایش "اندیشه در سرازیری" به سخنرانی "حجت الاسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه" استاد حوزه و دانشگاه و مدیر مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه پیرامون "رویکردهای غیر بومی در علوم انسانی و بازتاب آن در نگاه سیاسی" اختصاص یافت.
خسروپناه در آغاز سخن علوم انسانی را از مظلوم ترین مباحث جامعه علمی دانست و اظهار داشت: ستاد انقلاب فرهنگی و به دنبال آن شورای عالی انقلاب فرهنگی با هدف تحول در علوم انسانی تأسیس شد اما نه تنها تحولی در این زمینه حاصل نشد بلکه در دوره اخیر یک سیر قهقرایی را طی کرده است.
وی علوم انسانی را از آن دسته دانش هایی دانست که به نحوی مربوط به انسان است و به توصیف و تحلیل افعال فردی و جمعی، آگاهانه و ناآگاهانه، ارادی و غیر ارادی می پردازد و از این حیث عرصه گسترده ای دارد که در 4 بخش؛ علوم انسانی عقلی، ذهنی، شهودی- عرفانی و تجربی قابل تفکیک است. علوم انسانی تجربی خود به دو بخش تقسیم می شود؛ اولاً بخشی که جنبه تئوری آنها بیش از مصرف کنندگی است و بخش دوم درست عکس مورد اول.
به گفته خسروپناه کمی مطالعه پیرامون روش شناسی علوم انسانی، عامل رکود و عدم پیشرفت علوم انسانی در کشور ما است. چه بسا اگر به روش های گوناگون موجود در علوم انسانی توجه شود، منشأ تولید تئوری هایی می شود که کارکرد اجتماعی و میدانی خواهد داشت.
وی در ادامه تئوری های مختلف در علوم انسانی دوره مدرن را مطرح کرد و اظهار داشت: زمانی پوزیتیویست ها روش رفتارگرا را ارائه دادند؛ یعنی با مشاهده رفتار قدرتمندان و مردم از طریق اثبات یا ابطال به ارائه تئوری مورد نظر خود پرداختند. پس از مدتی که به عدم کارایی روش رفتار گرایی پی برده شد، روش کارکردگرایی مطرح شد که بر اساس آن، تئوری که کارکرد بیشتری داشته باشد تئوری صادق است و تئوری با کارکرد پایین به کذب نزدیک است و ارزش معرفتی کمی دارد. پس از این دو نظریه بود که کارکرد جامعه شناسانه و تاریخ نگارانه با تأکید بر عقبه تاریخی قضیه مطرح شد و بر این اساس روش هیستوریسیزم مطرح شد که "هگل" قبل از سایرین به ارائه این روش پرداخت.
خسروپناه در بخش دیگری از سخنان خود حرکات اخیر در جریانات پس از انتخابات را زاییده روش شناسی علوم انسانی پسامدرن دانست و بیان داشت: از دهه 1950 به بعد با شروع دوره پسامدرن روش هایی مطرح شد که در تحولات دو دهه اخیر انقلاب اسلامی بسیار تأثیرگذار بود. بدین معنا که برخی افراد در تأیید یا نفی نظام حرکاتی را انجام می دهند که اغلب نیز رسانه ای می شود و این حرکات سیاسی، دارای عقبه تئوریک است و آن تئوری زاییده روش شناسی پسامدرن است. روش شناسی پسامدرن مشتمل بر روش تفهیمی قابل بخش به دو روش پدیدار شناختی و هرمنوتیکی است. در روش هرمنوتیکی؛ عالم علوم انسانی به هیچ وجه قصد ندارد پدیده فردی و اجتماعی تحقق یافته در جامعه را آنچنان که هست مطالعه کند، بلکه با پیش فرض هایی که دارد می خواهد پدیده عینی و خارجی را تفسیر کند و اصولاً اساس روش هرمنوتیکی و تفهیمی این است که ما نمی توانیم وقایع را آنچنان که هست بفهمیم، بلکه آنچنان که پیش فرض ما تفسیر می کند می فهمیم. از آنجاییکه این پیش فرض ها گاه نشأت گرفته از اندیشه های دوره مدرن، گاه پسا مدرن و گاهی نیز از دنیای دینی و اعتقادی نشأت می گیرد، لذا با تفسیرهای مختلف از یک رویداد مواجه می شویم. در هر حال باید توجه داشت که تمام روش های تئوری دوره پسامدرن در علوم انسانی نیم قرن اخیر مبتنی بر نسبی گرایی معرفتی است که از بارزترین آنها روش گفتمانی است.

