از ظهر دارم با خودم فکر می کنم در آن قسمت دلایل ردصلاحیت دکتر چه می خواهند بنویسند؟! لابد می خواهند بنویسند چون ایشان در پیگیری هایش بویژه برخورد با مفاسد چپ و راست و اصولگرا و اصلاح طلب نمی شناسد و... نمی دانم اما همین قدر تجربه برخورد با این جماعت می گوید هیچی از اینها بعید نیست!!!

گروه سیاست جهان نیوز ـ پس از آنکه روز گذشته برخی رسانه‌های نزدیک به دولت شایعه رد صلاحیت علیرضا زاکانی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی را برای انتخابات مجلس دهم، منتشر کردند، بهزاد زارع یکی از همرزمان علیرضا زاکانی در دوران دفاع مقدس، دلنوشته‌ای را در اختیار جهان نیوز قرارداد که در ادامه می خوانید:

پس از افشاگری برگهای دیگری از کرسنت، امروز که جوسازی رسانه ای علیه آقای دکتر زاکانی را دیدم چند خاطره در ذهنم تداعی شد و با خود گفتم حالا که بازار خاطره نویسی و حتی خاطره سازی داغ است و بعضی ها برای فرافکنی هر روز خاطره ای می سازند و تعریف می کنند ما هم که خاطراتی از روزگار آقایان داریم، چرا ننویسیم؟

به نظرم اگر در این بازار آشفته عوامفریبانه امثال زاکانی رد صلاحیت نشوند باید تعجب کرد! چراکه قاعده این جماعت همین است. یاد خاطره ای افتادم در دوران دانشجویی، سالهایی که سایه نفاق دوم خرداد بر کشور حاکم بود و بوق دموکراسی خواهی آقایان کاتولیک تر از پاپ گوش فلک را کر کرده بود.

در دانشگاه ما که یکی از دانشگاه های محل عملیات آنها بود -دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)- و دفتر تحکیم هم که آن وقت پیاده نظام آقایان بود (درآستانه انتخابات مجلس ششم) یادم هست صبح تا شب توپخانه آقایان تحکیم وحدت روی سر شورای نگهبان بود که نظارت و تاییدصلاحیت و... یعنی چه؟! مردم قیم نمی خواهند و...! در اوج ژست آقایان روشنفکر و آزادی خواه از قضا انتخابات شورای مرکزی انجمن اسلامی شد. همین شورای مرکزی دمکرات، چند نفر از دانشجویان را که عضو شورای عمومی بودند و شرایط کاندیداشدن را داشتند و ثبت نام کرده بودند، ردصلاحیت کرد!

خیلی جالب است! بعدا" دوستان اعتراض کردند علت ردصلاحیت ما چه بوده؟ شما که این همه شورای نگهبان و آقای جنتی را فحش می دهید حداقل علت ردصلاحیت ما را اعلام کنید!

به دو نفر از آنها کتبا" این طور اعلام شد: شما فرزند شهید هستید و با بسیجی ها ارتباط دارید و به دومی نوشته بودند چند نفر شهادت داده اند که شما در فلان تاریخ روی پله های دانشکده فنی مهندسی، چند بار کتاب اصول اعتقادات آیت الله در دستتان مشاهده شده و... (این دو بزرگوار اکنون با مدارکشان هستند و شاهدند)

رفقای عزیز! از این جماعت هر فعلی صادر می شود؛ حالا دیگر نمی دانم دلیل ردصلاحیت دکتر زاکانی را چه می خواهند بنویسند؛ الله اعلم... از ظهر دارم با خودم فکر می کنم در آن قسمت دلایل ردصلاحیت دکتر چه می خواهند بنویسند؟!

لابد می خواهند بنویسند، چون ترکشهای تنش صبحها دستگاه خودکار بازرسی مجلس را خراب کرده!!! لابد می خوهند بنویسند چون یک دستش جانباز است در دیدارها و سفرهای دیپلماتیک ممکن است کسر شأن هیأت پارلمانی ما باشد و... لابد می خواهند بنویسند چون در دفاع از نظام ملاحظه هیچ کس را نمی کند و... و یا لابد می خواهند بنویسند چون ایشان در پیگیری هایش بویژه برخورد با مفاسد چپ و راست و اصولگرا و اصلاح طلب نمی شناسد و... نمی دانم اما همین قدر تجربه برخورد با این جماعت می گوید هیچی از اینها بعید نیست!!!

رفقا تعجب نکنید اگر باور ندارید بروید فیلمش را بازبینی کنید. چند وقت پیش آقای دکتر نوبخت بزرگوار، معاون محترم برنامه و بودجه دولت یازدهم در رسانه ملی (برنامه شناسنامه) به صراحت گفت: "دل ما با کسی که سال ۸۴ پیروز شد اصلاً صاف نشد و هیچ وقت نتوانستیم او را به عنوان مظهر جمهوریت مردم فهیم و با فرهنگ و صادق جمهوری اسلامی ایران بدانیم"!!! خیلی عجیب است! جا داشت مجری برنامه از جناب دکتر سوال کند ۸۴ چرا دیگر قبول نداشتید؟ آنوقت که خود جناب تاج زاده مسئول ساز و کار انتخابات بود و... آن وقت دیگر چرا قبول نداشتید؟

و اما خاطره ای هم برای برادر عزیزم دکتر زاکانی یادآوری کنم!

از شهید سید محمدرضا دستواره نقل است که می گویند روزی در جبهه غرب بودیم و در محور حرف و حدیثهایی شنیدم و خسته شدم و کم آوردم، رفتم قرارگاه تا حاج همت را ببینم و بگویم من دیگر نیستم کسی دیگر را بالای سر بچه ها بگذار و... وارد قرارگاه که شدم دیدم حاج همت تنها نشسته است داخل سنگر کنار بیسیمها. با خود گفتم خوب وقتی است که یک دل سیر گله کنم و... شروع کردم درد دل کردن و گفتم فلانی چه گفته و فلانی و... (آن وقتها هم آدمهای مریض زیاد بودند، حتی در جبهه) خلاصه گفتم و گفتم و... حرفام که تمام شد! حاجی سرش را بلند کرد و گفت: سید منم بعضی وقتا مثل تو کم میارم اما من یه جمله از امام نوشته ام گذاشته ام تو جیبم هر وقت کم میارم مثل الآن تو در میارم میخونم و شارژ میشوم. سید توهم بنویس!

من هم خودکارم را در آوردم و گفتم آن جمله چیست؟

حاج همت گفت بنویس" هرکس برای خدا بیشتر کار کند باید بیشتر خود را آماده شنیدن فحش و تهمت کند" امام خمینی.

شهید دستواره می گوید من جمله را که نوشتم هم شارژ شدم و هم شرمنده که این همه وقت حاج همت را گرفته ام و...

بله دکتر جان خودتان بهتر از من می دانید که باید آماده هر برخوردی باشید و بحمدالله هستید حاج علی آقا! شما که سالها پیش آموخته اید در دفاع از اعتقاداتت مقابل تانکهای تی ۷۲ هم کم نیاوری و... یادش بخیر ۲۹ سال پیش همین شبها کربلای پنج...

والعاقبه للمتقین
بهزاد زارع - دانشجوی مشروطی دانشگاه شهادت ـ بامداد ۲۲ دی ماه نود و چهار