اندیشه های سیاسی پسامدرن؛ عامل اصلی تحولات اخیر
حجت الاسلام خسروپناه در ادامه و در جهت تبیین نقش اندیشه های سیاسی پسامدرن در تحولات اخیر کشور به بیان تفاوت های موجود میان مدرنیته و پسامدرن پرداخت واظهار داشت: خردباوری، تفوق عقل بر احساس، ضدیت شدید با نسبی گرایی در شناخت، اعتقاد به اومانیزم و واقع گرایی علوم از شاخصه های اصلی مدرنیته است و در مقابل اندیشه های پسامدرن نظیر اندیشه های "فوکو"، "دریدا"، "موف" و .... که به شدت بر علوم انسانی تأثیر گذاشته و متأسفانه سبب انفعال جامعه دانشگاهی ما نیز شده، عبارت است از: خردگریزی، تفوق تخیل و احساس بر عقل، نسبی گرایی در شناخت و نفی معیار معرفت، نفی انسان محوری و عدم واقع گرایی علوم. بدین معنا که در پسامدرن شناخت فردی است و مصادیق درست و غلط در این اندیشه جایی ندارد. در اینجا باید گفت که تنها وجه اشتراک مدرنیته و پسامدرن سکولاریسم است.
خسروپناه از تئوری گفتمانی به عنوان ابزار دست برخی تئوری پردازان و شخصیت های علمی جامعه جهت عبور از خط امام یاد کرد افزود: به اعتقاد این دسته افراد، امام دارای گفتمانی با چندین مؤلفه بود که برخی مؤلفه ها از جمله جمهوریت، آزادی و مردم را از تجدد گرفت و روحانیت و ولایت و فقه را از سنت و با ترکیب این مؤلفه ها گفتمان امام در سال 57 شکل گرفت. در گفتمان امام دالّ مرکزی اسلام جامع نگر است و سایر مؤلفه ها با این دالّ مرکزی معنا می یابد. گفتمان امام تا زمات وفات ایشان ادامه یافت. پس از امام و آغاز رهبری مقام معظم رهبری و ریاست جمهوری آقای "هاشمی"، این گفتمان دستخوش تغییراتی شد؛ مبنی بر اینکه آقای هاشمی و دولت متبوع وی، سازندگی را به عنوان دالّ مرکزی قرار داد که هر آنچه در راستای سازندگی است، باید این گفتمان را معنا دهد.
این مدرس حوزه و دانشگاه در تشریح مدل سازندگی ابداعی از سوی آقای هاشمی و سایر هم فکرانشان اظهار داشت: در این گفتمان، آزادی سیاسی و توسعه سیاسی شعار نبود و حتی فعالیت سیاسی دانشگاه ها نیز بایکوت شده بود، زیرا مانعی برای سازندگی به شمار می آمد.در نگاه آقای هاشمی حتی مبحثی به نام فقه نیز عملا در حاشیه قرار می گرفت. یعنی هرجا فقه اسلامی و شیعی مانع مدل سازندگی آقای هاشمی بود باید کمرنگ می شد. حتی مدل اجتهاد ایشان و هم فکرانشان با مدل مصطلح حوزه متفاوت بود. در این مدل خبری از عدالت نبود، زیرا عدالت با توسعه اقتصادی شبه لیبرالیستی معنا می یافت. بارها در دیدارهای صورت گرفته بین آقای هاشمی و مقام معظم رهبری از سوی معظم له تأکید به تقدم عدالت می شد، اما آقای هاشمی توسعه اقتصادی شبه لیبرالیستی را مقدم می دانست. زیرا معتقد به حجیت سیره عقلا بود و چون سیره عقلا سیره پذیرش لیبرالیستی است، با ایجاد اصلاحاتی توسعه اقتصادی شبه لیبرالیستی اولویت می یابد و این حاشیه رفتن مؤلفه ها در مدل بانکداری و اوضاع فرهنگی و سایر عرصه ها نیز متبلور بود.

اصولگرای اصلاح طلب نداریم
مدیر مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوه علمیه در ادامه بحث مدل های گفتمانی، به تبیین الگوی ارائه شده از سوی اصلاح طلبان پرداخت و گفت: هر چند مدل آقای هاشمی از مدل گفتمانی امام(ره) به دولت اصلاحات نزدیک تر است، اما تئوریسین های اصلاح طلب معتقد بودند باید با تحلیل گفتمانی فیلسوفان اجتماعی غرب گفتمان جدیدی ارائه دهیم که در این گفتمان سکولاریسم دالّ مرکزی باشد و آزادی، توسعه سیاسی، اصلاح طلبی و .... با این دالّ مرکزی معنای خاص خود را پیدا کند.
در گفتمان اصلاح طلبی؛ اسلام نفی نمی شود، بلکه اسلام گزینش نگر مطرح می شود. وقتی در نظریه ای اسلام گزینش نگر باشد؛ یعنی دین حق حضور در فرهنگ را ندارد و نتیجه آن می شود که انواع کتب ضاله، افکار و عقاید متفاوت و سبک های مختلف موسیقی رواج می یابد.آن وقت است که مفاهیمی چون عدالت از این گفتمان حذف می شود که البته اگر هم مطرح بود بر اساس تفسیر سکولاریستی امثال "هایر" مطرح می شد.
خسروپناه با اشاره به تفاوت های بنیانی گفتمان اصلاح طلبی با اصولگرایی تصریح کرد: گذشته از افرادی که با اعتقادات خاص، خود را اصولگرای اصلاح طلب می نامند، اما باید تأکید کرد با توجه به تفاوت های عمیق دو مدل گفتمانی اصلاح طلب و اصولگرا محال است کسی به معنای مصطلح اصولگرای اصلاح طلب باشد.
وی استفاده از مفاهیمی چون مدینه النبی را صرفاً جهت تصرف معنایی دانست و در خصوص ایجاد جامعه مدنی اظهار داشت: در این گفتمان جامعه مدنی حتی به معنای جامعه قانونمند هم مطرح نبود و اصطلاح مدینه النبی صرفاً جهت تصرف معنایی صورت می گرفت.
در نهایت تمام اینها زمینه ای شد برای شکل گیری گفتمانی جهت احیای گفتمان امام به نام جریان اصولگرایی. در این گفتمان دین جامع نگر دالّ مرکزی قرار می گیرد و این دین جامع نگر عناصری چون عدالت، توسعه همه جانبه، ارزش ها و مبارزه با تهاجم فرهنگی را پیرامون خود دارد.
استاد حوزه علمیه علت حساسیت اصولگرایان به تهاجم فرهنگی را هشدار اسلام جامع نگر نسبت به هجوم بیگانه ذکر کرد و افزود: بر اساس آموزه های همین اسلام، پیامبران جهت برپایی قسط و عدل مبعوث شده اند و لذا عدالت از مؤلفه های اصلی گفتمان اصولگرایی می شود.
از آنجایی که جامعه مدنی با معنای خاص خود در این گفتمان جایی ندارد، لذا شعار جامعه مدنی نیز مطرح نمی شود و نتیجه این می شود که طرفداران تئوری های پسامدرن گفتمان اصلاح طلب را بر اصولگرا ترجیح می دهند. اینان نه تنها در نظریات خود امام را حذف نمی کنند، بلکه در قضیه خط امام مانور بیشتری می دهند اما آن امامی را تفسیر می کنند که مطابق با تفسیرشان از دالّ مرکزی یعنی سکولاریسم است.

تفسیر غلط از اندیشه های امام خیانت به امام است
حجت الاسلام خسروپناه در ادامه با اشاره به اینکه امام اندیشه خود را از اسلام ناب گرفته است اظهار داشت: امام هیچ گاه مؤلفه های گفتمان خود را از تجدد و دنیای مدرن نگرفت و اساساً امام در نظام مدرنیته و پسا مدرن معنا نمی شود که این خود خیانت به امام است.
وی سکوت مقام معظم رهبری در قبال برخی حرکات و افراد مؤثر در جریانات چند ماه اخیر را مصداق بارز خار در چشم و استخوان در گلو داشتن دانست و تصریح کرد: هر چند اگر امام زنده بود، لحظه ای در قبال اینگونه حرکات براندازانه ساکت نمی ماند و با تفکر اسلامی خویش به شدت با این دسته افراد برخورد می کرد، چنانکه با بروز یک خطا از آقای "منتظری" ایشان را از منصب قائم مقامی خلع کرد، اما به راستی باید گفت سکوت رهبری انقلاب جهت بقای نظام و انقلاب است و لازم است تمام کسانی که ادعای شاگردی امام را دارند، توجه داشته باشند که کلامشان زاییده تئوری گفتمانی اصلاح طلبی با دالّ مرکزی سکولاریسم نشده باشد و اینان عروسک گفتمانی شده اند که خود هم آبشخور حرکت را نمی شناسد.
این مدرس دانشگاه تأثیرگذاری تئوری های پسامدرن علوم انسانی بر ذهن برخی اساتید را مورد تأکید قرار داد و افزود: بسیاری از آقایانی که تئوری پردازی می کنند، اصلاً به ماهیت روش های علوم انسانی آگاه نیستند. بلکه با پیش فرض هایی بیانیه می نویسند و پیشنهاد می دهند و بعد یک سری تحرکات اجتماعی رخ می دهد که اگر بخواهند با همین روش پیش بروند باید پیشینه انقلابی بودن را کنار بگذارند. ای کاش آنانی که متأثر از تحلیل گفتمانی، روش هرمنوتیک و .... هستند، همه این روش ها را به صورت علمی و تحقیقاتی می پذیرفتند و نه تقلیدی و ترجمه وار.
دکتر عبدالحسین خسروپناه در پایان سخنان خود با هشدار به سردمداران حوادث پس از انتخابات نسبت به عواقب اعمالشان اظهار داشت: بنده با اصل روش پسامدرن در انقلاب اسلامی به دلیل نسبی گرایی اش مخالفم و اینکه هر کس امام را با پیش فرض خود تفسیر کند و قرائت های مختلف ارائه دهد، منتج به عدم شناخت امام می شود. اگر افراد بخواهند با تفکرات خود یک کثرت گرایی دینی، کثرت گرایی معرفت دینی و کثرت گرایی معرفت اجتماعی را بر جامعه حاکم کنند، در حقیقت همان راهی را می روند که "محمدرضا پهلوی" در پیش گرفته بود و اینجا لازم می دانم یگویم: آقای موسوی، آقای هاشمی ، آقای کروبی روش شما چیزی جز زوال و فراموشی یاد شهدا نیست و با این تئوری ها تمام ارزش ها از بین می رود.
پس از خاتمه سخنرانی اساتید حاضر در جلسه و با توجه به عدم حضور دکتر "ابراهیم فیاض" مجالی فراهم شد تا حاضران نسبت به مباحث مطرح شده در جلسه به اظهار نظر و پرسش بپردازند.
از نکات قابل توجه در همایش روز سه شنبه، حضور و استقبال دانشجویانی از سایر دانشکده ها و مراکز آموزشی تهران با گرایش های سیاسی متفاوت در محل برگزاری همایش بود.
لازم به ذکر است در حاشیه برگزاری همایش "اندیشه در سرازیری" نمایشگاهی از آثار منتشره توسط دفتر گفتنمان انقلاب اسلامی بر پا شد.

نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *